با گذشت شش ماه از بهار اعراب و شکل گیری سونامی در منطقه استراتژیک خاور میانه بهتر می توان به ارزیابی عملکرد دستگاه سیاست خارجی ایران در واکنش به این وقایع غافلگیر کننده و غیر منتظره پرداخت.
موج جدید تحولات که با خیزش جنبش های انقلابی بر علیه خودکامگی و حکومت های مستبد براه افتاد نقشه سیاسی و آرایش نیرو ها در منطقه را تغییر داد. سقوط بن علی و مبارک باعث از دور خارج شدن دو حکومت سکولار اقتدار گرای متحد غرب شد و فضا را برای تقویت مخالفان این رویکرد پدید آورد. به شکل طبیعی انتظار می رفت موضع گرایش های دموکراسی خواه ، اسلام گرایان و منتقد غرب تقویت شود.
اما ویژگی متکثر حرکت ها اجازه نداد نیرو های اسلام گرا چیره شوند و آنها خیلی زود با درک واقع بینانه رویکرد ایدئولوژیک را کنار گذاشتند و اعلام کردند به دنبال بر پایی حکومت دینی مبتنی بر شریعت نیستند. حال آینده تعیین می کند که آیا انها پس از پیروزی انقلاب و استقرار نظام سیاسی جدید نیز به سمت حاکم کردن اصل شریعت حرکت می کنند یا نه؟ به هر حال انقلاب های مصر وتونس در نیمه راه هستند و هنوز نمی توان به آنها انقلاب اطلاق کرد. تا کنون نهاد های پایه ای و ساختار سیاسی و قانونی در دو کشور حفظ شده است و تنها رئیس جمهور ها به زور و از طریق جنبش اجتماعی و قیام بر کنار شده اند و انتخابات های آزاد قرار است برگزار گردد بنابراین .نتایج انتخابات و نظم سیاسی جدید مشخص می سازد که تغییرات اساسی در نهاد های سیاسی رخ داده است یا نه؟ مبارزات در یمن ، اردن ، لیبی و سوریه هنوز در جریان هست و تا پیروزی فاصله زیادی دارد.
در مجموع تا کنون می توان گفت که منطقه وارد پارادایم و فصل جدیدی شده است. مردم به قدرت و توانایی خود واقف شده اند و از این رو سرمشق مردم سالاری و جامعه مدنی مقتدر در حال رشد است.
اما علی رغم اینکه شرایط جدید منطقه فرصت هایی را برای ایران فراهم کرد ، ولی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی تا کنون عملکرد ضعیفی در خصوص بهره برداری از فرصت ها و کسب جایگاه موثردر نقش آفرینی داشته است. بر خلاف فضای مناسبی که به صورت بالقوه برای بسط و گسترش نفوذ سیاسی ، اقتصادی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایجاد شد ، اما دیپلماسی فعالی از سوی ایران مشاهده نشد. کندی و انفعال و خلاء سیاست خارجی فعال در تحولات آن چنان مشهود است که حتی باعث اعتراض بخش های مختلف حاکمیت نیز شده است. حلقه یاران احمدی نژاد و خود وی وزارت اطلاعات را مقصر معرفی می کنند که تحلیل وارزیابی درستی از اتفاقات جدید منطقه ندارد لذا بواسطه نبوداطلاعات و داده های مناسب امکان سیاستگزاری اثر گذار و متناسب با موقعیت ها وجود ندارد. پرویز سروری از نمایندگان مجلس که متعلق به بخش اصول گرایان ولایی و افراطی است نیز با انتقاد از دیپلماسی غیر فعال وزارت خارجه می گوید : ” دیپلماسی رسمی ایران از تحولات عقب است و قدرت رصد تحولات را به شکل جدی ندارد.”
