سر بر آوردن حاکمیت دو گانه

رهبری جمهوری اسلامی در دیدار با جمعی ازمردم استان فارس به نحو صریح تری اختلافاتش با دولت و محمود احمدی نژاد را آشکار کرد. وی تلویحا رئیس جمهور را متهم کرد که از حرکت ملت منحرف شده است. اشاره او به تصمیم احمدی نژاد در پذیرش استعفای حیدر مصلحی وزیر اطلاعات است. اکنون معلوم شد که هدف بازدید سرزده و اعلام نشده آقای خامنه ای از وزارت اطلاعات ، تقویت موضع مصلحی و ایجاد بازدارندگی در برابر تغییر وی بوده است.
اینک دیگر شکی نمانده است که فصل دیگری از حاکمیت دوگانه و منازعات آن در ساخت قدرت جمهوری اسلامی گشوده شده است. تلاش آقای خامنه ای و نیروهای مدافعش در ایجاد دولت ولایی و گوش به فرمان رهبری دوباره با ناکامی مواجه شد. سرمایه گذاری سنگین رهبری جمهوری اسلامی برای بالا کشیدن فردی که در بین کارگزاران و جناح های مختلف جمهوری اسلامی فاقد اعتبار بود و نیرویی سطح پایین محسوب می شد که حتی امکان تداوم استانداری استانی تازه تاسیس را هم پیدا نکرد ، به نتیجه نرسید و احمدی نژاد نیز آنی نشد که الگوی رئیس جمهور مطلوب رهبری و نیروهای تحت امرش طلب می کرد.
بررسی مواضع آقای خامنه ای نشان می دهد که رئیس جمهور ایده آل از نظر وی کسی است که خود را در حد معاون اجرائی رهبری تنزل دهد آن چیزی که سید محمد خاتمی تدارکاتچی خواند.
آقای خامنه ای خود را در موضع قیم مردم می داند که باید در جایگاه خواص آنها را به سمت مسیر درست هدایت کند. ملت و نظام در بینش وی کد هایی هستند که نظرات شخصی وی را بازتاب می دهند. در واقع ملت شکل تحریف یافته و تصویردلخواه آقای خامنه ای از مردم است که ارتابطی با واقعیت نظرات مردم ندارد و به همین دلیل وی تن به پذیرش انتخابات آزاد، سالم ، منصفانه و عاری ا ز تقلب نمی دهد.
.
رهبری آشکارا لب به شکوه گشود که غفلت احمدی نژاد از مصلحت نظام باعث سوء استفاده دشمنان و شادکامی آنان شده است. تلخی این رویداد برای وی بیشتر از آن جهت است که احمدی نژاد بر پایه حمایت های همه جانبه رهبری رشد کرد و حتی او حاضر شد برای تداوم ریاست جمهوری احمدی نژاد ، بزرگترین بحران برای نظام سیاسی پدید آید. البته پشتیبانی وی بر این فرض استوار بود که وی مشکلی برای اعمال قدرت نا محدود ولی فقیه ایجاد نمی کند و حاکمیت یکپارچه مبتنی بر اوامر رهبری را تحقق می بخشد. دلیل اصلی انتساب” فتنه دو” به حلقه یاران احمدی نژاد و تشبیه آنان به جنبش سبز ، تمکین نکردن هر دوی آنها به تبعیت محض از رهبری و حکمرانی مطلقه وی است. از دید جریان افراطی و سنتی اصول گرا هر نوع محدودیتی برای اختیارات و قلمرو حکمرانی ولی فقیه حکم براندازی نظام را دارد و بر این مبنا به آن فتنه و جنگ نرم می گویند. گروه احمدی نژاد و جنبش سبز علی رغم همه اختلافات فاحش و بنیادی ، اینک هر دو از موضعی متفاوت در موقعیت مشترک مخالفت با تشریفاتی شدن نهاد های انتخابی در برابر اراده و خواست رهبری قرار گرفته اند.
