انقلاب و انتظار نا معقول پیروزی سریع

یکی از دلایلی که معمولا مخالفین رویکرد های انقلابی مطرح می کنند امکان ناپذیری اهداف در بازه زمانی کوتاه مدت است. آنها انقلاب را عملی سیاسی معرفی می کنند که وعده تحولات و پیروزی سریع می دهد اما این وعده فقط بار احساسی و تشجیع کننده دارد و هیچگاه در عمل محقق نخواهد شد. به باور آنها پوپولیسم همزاد انقلاب است و سوخت آن ر ا با وعده های غیر قابل عمل تامین می نماید. این پوپولیسم عقلانیت را به حاشیه می راند و هیجانات و احساسات را جایگزین می نماید.
تحولات مربوط به بهار عربی باعث شده است تا این نگرش از سوی برخی افراد اصلاح طلب در جامعه ایران با شدت بیشتری طرح شده و برخوردی منفی با یادگیری از تجربه روش های مبارزاتی جدید کشور های مصر ،تونس ،لیبی ،یمن و سوریه صورت گیرد.
البته طبیعی است شرایط و ویژگی های ایران با کشور های فوق متفاوت است و تجربه جداگانه هر کدام از کشور های فوق به صورت کامل قابل تطبیق با ایران نیست. اما در عین حال عناصر و مولفه هایی دارد که می تواند توجه به آنها مفید واقع شود.
در این یادداشت سعی می گردد تا این داوری در خصوص انقلاب و تغییرات بنیادی در ساختار قدرت نقد شود.
شاکله این استنتاج بر برداشت نادرستی از انقلاب استوار است. انقلاب چه در اشکال کلاسیک و چه در نمونه های جدید حرکت هایی هستند که تغییر و نابودی ساختار های سیاسی کهن را مقدمه هر تحول مثبت می پندارد.
گسترش این نگرش در عرصه سیاسی بیش از آنکه ناشی از اراده نیرو های انقلابی باشد منبعث از ویژگی های ساختار قدرت مسدودی است که راه های بهبود و تحول را مسدود نموده است .
در حرکت انقلابی ، بهبود اوضاع مستلزم تغییر نهاد های پایه ای حکومت و حاشیه ای شدن نیرو های مسلط است . این عنصر وجه اصلی تمایز رویکرد انقلابی با رویکرد های رفورمیستی را تشکیل می دهد که به جای تغییر ساختار و بنای اصلی نظام سیاسی در صدد تغییر سیاست ها و کارگزاران هستند.
در واقع صلبیت و انعطاف ناپذیری ساختار قدرت عرصه را برای شکوفایی برخورد انقلابی مساعد می گرداند تا جرقه ای و بهانه ای انبار باروت متراکم شده خشم و نا رضایتی اجتماعی را شعله ور سازد.
بنابراین دستیابی سریع به خواسته ها عنصر بنیادی و شرط لازم در مفهوم انقلاب نیست. در انقلاب بر روی بسیج جامعه و تحریک افکار عمومی تاکید می گردد به این معنا پوپولیسم در انقلاب نفی نمی شود و از این منظر می توان گفت سخن ناقدین تا حدی درست است اما این مساله تنها ویژگی انقلاب و یا دستکم ویژگی اصلی آن نیست. همچنین این خصوصیت نه به معنای ناکامی قطعی پویش انقلابی است و نه معنای تحقق فوری خواست ها را متبادر می سازد.
این تعبیر از انقلاب به معنای فرایند سریع و فوری اهداف فقط در برخی تفاسیر ایده آلیستی و رمانتیک از انقلاب وجود دارد و یا در برخی نگرش های مبتنی بر انقلاب فلسفی دیده می شود که فکر می کردند به یک باره در سایه گسست کامل از ساختار های کهن و گذشته جوامع بشری می توان رهایی موعود را به یکباره به نظاره نشست.
مشکل اصلی وجود نیرو های شروری بودند که حکومت و نهاد های عمومی را تسخیر کرده بودند ،حال با سرنگونی آنها می توان دنیا را با رهایی از بار ویرانگر تاریخ گذشته از نو و به شیوه ای کامل و عاری از نقص ساخت.
اما انقلاب های بزرگ دنیا اگر چه رگه هایی از این تصویر پردازی های رمانتیک را داشتند اما پایه آنها بر شکل گیری ساخت سیاسی جدید بود تا دنیایی بهتر و انسانی تر را به ارمغان بیاورند.