از ابتدای وزش نسیم تغییرات در منطقه ، مقامات ارشد جمهوری اسلامی با محوریت آقای خامنه ای پروپاگندای تبلیغاتی سنگینی راه انداختند که انقلاب های مصر و تونس و دیگر جنبش های اعتراضی در کشور های عرب متاثر از امواج انقلاب اسلامی است که با تاخیری ۳۲ ساله به ثمر نشسته است! آنان کوشیدند تا نشان دهند سیاست صدور انقلاب در سالیان اولیه عمر نظام ،تصمیم درستی بوده است و اینک امواج آن کل جهان عرب را در بر گرفته و می رود تا نقطه عطفی در رشد جریان بیداری اسلامی و تضعیف هژمونی و نفوذ غرب در جهان اسلام تبدیل شود.
اما این تحلیل بیش از آنکه مبتنی بر واقعیات باشد ،آرزوی رهبران حاکمیت را نمایان می سازد که بیشترین کارکرد آن مصرف داخلی و بهره برداری تبلیغاتی است.
اگر چه کنار رفتن رژیم مبارک و بن علی که مخالف سیاست های جمهوری اسلامی در منطقه ودنیا بودند و وابستگی آنها به حمایت آمریکا ، توازن قوا را به نفع اردوگاه مقابل غرب تقویت کرد اما میزان و درجه تغییرات فاصله زیادی با تصورات حکومت ایران دارد.
ویژگی بارز نهضت های منطقه نفی خودکامگی ومطالبه آزادی های سیاسی ورفاه اجتماعی است . آنها جنبه غرب ستیزانه و ضد آمریکایی ندارند. فاصله شان به طور نسبی با غرب و بویژه اسرائیل در مقایسه با رژیم های قبلی بیشتر است و این مساله موضع نیرو های خواهان خروج غرب از مدیریت خاور میانه و تشکیل دولت مستقل فلسطینی با غقب نشینی اسرائیل به مرز های ۱۹۶۷را تقویت می کند ولی به معنای رویارویی با آنها نیست بلکه حفظ رابطه خوب با غرب برای انها استراتژیک است
از سوی دیگر هر کدام از کشور ها شرایط و ویژگی های خاص خود شان را دارند. معادله فوق در کشور هایی جاری است که حکومت های شان با غرب رابطه خوبی داشتند . اما وضعیت در سوریه ولیبی کاملا متفاوت هست و تغییرات سیاسی در آنجا بر قدرت غرب در منطقه می افزاید.
بر خلاف ماهیت ایستا و ارزش محور دیپلماسی ایران ، غرب کاملا منعطف و تحول پذیر ,و مبتنی بر منافع ملی اش عمل می کند. دستگاه های امنیتی و سیاسی غرب پس از شوک اولیه ناشی از سونامی غافلگیر کننده ، به سرعت خود را پیدا کردند و سعی نمودند با دور کردن تهدید ها ، تاثیر گزاری خود را افزایش دهند. استراتژی غرب در مقطع فعلی گسترش موازین دموکراسی و حقوق بشر و در کل مبانی و ساختار های لیبرالیسم سیاسی واقتصاد بازار در نظم جدید منطقه است. اگر خاور میانه به سمت دموکراسی و توسعه اقتصادی میل کند آنگاه مشکل حاد برای غرب بسرکردگی آمریکا پیش نمی آید. اگر چه ممکن است هژمونی امریکا در منطقه مانند دوران حکومت های وابسته غیر مردمی نباشد ولی در کل تهدیدی متوجه نظم جهانی مبتنی بر لیبرال دموکراسی و ثبات منطقه به عنوان یکی از مناطق اصلی تامین وترانزیت انرژی دنیا نمی شود.
اما بزرگترین تهدید از نظر غرب بهره برداری اسلام گرایان غیر دموکراتیک و بنیاد گرا و در راس آنها جمهوری اسلامی و القاعده هست که تا کنون کشور های غربی و اسرائیل تلاش های زیادی برای خنثی سازی و مدیریت تحولات برای جلوگیری از تحرکات آنها انجام داده اند. القاعده و طالبان به دلیل ویژگی های خیزش های مردمی جز در یمن بخت و امکانی برای اثر گزاری ندارند. اما جمهوری اسلامی تا حدودی این ظرفیت را داشت ولی بازی غلط ودیپلماسی خنثی مقامات تهران مجال بهره برداری از این ظرفیت را تا کنون نداده است.
