تهدید های احمدی نژاد ، توهم یا واقعیت ؟

محمود احمدی نژاد در حاشیه جلسه دولت مورخ ۸ تیر به صراحت اعلام کرد اگر بازداشت ها متوجه اعضاء هیات دولت گردد ، سیاست سکوت در خصوص بازداشت ها و حملات به نزدیکانش تحت پوشش “جریان انحرافی” و یا” فتنه ۲″ را خواهد شکست. وی برخورد های اخیر قوه قضائیه و بازداشت برخی از وابستگان به حلقه یارانش را سیاسی دانست و به صراحت تهدید کرد در صورت دستگیری اعضای هیات دولت، وی “وظیفه قانونی، اخلاقی و ملی خود دانسته که در مقابل آن ایستادگی کرده و از همکاران خود دفاع کند.”
برخی از جریانات اصول گرا اعلام خط قرمز برخورد با اعضاء کابینه توسط احمدی نژاد را به دستگیری قریب الوقوع بقائی مرتبط کرده اند. بر اساس این فرضیه احمدی نژاد می خواهد جلوی بازداشت بقایی را بگیرد.
به نظر می رسد رئیس دولت دهم می پندارد رهبری و بخش های اصلی نظام در هر صورتی وی را تا پایان دوره تحمل می کنند و به صلاح نمی بینند او حذف گردد. وی در سخنانش به نظر رهبری استناد کرد که از رسانه ها خواست مطالب مربوط به پرونده متهمان را تا زمانی که جرم شان احراز نشده است ، اعلام ننمایند و بدینترتیب سعی کرد وانمود نماید رهبری از وی حمایت کرده است. اما حمله تند احمدی نژاد نسبت به قوه قضائیه تعارض با توصیه رهبری به قوای سه گانه دارد که ازآنها خواست رعایت شان قوا را بکنند و آمار ها واظهارات یکدیگر را بی اعتبار نسازند.
عدم حضور احمدی نژاد در اجلاس سالانه قوه قضائیه و همچنین معرفی نیکزاد به مجلس نمایانگر نا خشنودی وی ا ز مجلس و دستگاه قضائی است. همچنین وی مصوبه مجلس در خصوص آئین نامه استخدامی وزارت اطلاعات را نیز ابلاغ نکرد تا سرانجام رئیس مجلس وارد شد و مصوبه مجلس را به روزنامه رسمی کشور ابلاغ نمود.
در باب موضع گیری منفی رهبری در خصوص “دو دو” گفتن نمایندگان مجلس هنگام دفاع از سجادی تحلیل های متفاوتی وجود دارد. در تحلیل مورد نظر طرفداران دولت این اقدام تذکری به مجلس برای محدود کردن حوزه نقد و نظارت دولت و رئیس جمهور است و بدینترتیب رهبری نشان داده است که تضعیف رئیس جمهوری را بر نمی تابد. مدافعان این تحلیل تذکر سید احمد خاتمی در خصوص ضرورت برخورد منصفانه با رئیس جمهور و رعایت شان وی را نیز سندی دال بر درستی نظر شان می دانند.
اما تحلیل دوم بر نظری کاملا متفاوت تاکید دارد و طرفداران رئیس جمهور را به بهره برداری سیاسی از پیام محرمانه رهبری متهم می کنند. به نظر آنان منظور رهبری صرفا حفظ شان جایگاه ریاست جمهوری بوده و قصد حمایت از شخص احمدی نژاد را نداشته است .
علی لاریجانی تصریح کرد که رهبری سئوال و استیضاح را حق نمایندگان مجلس می داند منتها می خواهد آداب کار را رعایت کند.
اما تهدید احمدی نژاد تحلیل دیگری را نیز ممکن می سازد. رهبری نگران واکنش کنونی احمدی نژاد است تا برخورد های توهین آمیز مجلس زمینه مظلوم نمایی و واکنش متقابل را برای رئیس جمهور فراهم نکند. استراتژی رهبری حفظ آرامش و مهار احمدی نژاد است تا با قیچی کردن پر و بال او جریان وی مهار گشته و جلوی رشد و گسترش آنها گرفته شود. در اصل مشابه تجربه موسوی و کروبی رهبری ترجیح می دهد تا برخورد به صورت تدریجی و مرحله ای انجام شده و هزینه های کار حدا اقل گردد. در همین راستا مجتبی ذوالنور اخیرا اعلام کرده است که برخورد سریع با جریان انحرافی نتیجه معکوس می دهد و اولویت نظام در مقطع فعلی اخذ اعتراف از بازداشت شدگان هست تا بر اساس اعترافات مردم نسبت به مشکلات جریان انحرافی توجیه شوند و همچنین فرصتی ایجاد شود تا شاید مقامات عالیه نظام که به احتمال زیاد منظورش احمدی نژاد است ، از فتنه گران جدید و مخالفان با روحانیت و فقها برائت بجویند.