برای نخستین بار مفاهیم آزادی و برابری سیاسی در انقلاب فرانسه مطرح شد. اما تحقق این شعار ها که تا پیش از این رویداد دوران ساز ،خوش خیال ترین و آرمانگرا ترین اشخاص در مخیله شان نیز نمی گنجید که روزی همه اتباع کشوری بتوانند در زمینه تعیین سرنوشت و تصمیم گیری های کلان جامعه مشارکت بورزند ،بیش از یک قرن طول کشید.
انقلاب نقطه عزیمت بود اما جامعه را در مسیری قرار داد که پیشرفت تدریجی امکان پذیر گردد و نیرو های مترقی جامعه از دور باطل و بن بست بیرون بیایند. انقلاب موانع را از سر راه بر داشت .
همچنین در یک تقسیم بندی کلی انقلاب ها به دو دسته انفجاری و هوشمند تقسیم می شوند. بر خلاف انقلاب های انفجاری که در دوره زمانی کوتاه، طغیان اجتماعی به مثابه آتش فشانی خروشان منفجر می شود نیستند بلکه به تدریج و در یک فرایند مرحله ای گفتمان ،هدف پیام و ایده های انقلابی را در اذهان می نشانند و ذهنیت جامعه ر ابرای شکل گیری نظم انقلابی آماده می سازند. در انقلاب های هوشمند بمانند نهضت مشروطه هدف تاثیرگزاری سریع در جامعه و حصول زودهنگام اهداف و خواست ها نیست .بلکه مرحله بودن و روند تدریجی و زمانمند تحقق با ور ها و بینش انقلابی در ساخت مفهومی انقلاب گنجانده می شود.
وجه تمایز و خصلت اصلی انقلاب تغییر پایه های ساختار های موجود و همچنین طرح ایده ،فکر وگفتمان انقلابی است که جایگزین پارادایم و الگوی مسلط سامان اجتماعی و سیاسی می گردد. این بینش و نگرش انقلابی قابل جمع و ادغام در مبانی نظری مستقر در جامعه و مبانی مشروعیت حکومت نیست و نوعی گسست نظری در مبانی حکمرانی را ضرورت می بخشد.
همین اصل بر تحولات بهار عربی نیز صدق می کند. فرایند استقرار دموکراسی مسیر طولانی و پر پیچ و خمی در این کشور ها است که جنبش های انقلابی و دگر گون ساز فقط نقطه آغاز این فرایند هستند .
در هر حرکت اجتماعی ریسک شکست و یا دوباره سر بر آوردن الگو های استبدادی و ارتجاعی وجود دارد و ممکن است بازگشت به عقب صورت بگیرد. اما این نگرانی لزوما دلیل بر امتناع از رویکرد های انقلابی نمی شود. وقتی جامعه در پای فشار روز افزون حکومت های نا کارآمد ، فاسد و مستبد گرفتار است و راه خلاصی حداقلی نیز در چهارچوب ساختار قدرت موجود ندارد لذا به طور طبیعی و غیر ارادی مسیر رهایی به سمت تغییر بنیادی حکومت اصلاح نا پذیر میل می نماید.
در این شرایط انقلاب انرژی و پتانسیل بالایی را در جامعه خلق می کند که می تواند در فرصتی خاص هیبت نظام استبدادی مانع تحول و تداوم بخش ظلم ،اختناق ،فساد و بی عدالتی را در هم شکند.
پس از پیروزی فضا برای فعالیت مثبت و سازنده جامعه فراهم می شود تا امیدوارانه جریان های مختلف برنامه اصلاحی خود را جلو ببرند و در پرتو تحول انقلابی و کنار رفتن حکومت فاسدی که چون سرپوشی مانع شناخت و بروز واقعیت های جامعه بود ، موانع ،مزیت ها ،فرصت ها و تهدید ها آشکار گردد.
آزاد سازی سیاسی باعث می شود تا سیمای واقعی جامعه و توانایی ها و نقاط ضعف مشخص شود.
بنابراین انتظار تحول سریع و حل فوری مشکلات در یک بازه زمانی کوتاه مدت در حرکت های انقلابی خطا است. مهم این است که تضمین حاصل شود نیرو های مولد و سازنده جامعه امکان کنشگری و تاثیرگزاری مستمر برای اداره درست جامعه را دارند.