احمدی نژاد تمایل دارد تا از اختیارات قانونی خود استفاده کند و حتی از قانون هم فراتر رفته و با نادیده گرفتن بعد نظارتی قوه مقننه و قوه مجریه ، آنها را به تبعیت از خود بکشاند. وی نیز مانند رهبری روحیه فرد گرایانه دارد و شیفته اقتدار گرایی است.
سکوت احمدی نژاد و طفره رفتن وی از پذیرش رسمی باز پس گرفتن استعفای مصلحی نشان از آن دارد که وی قصد مقاومت محدود را دارد. اقدام ایرنا در انتشار گزینشی سخنان رهبری در جمع مردم فارس نیز این گمانه را تقویت می کند. این اقدام بی سابقه و نادر در تاریخ رهبری آقای خامنه ای با واکنش تند بیت رهبری مواجه شد.
تا کنون نهاد ها و شخصیت های دیگر همیشه از سانسور و یا پخش ناقص و تحریف شده سخنان شان در رسانه های تصویری و نوشتاری رسمی شکایت می کردند و معمولا پشتوانه این اقدامات غیرحرفه ای و مغایر با آزادی اطلاعات ، بیت رهبری بود و حال خود آن نیز مبتلا به این معضل شده است.
احمدی نژاد مصلحی را با خود به کردستان نبرد و وی پس از چند روز غیبت از جلسات هیات دولت ، سرانجام در جلسه ای با ریاست معاون اول رئیس جمهور حضور یافت. این برخورد ها نشان می دهد که احمدی نژاد اصرار بر تداوم راه مستقل خود دارد . امری که با هشدار طیف های مختلف اصول گرایان روبرو شده است.
البته نزاع بر سر وزرات اطلاعات نیست بلکه آینده حاکمیت مطرح است. آقای خامنه ای با بیان اینکه حمایتش از دولت به خاظر خدمات آن بوده است نه حمایت از یک فرد ، راهش را از احمدی نژاد جدا کرد و بدینترتیب آرایش نیروها در درون بلوک قدرت تغییر پیدا کرد. البته رهبری در هنگام تنفیذ حکم دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد با مشروط کردن پشتیبانی اش ، پایه این چرخش را گذاشت.
رهبری خواست و نظر خود را در پوشش مصلحت ، حرکت ملت ، باور های اسلامی و آرمان های انقلاب بیان کرد و با تاکید بر اینکه تا زمانی که زنده است اجازه نمی دهد حرکت ملت منحرف شود ، شدت خطر و جدی بودن ماجرا را گوشزد کرد. وی در مواجهه با راهپیمایی های ملیونی جنبش سبز نیز گفت: “جان ناقابلی دارد و در صورت لزوم آن را فدا خواهد کرد.”
پرهیز دولت از محکومیت دور جدید اعتراضات پس از بهمن ماه سال گذشته و نبودن هیچیک از نیروهای احمدی نژاد در لیست تحریم اتحادیه اروپا و پاره ای از مذاکرات ادعایی مستقیم و غیر مستقیم مشایی با مقامات رسمی و غیر دولتی آمریکایی باعث شده است که نوعی بدبینی و بد گمانی در رهبری پیش آید.
موضع اخیر رهبری با حمایت و استقبال گروه های اصول گرا اعم از نظامی ، سنتی ؛ عملگرا ، روحانی ، میانه رو و تندرو مواجه شد. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم این سخنان را یادآوری دوباره مسیر پرافتخار و دارای سابقه دیرین و بیان دوباره‌ی ملاک‌های ارزش و فضیلت امت و بویژه ملت مسلمان ایران دانست که در این تابلوی زیبا افراد و چهره‌ها ملاک قرار نمی‌گیرند.
در این فضا استراتژی رهبری مهار کردن احمدی نژاد و جدا کردن دولت از حلقه اطرافیان وی است تا مدت زمان باقی مانده ریاست جمهوری وی تمام شود. در این راستا تلاش می شود تا دسترسی دولت به نهاد های اطلاعاتی و دست اندر کار برگزاری انتخابات مسدود شود و یا نهاد های موازی آن شکل بگیرد. آقای خامنه ای تجربه این کار را در دوران ریاست جمهوری خاتمی و رفسنجانی دارد. پیشبینی می شود پس از این موضع مجلس و قوه قضائیه در برابر دولت تقویت شود و برخورد با حلقه های آسیب پذیر یاران احمدی نژاد مانند رحیمی و مشایی آغاز شود .
