زنجیریان فخر آفرین جنبش دانشجویی

زنده نگاه داشتن یاد زندانیان سیاسی و ارج نهادن بر فداکاری آنها بخشی از فعالیت های مهم کنونی جامعه هست. آنانی که قلب شان برای آزادی وسرافرازی میهن می تپد و یا دل در گرو گسترده شدن چتر حقوق بشر بر آسمان ابری کنونی ایران را دارند ، به انحاء مختلف می کوشند تا آزادی اسیران استبداد را سرعت بخشند و هزینه اذیت و آزار آنان توسط حاکمیت را افزایش دهند ، یا از بار روانی حبس آنان بکاهند و یا دل خانواده آنان را شاد سازند .
تقلیل آلام و رنج های کسانی که از آسایش و رفاه خود برای استیفای حقوق ملت و کوتاه شدن دست مستبدین از جامعه گذشته اند ، فضیلتی بزرگ و وظیفه ای اخلاقی است.
زندانی وقتی متوجه می شود که ذهن ها و دل های زیادی در بیرون از دیوار های بلند وعبوس زندان به او می اندیشند و نسبت به وضعیت وی توجه دارند ، جان می گیرد و روحیه اش دو چندان می شود.
این حمایت ها خنثی کننده تلاش های اقتدار گرایان برای جدا کردن آزادی خواهان و ایزوله کردن زندانیان سیاسی است. همچنین حمایت همه جانبه از خانواده های زندانیان سیاسی و عقیدتی و کمک به آنها برای غلبه بر مشکلات ، در برنامه حاکمیت اختلال ایجاد می کند که می پندارد با تشدید فشار بر مخالفان و در مضیقه گذاشتن خانواده ها می تواند آنها را به ستوه آورد و با شکستن قامت نزدیکان فرد زیر فشار های گوناگون آنها را نا خواسته به عامل فشاری برای به سکوت واداشتن زندانیان سیاسی بدل سازد.
فعالیت های حمایتی طیف مختلفی را در بر می گیرد. اخیرا کمپین های مستقل و ویژه ای برای زندانیان سیاسی بمناسبت فرا رسیدن سالروز تولد آنها راه افتاده است. این اقدام چه به لحاظ نمادین و چه به لحاظ فعالیت های عملی که صورت می گیرد به فرا خور گردش زمان نام تعدادی از زندانیان را برجسته می سازد . از این رو فرصت ارزشمندی فراهم می سازد تا بتوان با سازماندهی و بسیج منابع و امکانات مختلف ، در سرنوشت زندانیان سیاسی تاثیری مثبت بجای گزارد.
ارتفاع بخشیدن به نام و منزلت زندانیان سیاسی درست نقطه مقابل تلاش های دولتی برای خاموش کردن ندای اعتراضی آنها هست.
وجود هر زندانی سیاسی مقاوم و استوار در حکم شاهدی است که باصدایی رسا ماهیت ظالمانه و بیداد گر نظام سیاسی را بر ملا می سازد. گرامی داشتن زحمات آنها و خلق فرصت برای ابراز همبستگی و پشتیبانی ، نمی گذارد خواست حکومت در تبدیل زندان به فراموش خانه تحقق یابد.
اینک نویت میلاد اسدی ، علی ملیحی ، حسن اسدی زید آبادی و مجید دری رسیده است. نمایندگانی از جنبش پر افتخار دانشجویی که هیچگاه زندان های سیاسی ایران از وجود فعالان آن خالی نبوده است.
این چهار جوان رشید از سرمایه های کنونی جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران هستند که در کوره زندان آبدیده می شوند تا سازندگان اینده ای روشن برای میهن باشند.
ملیحی و اسدی زید آبادی اعضاء سازمان ادوار دفتر تحکیم وحدت هستند که در قالب حزبی رسمی به دفاع از حقوق مردم مشغول است. آنها نقشی مهم در فاصله گرفتن ادوار از رویکرد حزبی مصلحت اندیش و عافیت طلب ایفا کردند و همراه با دیگر اعضاء سعی نمودند تا جایگاه ادوار در کانون نیروهای تحول خواه و مدافع شکل گیری دموکراسی و حقوق بشر قرار گیرد . آنها در راه تحقق مطالبات ملت هیچگونه کوتاهی و تعللی را نمی پذیرفتند. همچنین آنان در مستند کردن موارد نقض حقوق بشر و اطلاع رسانی پیرامون مشکلات و تنگناهای مخل رعایت حقوق شهروندی نیز تلاش های درخوری داشتند.