در مصر ، لیبی و تونس و تا حدودی یمن این امکان فراهم شده است. در دوره قبل از انقلاب نیرو های خواهان تغییر امکان هیچ فعالیت موثری نداشتند و رکود همراه با امنیت قبرستانی بر این جوامع حکمفرما بود.
همچنین باید توجه داشت انقلاب وقتی موفق می شود که به دست آوردن رسمی قدرت توسط کارگزاران جدید به حکمرانی موثر و دستیابی به اهداف بینجامد و اگر نه انقلاب موفق نیست. بازه زمانی مشخصی برای این داوری وجود ندارد . فقط در هنگامی که به صورت فیصله بخش چشم انداز مثبت برای بهبود اوضاع وجود ندارد آنگاه می توان از عدم توفیق جنبش انقلابی سخن گفت. این وضعیت بیشتر جامعه ای را به تصویر می کشد که دستخوش آشوب و هرج و مرج است .
در این راستا جان دان شرط مهمی را برای موفقیت انقلاب مطرح می کند به باور وی کسانی از انقلابیون که قدرت را تصاحب می کنند باید به طور قطع بیشتر از آنهایی که سرنگون شده اند توانایی حکومت بر جامعه ای را داشته باشند که کنترل آن را در دست می گیرند. رهبری باید حد اقل توانایی دستیابی به بعضی از هدفهایش را داشته باشد.(۱)
ایراد دیگری که می توان منتقدین اصلاح طلب وارد ساخت دوگانگی انتظار آنها پیرامون آهنگ تغییرات است. آنان وقتی پای اصلاح در میان است بر طولانی و پروسه ای بودن روند تحول اصرار دارند و مرتب اظهار می دارند که مردم نباید انتظار داشته باشند که اوضاع به زودی روبراه شود اما وقتی به انقلاب می رسند توقع دارند حد اکثر مطالبات در زود ترین زمان ممکن تحقق یابند.
شرایط در بهار عربی بگونه ای نیست که پرونده آنها بسته شده باشد و بگونه ای تحلیل شود که نظم جدید سیاسی این کشور ها فرصت برای بهبود را از دست داده است. کشور های عربی دستخوش تحول تازه در آغاز روند تغییرات هستند و با ده ها چالش ریز و بزرگ مواجه بوده و امید به شرایط بهتر در آنها به صورت پر رنگی وجود دارد.
از اینرو از برخورد شتابزده و داوری های سریع در خصوص فرجام این جنبش های انقلابی باید اجتناب کرد. مشکلات بوجود آمده واقعیت های اجتناب نا پذیر در روند بهبود و سعادت این کشور ها هستند و ا ز دل مختصات آن جوامع بر می خیزند. در اصل انقلاب فرصت و شرایط غلبه و رویارویی با آنها را فراهم کرده است. این مشکلات هر چه باشد ضرورت اصل دگرگونی بنیادی در این کشور ها را زیر سئوال نمی برد.
در تطبیق بحث با شرایط ایران باید گفت اصلاح طلبان به جای ترس افکنی و ایجاد نگرانی در خصوص رویکرد انقلابی و ساختار شکن بهتر است راهکار هایی برای غلبه بر مقاومت لجوجانه و سرسخت حاکمیت ارائه دهند و گرنه تا زمانی که انسداد سیاسی موجود بر طرف نشود روز به روز جامعه به وضعیت انقلابی نزدیک تر می شود و تبعات نا مطلوب انفجار های اجتماعی مخرب تر می گردد.
معضلات گوناگون حکومت و شکاف گسترده بین ظاهر و لایه های زیرین جامعه امکان فرصت های شتاب بخش و انفجار اجتماعی را در آینده ایران محتمل می سازد .بدیهی است در آن شرایط انرژی جمع شده جامعه آزاد خواهد گشت و در مسیر مشابه کشور هایی قرار خواهد گرفت که تجربه تحولات انقلابی و یا شورش های غافلگیر کننده را تجربه کرده اند.
اصلاح بر انقلاب تا جایی مقدم است که امید به موفقیت به نحو قابل قبولی در آن وجود داشته باشد و گرنه اگر اصلاح طلبی در چنبره دور باطل و تداوم بن بست سیاسی اسیر شود آنگاه بیش از هر عامل دیگری دگرگونی های بنیادی در ساختار حکومت را تسریع می کند. غلط نیست اگر بگوئیم انقلاب ها عمدتا از زهدان تجارب اصلاحی نا موفق متولد شده اند.
منبع :
۱- دان ، ۱۹۷۲ ،ص ۱۶-۱۵

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.