شریف هم به نام، هم به صفت

دکتر محمد شریف وکیل و استاد برجسته دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی در روز های آغازین سال ۱۳۹۰ عیدی اش را از وزارت علوم دولت احمدی دریافت داشت و حکم اخراج و لغو استخدام به وی ابلاغ شد. بدینترتیب اظهارات کامران دانشجو وزیر علوم تحقق یافت که وعده اخراج اساتید سکولار و دانشگاهیان غیر همسو با نظام را داده بود.
دکتر شریف انسانی مذهبی و متدین هست که درتمام عمرش به دین اسلام عملا و نظرا باور و اعتقاد داشته است. انتساب صفت سکولار به وی تنها در معنای جدایی نهادی دین و دولت و عدم وجود امتیازات خاص برای دین داران معنا می باید. سکولاریزمی که ولایت مداران به غلط دین ستیزی تعریف می کنند بر وی تطبیق ندارد. در اصل نگرش نو گرایانه او به اسلام که نزدیکی زیاد با قرائت نیروهای ملی مذهبی از پویش دینی دارد ، مزاحم کسانی است که دینداری را در بینش خاص خود محصور می کنند. او اهل بنا کردن سقف معیشت از ستون شریعت و دل بستن به روایت های ایستا و واپسگرایانه از مذهب نبوده است. حال طبیعی است برداشت مدرن ، حق طلبانه و انسانی وی از دین بر کسانی سنگین بیاید که خرقه تزویر بر تن کرده اند و مقاصد قدرت طلبانه شان را در زیر نقاب جریان بیداری اسلامی دنبال می کنند.
ولی گناه بزرگتر دکتر شریف دفاع حقوقی از زندانیان بی پناهی است که اسیر دست داروغه های شهر و قاضیانی بودند که با پشت پا زدن به وجدان و شرافت کاری خود نگاه به دهان قدرت دوخته اند که چه فرمان و فرموده ای صادر می شود تا از آن تبعیت جویند. او همواره به شکلی منطقی و متعهدانه پرونده زندانیان سیاسی را تعقیب می کرد و بنحو مستمر و خستگی ناپذیری وضعیت قضایی آنها را تا مرحله آخر پیگیری می نمود.
تحقیر ها، تهدید ها، کنایه ها و معطل کردن های مسئولین شعبه های خاص در وی تاثیری نداشت و با آرامش و متانتی تحسین برانگیز به کارش ادامه می داد. البته زبان و قلمش در هنگام دفاع در دادگاه و تدوین لایحه های دفاعیه برنده ، قاطع و مستدل بود.
چهره های زیادی از فعالان دانشجویی ، مدافعان حقوق زنان، روزنامه نگاران ، اساتید دانشگاه ، فعالان هویت طلب قومی ، اصلاح طلبان و گروه های سیاسی مدیون تلاش های بی چشمداشت وی هستند.
وی فقط به نام شریف نیست بلکه به صفت نیز شریف است. او یکی از بزرگوارترین، با دانش ترین، حرفه ای ترین و خوشنام ترین وکلای مملکت است که ترکیب متوازنی از دانش نظری، مهارت حرفه ای و دفاع از دمکراسی و حقوق بشر را در زندگی حرفه ای و اجتماعی اش بروز داده است. وزارت اطلاعات علی رغم شایستگی های فراوان و صلاحیت علمی اش هیچگاه با رسمی شدن وی در قالب هیات علمی موافقت نکرد و حال حضور حداقلی وی در کرسی تدریس را نیز تحمل نکرد.
دکتر شریف سالیانی را در دوران مخوف دهه شصت به همراه همسرش در زندان گذراند و تاوان پایبندی به آرمان هایش را پس داد. اما پس از آزادی با برخوردی انتقادی و واقع بینانه در دام جزم اندیشی گرفتار نشد و مسیر تازه ای را برگزید که ثمرات آن در سالیان بعد شکوفا گشت و آثار مثبت آن و تاکنون جامعه مدنی ایران را بهره مند می سازد.
ساده زیستی، تواضع و بی اعتنایی او به مال و قدرت مثال زدنی است. وی در شرایطی از اوقات کاری خودش و رفاه خانواده اش صرف نظر می کرد که فرصت های کاری بزرگی به وی پیشنهاد می شد و می توانست زندگی مرفهی دست و پا کند ولی روحیه آزاده و طبع بی نیاز وی مجالی برای توجه به این فرصت ها نمی داد و برای عقایدش، وطن دوستی و دفاع از حقوق ملت براحتی از همه آنان گذشت.
وی در مسند وکالت تاکید زیادی بر بیان حقوقی و عمل در چارچوب موازین قانونی داشت و نسبت به هیجان گرایی ، جنجال رسانه ای، برخورد ها ی سیاسی و موقعیت سازی برای خودش از طریق تبلیغات رسانه ای اکراه زیادی داشت.
دیگر خصلت برجسته وی اهتمامش به مسائل نظری ، پژوهش و تحقیق است که باعث شده وی حقوق دان و یک مدافع حقوق بشر عمیق و ژرف اندیش باشد.
حال اخراج او تدام قصه پر غصه سرنوشت تلخ دانشگاهیانی است که تدریس و علم را با رعایت اصول انسانی و وفاداری به سنت روشنگری پیوند زده اند. منزلت و اعتبار دانشگاه در جامعه ما به میزان زیادی مرهون از خود گذشتگی و پایبندی اساتید آزادی خواه و متعهد به پرنسیب های دانشگاهی است که هیچگاه حاضر نشدند در برابر استبداد تمکین کنند ، یا توجیه گر ساختار قدرت باشند یا در برابر کج روی ها و بیداد گری ها سکوت پیشه نمایند و یا برای حفظ کرسی تدریس از عمل به رسالت اجتماعی سر باز زنند. این چهره های درخشان از بزرگترین مفاخر و سرمایه های جامعه دانشگاهی ایران هستند. هزینه ها و مرارت هایی که این اساتید روشن اندیش پرداخت کرده و می کنند نهال استقلال دانشگاه را آبیاری می می نماید و بخشی از توشه لازم برای پایان “شکاف و رویارویی هفتاد ساله دانشگاه و ساختار قدرت” به نفع دانشگاه مستقل، پاسدارنده آزادی، اندیشه محور ، و وفادار به “نقادی” را فراهم می سازد.
این روز های سخت وظلمانی می گذرد ولی مشی شریف الهام بخش و چراغ راه شرافت وکالت و استادی دانشگاه باقی خواهد ماند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.