در تحسین ریش سفید شجاع زندان اوین

در بین ۱۸ زندانی شجاعی که به اعتصاب غذا در زندان های اوین و رجایی شهر دست زدند ، ابوالفضل قدیانی برجستگی خاصی داشت. مسن ترین زندانی سیاسی زندان اوین که ثبات قدم و شجاعت مثال زدنی دارد ، در حالی از خوردن غذا امتناع کرد ، که از بیماری قلبی رنج می برد و در کل وضعیت خاصی دارد که سال ها است حتی مجال روزه گرفتن را از وی سلب کرده است. اما علی رغم موقعیت شکننده سلامتش به استقبال مخاطرات رفت تا شمع وجودش آذرخش اعتراض به بی عدالتی و بیداد را پر فروغ سازد و بدینگونه پرونده کشف حقیقت ” مرگ شهادت گونه هدی صابر و هاله سحابی ” در وجدان جامعه گشوده بماند.
در قاموس انسان های آزاده بگاه رویت ظلم و ستم سنگین و تحمل نا پذیر، محاسبات عقلانی و سبک وسنگین کردن هزینه – فایده کنار می رود. خشمی مقدس در درون آدمی زبانه می کشد تا با کوتاه کردن دست ستمگر و متجاوز به حریم انسانیت، عدالت را جاری ساخت. خشم با خشونت متفاوت هست و از جنس احساس است که در برخی موارد نیروی زایل کننده جباریت و ظلم را خلق می کند. خشم لزوما به خشونت نا موجه ، انتقام و کینه جویی راه نمی برد . گاه در درون آدمی غلیانی را دامن می زند تا کنش اعتراضی و تغییر آفرین متولد شود.
بی شک شدت تالم وناراحتی از مصیبت جان باختن مشکوک هدی صابر و احساس وظیفه در قبال وجدان ، اعتصاب کنندگان را وا داشت تا با تحمیل مشقت و زحمت بر خود ، انزجار شان از این تراژدی تلخ را فریاد بزنند و پیام مبارزه برای توقف فوری بیداد و بی عدالتی را به جامعه منتقل نمایند. این نیروی جای گرفته در نهاد آدمی ،در گذر گاه های تاریخ نقشی مهم در تغییر سرنوشت انسان و کاهش نسبی نا ملایمات و مشکلات بشر ایفا کرده است.
در اعتصاب غذای اخیر عمل قدیانی ارزش بیشتری داشت چرا که او ریسک بیشتری را متحمل شد و با علم به بی توجهی ها و اهمال های عمدی زندانبانان و آمران امنیتی شان گام در مسیری گذاشت که می توانست منتهی به ایستگاه مرگ شود. اما وی وقعی به این نگرانی نگذاشت و ایثار گرانه رنج و سختی را به جان خرید.
شجاعت قدیانی زمانی در عرصه عمومی بازتاب یافت که در دادگاه انقلاب رسما و علنا پرچم دفاع از مردم سالاری در برابر استبداد دینی را بر افراشت. او دادگاه و دفاعیاتش ر ا به عرصه ای برای بی اعتبار سازی اصل ولایت فقیه و خطاب قرار دادن پایه و اساس معضلات کشور یعنی” حکومت فردی متوهمانه” تبدیل نمود.
وی در دادگاه از خودش دفاع نکرد بلکه بر علیه استبداد و دیکتاتوری مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه خروشید. او این کار را با علم به مخاطرات وهزینه هایش انجام داد . او به جای اینکه بگونه ای رفتار کند تا مجازاتش حداقل شود وسر در جیب عافیت فرو کند ، به روشنگری پیرامون مغایرت تئوری ولایت فقیه در تمامی اشکالش با آزادی ، مردم سالاری ، عدالت اسلامی و ارزش های دینی پرداخت. در آستانه اجرای حکم پا را فراتر گذاشت وبی هراس از مکافات کار ، خامنه ای را مسئول تقلب در انتخابات نامید و به صراحت اعلام نمود خامنه ای اجازه برگزاری انتخابات آزاد را نمی دهد و تا زمانی که او در مصدر قدرت است ، دل بستن بر هر تغییر خرد وکلان سیاسی بی ثمر است. این برخورد محکم و مبتنی بر واقعیات و تجارب دو دهه اخیر را مقایسه کنید با رفتار کسانی که هنوز امید به تغییر نگرش رهبری و به دست آوردن دل او دارند و با نگرشی تخیلی سعی می کنند طرفینی که تضاد آشتی نا پذیر با هم دارند را به دوستی و گذشت از خطا های یکدیگر دعوت نمایند!
او با شهامت بر سنت سیاسی برخی از اصلاح طلبان و کهنه کاران سیاسی ایران خط کشید که معمولا سعی می کنند ایرادات وانتقادات را متوجه راس هرم قدرت ننمایند و در را نشانه بگیرند تا دیوار بشنود یا مصلحت اندیشی می کنند تا به دام غضب سلطان گرفتار نگردند و با آویزه گوش قرار دادن توصیه شیخ اجل سعدی ، راه رضا و تسلیم ( نه سیخ بسوزد و نه کباب) را در کف شیر نر خونخواره در پیش می گیرند..