بزرگترین اشتباه حاکمیت مانور فراوان بر تاسی انقلاب مصر و تونس از انقلاب بهمن ۵۷ و بعد اسلامی بخشیدن به موج جدید دموکراسی خواهی در منطقه بود. رسانه های غربی روی خطر تکرار تجربه انقلاب ایران بسیار مانور دادند و همچنین در خصوص تاثیرات مخرب افزایش نفوذ منطقه ای ایران بزرگنمایی کردند. این مساله با توجه به واهی بودن ادعای رهبری ایران و شکاف تاریخی شیعه – سنی و عرب – عجم باعث سنگین شدن فضا بر علیه ایران در منطقه شد. بگونه ای که نزدیک ترین نیروها به شاکله سیاسی و نظری جمهوری اسلامی همچون راشد الغنوشی در تونس ،همام سعید در اردن و اخوان المسلمین در مصر علنا اعلام کردند که به دنبال تکرار تجربه جمهوری اسلامی و برقراری مدل رهبری آیت الله خمینی نیستند .حتی مقامات جمهوری اسلامی این ظرافت را به خرج ندادند تا صبر کنند دوران گذار تمام شود و این ادعا را پس از خیز بر داشتن جریانات اسلام گرا مطرح کنند. آقای خامنه ای ،احمدی نژاد و نیروهای همسو و حتی چهره های معتدل تر چون هاشمی رفسنجانی با طرح شتابزده و زود هنگام ” رشد بیداری اسلامی” اسلام گرایان در جهان عرب را در موضع دفاعی و آچمز قرار دادند و آنها مجبور شدند برای ضربه نخوردن و مهار واکنش منفی افکار عمومی هر نوع برنامه برای حاکمیت قوانین شریعت و بهره برداری ایدئولوژیک از انقلاب ها را انکار کنند.
به باور آقای خامنه ای اسلامی بودن، “ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی” و مردمی بودن سه شاخص عمده حرکتهای مردمی در منطقه است و سپس راهبرد جمهوری اسلامی را این چنین توصیف کردند : :” جمهوری اسلامی هر جا حرکتی را با این شاخص ها مشاهده کند با آن همراه خواهد بود اما اگر ببینیم که تحریک آمریکا و صهیونیست ها در کارست با آن حرکت همراهی نمی کنیم چراکه مطمئنیم شیطان بزرگ و همدستانش به نفع ملتها، کار نخواهند کرد”
اکنون به نظر می رسد که حکومت ایران تقابل گفتمانی و جنگ تبلیغاتی را باخته است. تمام نیروهای اصلی خواهان تغییرات در منطقه تلقی آقای خامنه ای را رد می کنند وبر تکثر نیرو ها ، خصلت غیر مذهبی جنبش های رهایی بخش و ضدیت با دیکتاتوری تاکید می نمایند. برای انها مطالبات مردم ، برسمیت شناختن حق اعتراض و مطالبه خواسته های مردم ، مصونیت آنها از خشونت و انتخابات آزاد مهم هست.
در این میان رفتار دو گانه حکومت ایران نیز به مشروعیت رویکردش در قبال تحولات منطقه آسیب زده هست. همانگونه که از نظرات رهبری پیدا است برای جمهوری اسلامی نفس خواسته ها ومطالبات مردم منطقه مهم نیست بلکه تا جایی از آنها حمایت می کند که خواسته ها همسو با مواضع ایدئولوژیک ، دیدگاه جهانی ومنافع سیاسی حاکمیت باشد .این منطق نا گزیر به سیاست متعارض حمایت از تغییر حکومت ها در مصر ، بحرین ،تونس و لیبی و دفاع از بقاء حکومت سوریه می رسد.
