کشمکش اخیر در قدرت بین رهبری و احمدی نژاد از زوایای مختلف مورد توجه قرار گرفته است. اما در این میان نکته مهمی که شایسته است در کانون توجه قرار بگیرد نقش این رویداد در تشدید بی ثباتی حاکمیت است.
منشا این اختلاف به عدم توافق بر سر نحوه توزیع قدرت در آینده بر می گردد. حلقه یاران احمدی نژاد نه تنها خواهان حفظ کنترل قوه مجریه و دولت هستند بلکه می خواهند حوزه نفوذ و قدرت شان را گسترش داده و حداقل قوه مقننه را نیز در اختیار بگیرند. خیز برداشتن آنها برای در دست گرفتن مهمترین دستگاه امنیتی کشور باعث شد تا رهبری دامان شکیبایی از دست بدهد و به شکلی غیر متعارف به رویارویی آشکار با دولتی بپردازد که تا پیش از آن به نحو همه جانبه ای پشتیبانی کرده بود و آن را سالم ترین و کارامد ترین دولت ایران پس از مشروطه نام نهاده بود.
رهبری برای این جریان کارکرد موقتی قائل بود و سکونت دائمی آنان بر خوان قدرت را پذیرا نبود. اما جریان مقابل که بر اساس اراده معطوف به قدرت و توهم برخورداری از حمایت گسترده در بخش های محروم و معترضان غیر سیاسی ، موقعیت خود را مستحکم می دید نیز به مقاومت دست زد.
البته اختلافات بینشی و مسلکی نیز در گسترش این شکاف موثر است. این حلقه که افراد شاخص ان کم شمار است و حتی در داخل دولت و مدیران دولت احمدی نژاد نیز در اقلیت محض قرار دارد و از سابقه و ریشه مستحکم در گذشته نظام جمهوری اسلامی نیز برخوردار نیست ، می پندارد می توان بدون نیاز به وساطت روحانیت و ولی فقیه با امام زمان ارتباط برقرار کرد و بدنرتیب عملا ادعای نیابت عامه فقها در دوران غیبت را به چالش کشیده است. حمایت آنها از ولایت فقیه و رهبری مشروط به همسویی مواضع سیاسی است و این قضیه جنبه تاکتیکی دارد و فاقد بعد استراتژیک است. بنابراین در شکاف پیش آمده احمدی نژاد اقتدار رئیس جمهور را پیش نیاز اقتدار ولایت فقیه دانست و بدینترتیب اعلام کرد که تسلیم ولایت فقیه تئوری که بر تبعیت کامل از دستور های رهبری تاکید دارد و هیچ استقلالی برای قوای سه گانه قائل نیست ، نمی گردد.
این مقاومت خط قرمز اصول گرایان ولایت محور است. بدینرتیب تضادی در حکومت نضج گرفته است که امکان مصالحه در آن وجود ندارد. اگر چه طرفین تمایلی برای رسیدن زود هنگام به کارزار نهایی ندارند اما سرعت تحولات مستقل از اراده طرفین ، شتاب چشمگیری یافته است.
این تضاد آشتی نا پذیر که به زودی به مرحله تعیین تکلیف می رسد این پتانسیل را دارد که مرحله جدیدی از بی ثباتی در دورن نظام سیاسی را پدید آورد. کشمکش برای حذف احمدی نژاد و دوران گذار برای تثبیت کارگزار جدید تنش های زبادی را در دورن حکومت بوجود می آورد. حتی اگر رهبری و نیروهای حامی اش بتوانند مشکل احمدی نژاد را حل کنند باز تبعات منفی آن گریبانگیر شان می شود و موقعیت رهبری بیش از پیش در دورن نظام سیاسی تزلزل می یابد.
خلاء قدرت پس از احمدی نژاد نیز دور جدیدی از رقابت ها در دورن اصولگرایان را شکل می دهد که می تواند وحدت کنونی آنها را بر هم زده و به گسترش دامنه بی ثباتی منجر شود.
توجه به تاثیری که شکاف جدید در قدرت در بی ثباتی نظام سیاسی و تضعیف ساختار سرکوب و کاستن از فشار آن بر جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران دارد ،مسئله استراتژیک و کلیدی برای نیروهای خواهان تغییر مثبت است.
این ظرفیت را باید به خوبی شناخت و از آن در راستای تحرک بخشیدن به اعتراضات ، روحیه بخشی و سازماندهی نیروها و هسته ها و بازسازی و تقویت شبکه های اجتماعی واقعا موجود استفاده مناسب کرد.
این فرصت ها محدود هستند و در بهره جستن از آنها باید بهنگام بود. و گرنه این فرصت ها هم از دست می رود و هزینه ها و خسران آن بر دوش جامعه سنگینی می کند.
در میدان سیاست رویداد ها و حادثه های پیش بینی نشده و خارج از مسیر مبارزه بعضا می توانند تاثیرات شگرفی در ایجاد تحولات داشته باشند.
خواست ، انگیزه و هدف حلقه یاران احمدی نژاد ، همسو با منافع ملی و مطالبات دموکراسی خواهانه نیست اما تبعات نا خواسته و امتداد طبیعی و منطقی فاصله گرفتن آنها از بخش مسلط قدرت موقعیت برای بروز و تجلی نارضایتی ها فراهم می کند. این امر به نوبه خود فضا را برای ساماندهی اعتراضات مردمی که سمت وسو و خصلتی کاملا متفاوت با جریان احمدی نژاد دارد هموار می نماید.
اگر بخش مسلط قدرت و نیروهای افراطی و ولایت مدار بتوانند نا فرمانی و تمرد شکل گرفته در کانون قدرت را مهار سازند آنگاه توان و نیروی آنها در بسط و تداوم اختناق و انسداد سیاسی افزایش می یابد. ولی اگر این مصاف با فعال شدن برنامه ریزی شده و هوشمندانه جنبش سبز و نیروهای دموکراسی خواه همراه شود ،آنگاه احتمال فرسایش یافتن ماشین سرکوب و در نتیجه تضعیف آن تقویت می گردد.
یکی از لوازم اصلی این اتفاق دور شدن و پرهیز اپوزیسیون دموکراسی خواه از برخورد ایدئولوژیک وجزم اندیش با تحولات سیاسی است . در عوض باید با ملاحظه ماهیت دگرگونی پذیر و سیال سیاست ، رویکردی پویا و انعطاف پذیر در تجزیه و تحلیل وقایع را در پیش گرفت.
درباره نویسنده
در سال۱۳۵۲ در خانوادهای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگیام. به ورزش، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفهای را از نوجوانی شروع کردم. در سال ۱۳۷۰ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسیترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزهها و آرزوهایم بخشید. ادامه...-
نوشتههای تازه
دستهها
آخرین دیدگاهها
اطلاعات