بنابراین مخالفت رهبری با اسائه ادب به احمدی نژاد ،تاکتیکی هست و می پندارد این برخورد های شتابزده در روند برنامه ریزی و کنترل احمدی نژاد ایجاد اختلال می کند و امکان انتخاب زمان مناسب برای برخورد بر اساس مصلحت سنجی نظام و کمینه کردن هزینه ها را دشوار می سازد. آنگاه نظام باید برخورد عکس العملی نسبت به واکنش های تهاجمی احمدی نژاد نشان داده و ناگزیر ابتکار عمل در تقابل را از دست می دهد.
اما افزایش بازداشت ها در هفته اخیر نشان از تنگ تر شدن حلقه محاصره حلقه یاران احمدی نژاد دارد و این مساله ای نیست که از نظر احمدی نژاد مخفی بماند. بوضوح صدای سوت پایان بازی ریاست جمهوری وی به گوش می رسد . حتی اگر وی تا پایان دوره بر مسند ریاست جمهوری باقی بماند ، از نقطه نظر اثر گزاری و ایفای نقش رئیس جمهور مقتدر فرق چندانی با کنار رفتن نخواهد داشت. مضافا بر اینکه وی آینده ای به عنوان یک جریان سیاسی مستقل نیز نخواهد داشت.
بنابراین تنها راه حفظ بقای سیاسی و جلوگیری از تشریفاتی شدن ، تقابل و رویارویی با رهبری و اصول گرایان حامی وی و دیگر گرایش های منتقد است.
اما برگ برنده احمدی نژاد در این رویارویی چیست؟ به عبارت دیگر اهرم های وی برای تهدید چیستند؟
نخست باید توجه کرد که احمدی نژاد تصور می کند امکان و تصمیمی برای برکناری و حذف وی وجود ندارد و حداکثر تقابل در سطح زندانی کردن افراد درجه دو ، محدود کردن حوزه عمل دولت در مجلس و جلوگیری از انتصاب های مطلوب وی خواهد بود که از نظر وی کار های ایذایی هستند . فاکتور بعدی امادگی وی برای حضور محکم و قدرتمند در انتخابات مجلس هست. وی می پندارد تلاش های کنونی و امکاناتی که بعنوان رئیس دولت دارد به وی قدرت می بخشد تا نصف کرسی های مجلس را تصاحب کند. در آن صورت در موازنه قوای جدید وی می تواند موجودیت خود را بر نظام تحمیل نماید.
اما جریان مخالف و رقیب تمهیداتی را اندیشیده هست که پیش از انتخابات جریان احمدی نژاد را زمین گیر کند. وی با آگاهی از این موضوع سعی می کند رویارویی را به انتخابات مجلس نهم بکشاند. بنابراین پس از شتاب گرفتن تحولات و نزدیک شدن دستگیری ها به نیرو های درجه اول با تهدید می خواهد این روند را متوقف سازد.
به نظر می رسد وی کارت های بازی زیادی در دست نداشته باشد. به لحاظ امکانات و اختیارات قانونی وی چیزی در دست ندارد تا با اتکاء به آنها بتواند جلوی مجلس ، شورای نگهبان ، قوه قضائیه و سپاه بایستد. استعفا و چوب لای چرخ دولت و نظام خدماتی کشور گذاشتن نیز به لحاظ استراتژیک نمی تواند موردانتخاب وی قرار بگیرد زیرا دقیقا خواست مخالفانش را بر آورده می سازد. ویژگی های شخصیتی و سابقه رفتار احمدی نژاد نشان می دهد که وی اهل تسلیم و واگذاردن فضا به حریفان نیست و برای مقصود خود حاضر به جنگندگی و پرداخت هزینه هست. بنابراین بسیار بعید است که او به لحاظ اصولی استعفا دهد.