البته شاید این برخورد تبلیغاتی برای مهار سرایت امواج مبارزات ضد خودکامگی منطقه به ایران تا میزانی کارساز بوده و حدی توانسته باشد واقعیت تاثیر پذیری سونامی منطقه از جنبش سبز را بپوشاند ولی در سطح جهانی و منطقه ای به ضرر ایران تمام شده است . این سیاست مشابه رجز خوانی احمدی نژاد در خصوص مدیریت جهانی است که از سوی هیچ بازیگری در دنیا جدی گرفته نمی شود.
اوج این ناکامی در سفر هیات مصری به ایران بر ملا شد. علی رغم تبلیغات زیاد برای حضور هیات پنجاه نفری که اکثر انان از جریانات نزدیک به حکومت ایران انتخاب شده بودند و ادعای کذب موافقت آنان با نظرات رهبری در خصوص انقلاب مصر بشکل گسترده ای در رسانه های دولتی بازتاب داده شد ، ولی آنها به شکل علنی نا رضایتی شان را از صحبت های احمدی نژاد و ضرغامی در حصوص تاسی انقلاب مصر از انقلاب ایران اعلام کردند.
خانم “نشوی الحوفی” خبرنگار نشریه “المصری الیوم” جریان دیدار را چنین توصیف می کند: در دیدار هیات مصری با ضرغامی رییس صدا و سیمای جمهور اسلامی در حالیکه وی انقلاب اسلامی را تاثیر پذرفته از انقلاب اسلامی ایران می دانست، “مصطفی نجار” عضو اتحادیه جوانان انقلابی مصر، در واکنش به این سخنان گفت: “انقلاب مصر انقلاب دینی نبود بلکه انقلاب ضد ظلم بود که جوانان ( نه روحانیون ) اعم از مسلمان و مسیحی به آن پیوستند.
– در ادامه “شیخ جمال قطب” رییس سابق کمیته افتاء مصر در تایید سخنان نجار گفت: “باید از تشبیه انقلاب مصر با انقلاب اسلامی خودداری شود. من خود به عنوان یک روحانی هنگامی که مردم و جوانان را در خیابان ها دیدم به آن ها پیوستم
– همچنین “نشوی الحوفی” در پاسخ به اظهارات ضرغامی برای اینکه نقطه افتراق هیات مصری با جمهوری اسلامی را نشان دهد می نویسد: “از ایران می خواهیم اسم خیابان خالد اسلامبولی را که ستایش از قاتل رییس جمهور ماست ، عوض کند.”
– در ادامه دیدارها هنگامی که دوباره ادعای تاثیر پذیری انقلاب مصر از انقلاب اسلامی در حضور احمدی نژاد در کاخ ریاست جمهوری تکرار شد، خانم نشوی الحوفی چنین می نویسد: “دیگر نتوانستم خودداری کنم. غضبناک دستگاه گوشی ترجمه را از گوش خود درآوردم تا حدی که داشتم از شنیدن چنین سخنان نا مقبولی از خشم منفجر می شدم و …. با اصرار میکرفون را گرفتم و خطاب به احمدی نژاد با جدیت تمام گفتم: “از روزی که وارد تهران شدیم دائما می شنویم که انقلاب مصر تاثیر پذیرفته از انقلاب سی سال پیش انقلاب ایران در سال ۷۹ است و همچنین سخنان تندی درباره حسنی مبارک می شنویم که او ظالم و مزدور بوده است. آقای رییس جمهور (احمدی نژاد) اجازه دهید دو نکته را برایتان روشن کنم نخست اینکه قضیه مبارک یک قضیه داخلی و مربوط به ما مصری ها می شود چه اینکه از او بدی دیده باشیم یا خوبی. از این رو نمی پذیریم کسی به او سخن تند بگویید. دوم اینکه مطلقا هیچ ارتباطی بین انقلاب ۲۵ ژانویه در مصر با انقلاب اسلامی که در دهه ۷۰ میلادی رخ داد وجود ندارد.”