همچنین اگر جریان احمدی نژاد وادار به سکوت نشد انگاه بسیار محتمل است که آنها نیز به وابستگی و یا آب به آسیاب دشمن ریختن متهم شوند! امری که برخی از محافل تند رو در حال ریختن آتش تهیه آن هستند. شیخ محمد یزدی علنا سازماندهی و هدایت فتنه آینده را به خارج از کشور نسبت داد.
نیروهای اصول گرا نیز با هدف جراحی دولت و اخراج جریان نفوذی و مشکوک به زعم آنها خواستار پایان یافتن هژمونی حلقه یاران احمدی نژاد در حاکمیت هستند. البته برخی از آنها فرا تر از حلقه با خود احمدی نژاد مشکل دارند. عده ای مانند طیف سنتی ( جامعه روحانیت مبارز تهران) و یا عمل گرا ها مانند قالیباف ،لاریجانی از دیر باز با وی مخالف بودند اما اظهار نظر عزیز جعفری که همکاری احمدی نژاد با فتنه گران جدید را غیر عادی و نا متعارف خوانده بود ، نشان می دهد که وزن مخالفان رئیس جمهور بیشتر شده است. البته اظهار نظر دبیر کل موتلفه مبنی بر ولایت پذیر بودن احمدی نژاد و ضرورت تداوم حمایت از وی نشان می دهد که برخی از اصول گرایان بدنبال این هستند که احمدی نژاد را از حامیانش جدا کنند.
اما ارتباط نزدیک احمدی نژاد با حلقه یارانش و بخصوص مشایی و سابقه برخورد با نزدیکان برخی از مقامات عالی رتبه که مقدمه حذف آنها بوده است، احتمال جدایی احمدی نژاد از حامیانش و پذیرش خواست نیروهای اصول گرا را ناچیز می سازد. از زاویه ای دیگر نیروهای احمدی نژاد مجری سیاست های خود وی بوده اند و موضع آنها مستقل از رئیس جمهور نیست!
پاسخ جوانفکر پس از اخطار بیت رهبری به ایرنا نشان می دهد که حلقه یاران احمدی نژاد با گفتن صحبت های دو پهلو و پیوند زدن تبعیت از منویات رهبری با حمایت از تصمیمات دولت درصدد هستند ضمن عدم رویارویی مستقیم با رهبری ، ولی بر موضع مستقل شان پای فشاری کنند و این پیام را جامعه بدهند که بنای ایستادگی در برابر رهبری را دارند .آنها می کوشند تا ارزش ولایت فقیه را در چارچوب حکومت جهانی قریب الوقوع امام زمان مطرح کنند که وجود اختلاف نظر با رهبری نافی اعتقاد به ولایت فقیه نیست و ولی فقیه نمی خواهد که افراد فکر و ذهن شان را تعطیل کنند. بلکه تمکین عملی به احکام صریح رهبری معنای اعتقاد به ولایت فقیه هست. بدنترتیب هم امکان بیان نظرات مستقل شان را فراهم می کنند و هم از رویارویی با رهبری امتناع می نمایند. ولی با بی اعتنایی به خواست رهبری باعث می شوند تا وی بیشتر به حکم حکومتی و موضع گیری علنی برای تحقق خواسته هایش متوسل شود.
نتیجه این کار گسترش حاکمیت دوگانه و علنی شدن تضاد بین دولت و رهبری و جریان های سیاسی حامی وی هست . همچنین این حلقه می کوشند تا مخالفت با دولت و رئیس جمهور را بر اندازی علیه نظام سیاسی جلوه دهند.