اما به لحاظ تاکتیکی و به منظور اعمال فشار بر رهبری ممکن است دست به این کار بزند ولی وی یک بار از این کارت استفاده کرده است و دیگر کارایی سابق را ندارد. از سویی دیگر همانگونه که ذوالنور و علم الهدی اعلام کرده اند در صورت استمرار قهر او نظام تصمیم جدی برای برکناری اش گرفته بود . همچنین باید توجه نمود رهبری در قبال قهر ۱۱ روزه به وی امتیازی نداد.
تهدید دیگر می تواند افشاگری باشد که بسیار مورد علاقه احمدی نژاد است. موضوعات افشاگری می توانند متنوع باشند. دم دست ترین می تواند طرح مسائل فساد مالی و اقتصادی برخی ا زچهره های روحانی و اصول گرایان سنتی باشد. حلقه یاران و نیرو های فعال در ستاد انتخاباتی وی تجربه این کار را در سطح محدود داشته اند. در صورتی که این روش جواب نداد ، سطح افشاگری بالا تر می رود و می تواند نزدیکان بیت رهبری را در بر بگیرد و یا در شرایطی می تواند پرده از مسائل مربوط به انتخابات ریات جمهو ی دهم و دستکاری در نتایج بر دارد. ولی همه این موارد در صورت بروز ،هزینه هایی را برای نظام ایجاد می کند ولی هیچکدام تاثیر بازدارنده ندارند ودر اصل یک نوع انتحار سیاسی برای احمدی نژاد خواهد شد. تهدید بعدی می تواند معطوف به بازی کردن با کارت برنامه هسته ای باشد. اتخاذ مواضع رادیکال وسرعت بخشیدن به تحرکان دیپلماتیک و عملیات هسته ای می تواند بحران در روابط با دنیا را حاد کرده وبه نقطه جوش برساند و از این رهرو هزینه کنار گذاشتن وی وبرخورد با چهره های اصلی جریان منتسب به او برای نظام تحمل نا پذیر می گردد.
این اهرم قوی تر از گزینه های دیگر است. ولی از آنجاییکه مرکز تقل تصمیمات مربوط به برنامه هسته ای در دستان رهبری است ونیروهای فعال در این پروژه تبعیت کامل از رهبری دارند ،امکان پذیری این گزینه در مظان تردید است.
دعوت مردم به خیابان ها و اعلام زور آزمایی خیابانی دیگر گزینه پیش روی احمدی نژاد است. این اهرم قوی است منتها پیش نیاز مهمی دارد و ان هم مقبولیت بالای فرد دعوت کننده در جامعه هست.
موقعیت احمدی نژاد در جامعه بگونه ای نیست که بتواند درصد زیادی از جامعه را بسیج کند. نیروهای طبقه متوسط به بالا به وی بی اعتماد هستند و اساسا دلخوشی از وی ندارند. اقشار محروم و روستا نشینان نیز تا کنون تمایلی برای حمایت فعال از وی نشان نداده اند. در ثانی پس از گذشت دوران توزیع وجه نقدی یارانه ها و آشکار شدن آثار تورمی ، در حال حاضر تاثیر این اقدام در ایجاد حس کاذب افزایش قدرت خرید به میزان زیادی زایل شده است . این فاکتور می تواند وجهه احمدی نژاد در بین اقشار محروم جامعه را از این به بعد مخدوش کند.
بنابراین با بررسی گزینه های ممکن برای واکنش بازدارنده احمدی نژاد ، در می یابیم که وی اهرم های قدرتمندی در دست ندارد . اگر پروژه بنی صدری کردن وی کلید بخورد او حدا کثر می تواند اقدامات ایذایی انجام دهد ولی توانایی اش برای جلوگیری از این اتفاق محدود است. البته این محاسبه بر اساس فاکتور های متعارف و عقلانی است. ممکن است تکیه احمدی نژاد بر مهدویت گرایی ، غیب گرایی و تاکید بر دست تقدیر زمانه ، اعتماد به نفس و یقینی متوهمانه در وی ایجاد کرده باشد.
روز های پیش رو نشان خواهد داد که آیا تهدید های رئیس دولت دهم تو خالی است یا اینکه اهرم های غافلگیر کننده ای در انبان دارد. احمدی نژاد نشان داده هست فرد خاصی است که هر لحظه می تواند شکفتی آفرین باشد و در عین حال سادگی هایی نیز بخرج دهد که منجر به خطای محاسبه فاحش شود.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.