– خانم نشوی الحوفی در ادامه می نویسد: در حالی این سخنان در حضور احمدی نژاد گفته شد که هیات مصری با دست زدن به تایید سخنان من می پرداختند و حال آنکه احمدی نژاد از شنیدن این سخنان اخم کرده و نشانه های ناخرسندی در چهره ضرغامی که در کنار او نشسته بود نمایان شده بود.”(۱).”
اما علاوه بر اشتباه فاحش در تنظیم سیاست کلان ، دستگاه دیپلماسی ایران نیز ضعیف و سترون عمل نمود. در جهان کنونی دیپلماسی فعال و ا ثر گذار بر محور چهار مولفه رایزنی و لابی کردن ، پول ، میانجیگری و رسانه استوار است. رسانه اگر چه جزو دیپلماسی رسمی نیست ولی بخصوص در سطح معادلات جهانی بسیار کارساز است. به قول تیمون کارگن دانشمند برجسته علوم سیاسی ، رسانه های جهانی ، سومین ابر قدرت دنیا هستند .
اکثر مردم جهان از دریچه رسانه ها به دنیا نگاه می کنند و اطلاعات و دیدگاه شان در خصوص وقایع دنیا وابسته به تصاویر و اخباری است که از رسانه های با نفوذ پخش می شوند.
حال با توجه به این معیار ها عملکرد دستگاه سیاست خارجی را بررسی می کنیم.
در زمینه رایزنی دستگاه دیلماسی ایران تحرک کم ونزدیک به صفر داشته است. کافی است سفر ها و دیدار های رسمی و غیر رسمی کشور هایی چون عربستان سعودی ، ترکیه ، قطر و آمریکا را با ایران مقایسه کنید. در اتفاقات مصر ، تونس ،لیبی ، یمن و سوریه ایران هیچ حضور جدی نداشته است واصلا به عنوان طرف برای مذاکرات مخاطب قرار نگرفته است. در عوض کشور های عربی در قالب اتحادیه عرب ویا شورای همکاری خلیج فارس حضور پر رنگی داشته اند. دولت ترکیه اگر چه پتانسیل ایران را نداشت اما فعالانه از طریق میانجیگری ، نقش آفرینی منطقه ای خود را به میزان چشمگیری احیا کرده است بگونه ای که به باور برخی از کارشناسان ترک ها توانسته اند پروژه احیای امپراطوری عثمانی در شکل سیاسی اش را به واقعیت نزدیک سازند.
ایران حتی در زمینه بحرین نتوانست خود را در حد یک نیروی تاثیر گذار و فعال در مذاکرات بین المللی وارد سازد و پیشاپیش با اتهام تلاش برای تغییر حکومت بحرین خلع سلاح شد و در بن بست قرار گرفت. یورش عربستان سعودی و دخالت نظامی بر علیه معترضان در بحرین با واکنش مناسبی از سوی ایران مواجه نشد. تهدید های توخالی حضور نظامی و اعلام جهاد توسط مراجع تاثیری بر تصمیم آل خلیفه در سرکوب خونین مخالفان نگذاشت. ایران حتی نتوانست با تحرکا ت دیپلماتیک ،خشونت بر علیه معترضان بی سلاح و پایبند به فعالیت مدنی را تبدیل به موضوعی مهم در مباحث جامعه جهانی و نهاد های بین المللی کرده و بدینرتیب بازدارندگی در مقابل دخالت نظامی عربستان سعودی ایجاد نماید. عربستان با اقدام موثر سیاسی و نظامی مانع از سقوط متحد خود در بحرین شد و همچنین در مهار ومدیریت تحولات در یمن نیز نقش فعالی ایفا کرد تا خسارات ناشی از پروسه انتقال قدرت در یمن را حدا قل سازد. عربستان همچنین با خاموش کردن شعله اعتراضات در داخل کشورش و حضور فعال در مذاکرات و لابینگ جهانی و منطقه ای توانست با دور کردن تهدید ها ، سیمای یک حکومت مقتدر و تثبیت شده را از خود نشان دهد. این اتفاق در شرایطی رخ داد که حکومت آل سعود به خاطر ماهیت اقتدار گرایانه وضد دموکراتیک و همچنین دخالت نظامی و مشارکت در قلع وقمع نیروهای معترض مدنی در بحرین بشدت آسیب پذیر بود.