حال آنها در زندان تاوان دفاع از میهن و ملت و ایستادگی در برابر خودکامگی را پس می دهند. علی ملیحی ۱۶ ماه هست که در حبس بسر می برد و از مرخصی محروم هست. حسن اسدی زید آبادی پس از آزادی از بازداشت اولیه دوباره به رسالتش ادامه داد و در مقابل تهدید ها و تطمیع های نیروهای امنیتی کوتاه نیامد و اینک بیش از هفت ماه است که در زندان اوین هزینه پایداری بر مواضع حق طلبانه اش را می پردازد.
میلاد اسدی از چهره های شاخص سالیان اخر جنبش دانشجویی است. او از اعضاء شورای مرکزی اواخر دهه هشتاد دفتر تحکیم وحدت هست که بدون هر گونه مبالغه ای ، شجاعانه فشار های زیادی را تحمل کردند ولی در برابر تند باد حاکمیت پادگانی از پای نیفتادند اگر چه قامت شان در زیر بار هجوم گسترده عمله استبداد دینی خم شد.
او هفده ماه است که اسیر دست های تاریک اندیشانی است که در خیالی باطل می خواهند شعله حق طلبی و آزادی اندیشه را در دانشگاه خاموش کنند. حضور او و دیگر فعالان دانشجویی در زندان ترجمان مقاومت دانشگاه در برابر جهل و خودکامگی است ،فرجام این پیکار تعمیق ربشه های استقلال و تثبیت بازگشت ناپذیر سنت نقادی در دانشگاه است.
مجید دری که در زندان نیز کماکان با مجازات های جدید دست و پنجه نرم می کند، از اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی و عضو شورای دفاع از حق تحصیل دانشجویان است. اعتراضات مداوم وی به محرومیت از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و استمرار در مطالبه باز شدن در های دانشگاه بروی دانشجویان ستاره دار باعث شد تا از زندگی در فضای آزاد نیز محروم گشته و راهی زندان اوین شود. روحیه مقاوم و مبارز وی باعث شد تا به زندان بد و آب و هوای ایذه تبعید گردد .او ۲۲ ماه هست که با میله های زندان مانوس و همنشین گشته است و تمامی تمهیدات سردمداران سرکوب جنبش دانشجویی در وا داشتن وی به تسلیم ناکام مانده است. صدای او بانگ رسای آزادی خواهی و نفی اعمال گزینش ایدئولوژیک در نظام پذیرش دانشجو را بازتاب می دهد.
این ۴ جوان مبارز به همراه دیگر چهره های فعالان سابق و لاحق دانشجویی چون بهاره هدایت ، محمد پور عبدالله ،مجید توکلی ، عبدالله مومنی ، علی جمالی ، ضیاء نبوی ، شبنم مدد زاده ، مهدیه گلرو ، ستارگان درخشانی هستند که به محیط سرد و تاریک زندان گرمی و نور می بخشند.
آنها از تفریح و جوانی کردن گذشتند تا نسل های آینده جوان کشور از نعمت آزادی و کرامت انسانی برخوردار شوند. آنها سختی حبس را تحمل می کنند تا در های زندان بزرگ کشور به روی آزادی و رهایی گشوده شود و پرتو های پر فروغ مهر ، آگاهی و کردار نیک سیمای جامعه را نوازش دهد.
بی تردید اسدی ،ملیحی ، اسدی زید آبادی و دری هنگامی که پرچم آزادی خواهی را بر افراشتند و پنجه در پنجه مافیای قدرت و ثروت در انداختند ، تولدی جدید را تجربه کردند .
هر چه شمار روز های حبس آنان افزون شود بر منزلت و قدر هویت جدید آنان نیز اضافه می گردد. سهم اندک کنونی آنان از زندگی راهی است که آنها را به سحر گاه شکفتن ها و رستن های ابدی رهنمون می سازد.
طلوع بهار آزادی نقطه کمال هویت آزادی خواهانه آنان است . به امید آنکه در آن ایام فرخنده ، زاد روز شان را به جشن و شادی نشست .
که زندان مرا بارو مباد!
جز پوستی بر استخوانم
بارویی آری
اما
گرد بر گرد جهان
نه فراگرد تنهایی جانم!
احمد شاملو

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.