او به دلیل دفاعیات محکم و روشنگرانه اش آماج کینه و بغض عمله استبداد دینی قرار گرفت و به یکسال حبس و جرینمه نقدی محکوم شد. مصاحبه های آتشین وی و حمله کردن مستقیم به خامنه ای باعث گشودن پرونده جدیدی بر علیه وی در طی دوران حبس شده است. با توجه به سابقه برخورد سنگین و کینه توزانه نظام با کسانی که جرات کردند مقام ولایت را مورد نقد و نکوهش قرار دهند ، می توان پیشبینی کرد که به احتمال زیاد وی پس از پایان حکم یک ساله اش آزاد نخواهد شد ومحکومیت جدیدی دریافت خواهد نمود .
ابوالفضل قدیانی از اعضای موسس و برجسته سازمان مجاهدین انقلاب است که سال های زیادی را در شورای مرکزی این تشکل سیاسی قدیمی گذرانده و مسئول کمیته تشکیلات بوده است. او از چهره های معروف این سازمان نیست اما همواره از پایه های تشکیلاتی آن به حساب می آید که تلاش زیاد و موثری برای حفظ و توسعه توان سازمانی این تشکل اصلاح طلب انجام داده است.
وی توان کار تشکیلاتی بالایی در در جذب نیرو و تحکیم بنیه سازمانی دارد . بیش از ۴ دهه هست که به صورت مستمر مشق سیاست می ورزد. ۴ سال پیش از انقلاب را در زندان گذراند و در کوره بحث ها و تعامل ها ودر گیری های زندان آبدیده شد. پس از انقلاب در سلک هواداران آیت الله خمینی در آمد و سپس حضور فعالی در جبهه های جنگ داشت. از آغاز جنبش اصلاحی دوم خرداد وی پشتیبان جدی این حرکت بود که تا کنون ادامه یافته هست. اما مواضع اخیر نشان از تغییر ضرب آهنگ رویکرد سیاسی وی و رادیکال شدنش دارد. وی به صراحت از جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه سخن می گوید که باید هدف نیروهای سیاسی اصلاح طلب و دموکراسی خواه قرار گیرد. چنین نگرشی محتاج تغییر پایه ای قانون اساسی است . این تحولی ارزشمند برای کسی است که بهترین سال های عمرش را وقف خدمت به نظام جمهوری اسلامی کرده است و حال می بیند برونداد این نظام .و عملکرد حاکمان کنونی و بخصوص رهبری آنی نیست که وی و هم فکرانش از جمهوری اسلامی توقع داشتند. لذا در تعارض بین رفتار نظام با خواست مردم و سعادت میهن در مقام آسیب شناسی ، حذف نهاد و اصل ولایت فقیه را پیشنهاد می کند تا کشور از زیر بار منفی و تباه کننده حکومت فردی خارج شود که به باور وی زمینه ساز دیکتاتوری است و هراس دائمی ولی فقیه از سقوط و سودای حفظ “حکومت دائمی” فضا را ناگزیر به سمت سرکوب منتقدان و ناراضیان می برد.
راهبرد پیشنهادی وی ارزشی استراتژیک دارد و به خوبی ریشه معضلات را نشانه گرفته است. البته در مدل پیشنهادی وی برای نظام حکومتی معلوم نیست که رعایت قوانین و اصول اسلامی چگونه و از طریق چه ساز و کاری در جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه تحقق می یابد! بعد در شرایطی که بخشی از مردم موافق الزام اور بودن استفاده از منابع دینی در ائین و نحوه حکمرانی نیستند ، آنگاه جمهوری اسلامی چگونه با مردم سالاری و آزادی تطبیق پیدا می کند؟
این سئوالات نقاط مبهم ایده سیاسی وی را تشکیل می دهند. اما مخالفت صریح وی با ولایت فقیه با توجه به حضورش در میان اصلاح طلب ها در میدان “سیاست عملی” ارزش بیشتری از برخی ناسازگاری های نظرات سیاسی وی دارد.
حضور وی در بهداری زندان اوین در طول دوران اعتصاب باعث نگرانی آزادی خواهان گردید ،ولی پایان اعتصاب غذا اسباب خوشحالی شد که گزندی به سلامت جسمی ریش سفید زندان اوین وارد نشده هست.
صلابت و شخصیت محکم قدیانی او را به یکی از استوانه های مقاومت در زندان اوین بدل ساخته است که در عین حال تواضع و فروتنی وی و سلوک سیاسی اش در ترجیح دادن فعالیت سیاسی در پشت پرده باعث شده است تا خصوصیات ممتاز وی برای افکار عمومی پوشیده بماند.
به نظر می رسد با توجه به بیماری قلبی قدیانی و وضعیت حساس او ضروری است تا مطالبه آزادی نا مشروط وی به صورت جدی و پر رنگ مطرح گردد.
در عین حال شخصیت استوار و موضع سیاسی اصولی و درست وی ظرفیت ارزشمندی برای گشودن گره فرو بسته دستیابی مردم به مطالبات تاریخی است.
شجاعت و استقامت او به همراه دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی الهامبخش مبازات آزادی خواهانه و دموکراسی طلب مردم ایران است که پرچم مقاومت را در اهتزاز نگاه داشته اند تا خیزش مجدد سبز ملت ارکان استبداد را فرو بریزد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.