وضعیت کنونی بحرین و خروج قریب الوقوع نیروهای نظامی آل سعود گویای این واقعیت است که حکومت آل خلیفه بر اوضاع مسلط شده است و چشم انداز مثبتی پیش روی مخالفین وجود ندارد. در واقع وضعیت برای شیعیان بحرین نسبت به قبل از بروز جنبش اعتراضی بد تر شده است و آنها حد اقل های موجود را در سودای دستیابی به حدا کثر های ممکن از دست دادند.
با توجه به نقش حاکمیت در تشویق شیعیان بحرین به اتخاذ موضع رادیکال و براندازانه ،وضعیت کنونی بحرین یک شکست آشکار برای دیپلماسی و سیاست خارجی هیاهو محور و ستیزه جوی حکومت است.
روند تحولات در سوریه نیز چشم انداز منفی برای ایران ترسیم می کند. حجم اعتراضات و شکایت ها درسطح جهانی و منطقه ای از همکاری ایران و ارائه خدمات آموزشی وارسال تجهیزات شورش شهری به حکومت سوریه به نحو بی سابقه ای در حال افزایش هست. از زاویه ای دیگر جو ضد ایرانی به خاطر دخالت های ایران در امور داخلی و حمایت از رژیم بعث حکم نیز در حال رشد هست. رفتار غلط حکومت ایران و تبلیغات منفی عربستان سعودی و متحدانش عامل ایجاد چنین جوی هستند. ثبات و تغییر حکومت بشار اسد معلوم نیست ولی کاملا مشهود است که وی اعتماد به نفس ندارد و دچار تزلزل شده است. در چنین شرایط شکننده ای اگر انقلاب مردم سوریه پیروز شود ، حکومت ایران ، بزرگ ترین بازنده ماجرا خواهد بود و ابعا دشکست دامن حزب الله لبنان را نیز می گیرد و لاجرم کارایی یکی از مهمترین برگ های بازی ایران در منطقه کم می شود.
مقایسه رفتار ایران با ترکیه به خوبی ضرر نبود دیدگاه مبتنی بر عقلانیت ، موقعیت شناسی ، کاردانی و منافع ملی را پدیدار می سازد. دولت ترکیه ضمن حفظ رابطه خوب با رژیم بشار اسد ، جایگاه خوبی نیز برای خود در بین مخالفین ایجاد کرده است. بدینترتیب سوریه هر فرجامی پیدا کند ، کشور ترکیه برنده هست.
تا کنون دولت مصر از بر قراری رابطه با ایران سر باز زده هست و نبال العربی وزیر خارجه دولت مصر تصمیم در خصوص عادی سازی روابط دیپلماتیک بین دو کشور را موکول به نظر مجلس آینده مصر کرده هست. روابط با تونس در همان سطح دوران بن علی است. روابط با دیگر کشور های عربی و بخصوص بحرین و کویت به مراتب بد تر از قبل شده است.
بدینتتریب روابط دیپلماتیک و قدرت لابینگ و چانه زنی منطقه ای ایران به نحو قابل اعتنایی کاهش پیدا کرده هست و سیاست تنش زدایی سالیان اخیر ایران با کشور های عربی و حفظ مناسبات زئو پلتیک در منطقه آسیب جدی دیده هست.
حتی حماس نیز پیام تحولات جدید منطقه را درک کرد و با کاستن از درجه خصومت با اسرائیل و نمایش انعطاف از راهبرد حکومت ایران در خصوص صلح خاور میانه فاصله گرفت.