در این رویارویی به هر نتیجه ای منجر شود تضعیف موقعیت حقوقی و حقیقی رهبری یکی از تبعات ان است. اکنون مشروعیت آقای خامنه ای از نظر برخی از نیورهای معتقد به نظام سیاسی زیر سئوال رفته است که علی رغم هشدار و انذار برخی از شخصیت های نظام به کسانی فضا داده است که امروز اسباب دردسر شده اند. بنابراین تضمینی نیست که انتخاب های آینده وی نیز دچار چنین خطاهای فاحشی نشود.
از سوی دیگر اصول گرایان مجبور به گشودن جبهه سومی شده اند که ازمیان خودی ها سر بر آورده است! این اتفاق به تضعیف کل نظام سیاسی نیز منجر می شود و بی ثباتی در کشور را افزایش می دهد. البته احمدی نژاد نیر سرمایه اصلی اش که پشتبانی نا مشروط رهبری ،رسانه های دولتی ، جناح های مهم اصول گرایان ، جریانات نظامی ، اطلاعاتی و امنیتی و حمایت برخی از همراهان مانند غلامحسین الهام بود را از دست داده است و همچنین ممکن است حلقه یاران وی نیز با توجه به تشدید حملات ریزش کنند . الهام طی موضع گیری شدیدی علیه حلقه یاران احمدی نژاد اظهار داشت:” جریان انحرافی و شیطانی قصد حقیرکردن ولایت و بی نیازکردن دولت از نصرت الهی را دارد “.
منتها بی اعتنایی احمدی نژاد به عقلانیت سیاسی و روحیه خود سر و سرکش وی ممکن است او را وادار به اقدامات نا متعارف سیاسی بکند که در آن صورت حتی اگر به انتحار سیاسی نیز منتهی شود ، باز هزینه های گزافی را بر نظام تحمیل می کند . در شرایطی که جنبش سبز و دموکراسی خواهی در ایران مترصد فرصت است و حاکمیت در عرصه های اقتصادی و سیاست خارجی با بحران مواجه است، تشدید درگیری ها در بلوک قدرت استعداد این را دارد تا به نیروهای خواهان تغییر فرصت ارزشمند بری گسترش قدرت خود و تغییرموازنه قوا به نفع مردم را ببخشد.
در شرایط کنونی به غیر از معاونت سیاسی وزارت کشور ، تنها ابزار دولت قدرت مالی آن برای توزیع امکانات در کشور و حلب حمایت اقشار محروم و حاشیه نشین هست. برنامه حلقه یاران احمدی نژاد برای رقابتی کردن انتخابات های آینده و پیروزی آنها محتاج جذب نظر بخش خاکستری جامعه هست. آنان حداکثر می توانند تقلب را خنثی کنند و اجازه ندهند تا انتخابت به صورت مهندسی شده برگزار شود و نیرو های شان را از فیلتر شورای نگهبان عبور دهند اما در شرایط درگیری بین اصول گرایان بسیاردشوار است تا بتوانند مراحل اخذ و شمارش آراء را روند طبیعی منحرف سازند لذا راهکار اصلی مفید برای آنان سمت گیری به نفع مردم است. اینجا نقطه ای است که احتمال قدم گذاشتن آنها در مسیری مشابه کارگزاران سازندگی و اصلاح طلبان را تقویت می کند. البته در عین حال ممکن است آنها تسلیم تهدیدات کنونی بشوند و سهم در نظر گرفته شده برای آنان در قدرت را بپذیرند . ولی احتمال بیشتر آن است که آنها به منازعه ادامه می دهند و می پندارند که توانایی عبور از شرایط دشوار کنونی را دارند.
بررسی امکانات طرفین و آرایش نیروها در بلوک قدرت در شرایط متعارف پیروزی جناح های حامی آقای خامنه ای را بیشتر محتمل می داند اما اگر حلقه یاران احمدی نژاد با جنبش سبز پیوند بخورند که البته امکان وقوع آن کم است ، آنگاه عرصه بر نیروهای ولایت گرا و مدافع حکمرانی نا محدود رهبری بسیار سخت می شود.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.