تداوم این روند اگر منجر به سقوط بشار اسد و جان گرفتن ائتلاف ۱۴ مارس در لبنان شود ،آنگاه می توان گفت که ائتلاف کشور های غربی و امریکا برای خارج کردن نسبی حکومت ایران از معادلات منطقه به موفقیت نزدیک شده هست.
البته انزوای ایران در عرصه جهانی به علت ماجرا جویی های حکومت ، تحرکات دیپلماتیک و نقش آفرینی بین المللی و منطقه ای را محدود می سازد. این عامل نقش مهمی در دیپلماسی عقیم ایران دارد.
حاکمیت ایران تا کنون هیچ میانجیگری انجام نداده است و اساسا رفتارش بگونه ای بوده که فضایی برای ایفای نقش وساطت پیدا نکرده هست.
از لحاظ مالی توان ایران قابل مقایسه با عربستان و غرب نیست و طبیعی است در این میدان قابلیت رقایت نداشته باشد.
اما از بعد رسانه ای نیز ایران در حاشیه رسانه هایی چون الجزیره ، العربیه ، شبکه دولتی ترکیه ، بی بی سی عربی و سی ان ان قرار گرفت. حجم اطلاع رسانی و پوشش های خبری تولید شده توسط العالم و پرس تی وی نتوانست اکثریت نیرو های خواهان تغییر در کشور های عربی را جذب کند. همچنین این رسانه ها توفیقی در بر طرف کردن نگرانی مردم منطقه از تکرار نظام سیاسی ولایت فقیه نداشتند و دوئل رسانه ای را باختند. بگونه ای که در تمامی کشور ها افکار عمومی بر علیه تشکیل جمهوری اسلامی مدل ایران موضع منفی گرفت . به عنوان مثال در نظر سنجی موسسه گالوپ تنها ۱ درصد مردم مصر نظر مثبت نسبت به تشکیل حکومت دینی و یا شریعت گرا داشتند . دیپلماسی رسانه ای ایران نتوانست فکار عمومی جهان عرب را اقناع کند که ایران قصد دخالت در امور داخلی کشور های عرب و بخصوص بحرین را ندارد و در حال حاضر ایران هراسی بیش از غرب هراسی و یا سعودی هراسی در کشور های منطقه جریان دارد .
تبعات راهبرد غلط و دیپلماسی خنثی جمهروی اسلامی فقط مشمول حاکمیت نمی شو د بلکه ایران ومنافع ملی ایران به عنوان یک کشور را نیز در بر می گیرد. به نظر می رسد همانگونه که ایران نتوانست از تحولات پس از فروپاشی شوروی در آسیای میانه استفاده کند و حوزه نفوذ سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خو د را گسترش دهد ، چنین فرجامی در خصوص بهار اعراب نیز در جریان است.
هزینه نا کارامدی و رفتار نسنجیده و غیر خرد ورزانه جمهوری اسلامی که دن کیشوت وار توهمات وتصورات غلط را به جای واقعیت می نشاند واز طریق انحصار خبری در داخل به خورد جامعه می دهد و تصویری کاذب از جایگاه منطقه ای ایران بر اذهان اقشار نا آگاه ویا زود باور می نشاند ، فرصت های طلایی برای ارتقای موقعیت و منزلت منطقه ای و جهانی ایران را بر باد می دهد . از این رو از دریچه حفظ منافع ملی در حوزه سیاست خارجی ، تغییر وضعیت سیاسی کشور ضروری است.
منابع
۱- سخنان خانم الحوفی توسط آقای حسین علیزاده دیپلمات مستعفی ترجمه شده و در مطلبی با عنوان” پاسخ دندان شکن هیات مصری به احمدی نژاد” منتشر شده هست.
درباره نویسنده
در سال۱۳۵۲ در خانوادهای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگیام. به ورزش، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفهای را از نوجوانی شروع کردم. در سال ۱۳۷۰ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسیترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزهها و آرزوهایم بخشید. ادامه...-
نوشتههای تازه
دستهها
آخرین دیدگاهها
اطلاعات