تاجزاده ، گذار از اقتدار گرایی آرمان گرایانه تا دموکراسی غیر ایدئولوژیک

هر نگاهی به مصطفی تاجزاده داشته باشیم اما این واقعیت را نمی شود نا دیده گرفت که وی فردی تاثیرگزار در تحولات سیاسی دو دهه اخیر کشور بوده است. فعالیت های مستمر او ، مهارت بالای سیاسی و تشکیلاتی و تلاش های خستگی ناپذیر در تعقیب باور های سیاسی و اعتقادی اش از وی چهره متمایزی ساخته است.


وی کوشش گر سیاسی پر کاری است که سیاست را وادی می داند که باید در آن فعالیت مستمر و آگاهانه داشت. تلاش کرد ، تولید نمود و در برابر مشکلات و تنگنا ها سر خم فرو نکرد.
وی هیچگاه منفعل و نا امید نمی شد . پشتکار تحسین بر انگیز وی باعث شده است تا مصطفی تاجزاده نامی مهم در عرصه سیاسی کشور باشد . وی اینک نیز چهره ای شاخص در میان زندانیان سیاسی است که نه تنها زندان بر وی تاثیر بازدارنده نداشته بلکه ضمن ایجاد تحولات مثبت کماکان به فعالیت های انتقادی اش ادامه می دهد و نظرات وی در فضای سیاسی کشور تاثیر گذار است. او از جمله افرادی است که شخصیت حقیقی اش اکنون در عرصه عمومی کشور مورد توجه بوده و صاحب وزن است. بی تردید مدیریت قاطع و کار آمد وی در معاونت سیاسی وزارت کشور و اراده محکم او در اجرای توسعه سیاسی نقشی اساسی دارد و سمت گیری های بعدی در حمایت از دموکراسی و نقد صریح استبداد دینی به وی منزلتی در بین نیرو هیا دموکراسی خواه بخشیده است.
او در فاجعه کوی دانشگاه نیز عملکرد خوبی داشت. علی رغم مقامی که داشت و علی القاعده باید در فکر آرام کردن اعتراضات در زود ترین زمان ممکن می بود. اما وی بی تکلف در بین دانشجویان بود و تا آخر از خواسته های دانشجویان دفاع می کرد. اتهامات سنگینی از ناحیه سپاه و نهاد های زیر نظر خامنه ای به وی وارد شد ولی کوتاه نمی آمد. اگر دیگر مدیران خاتمی و خود وی نیز روحیه او و دکتر معین را داشتند ، چه بسا سرنوشت جنبش اعتراضی کوی دانشگاه تهران نا فرجام نمی شد.
با تاجزاده از ستاد انتخاباتی سید محمد خاتمی در سال ۱۳۷۵ از نزدیک آشنا شدم و این آشنایی و شناخت تا به امروز ادامه داشته است . اما علی رغم اختلاف نظر های جدی با وی که گاهی به رویارویی های نوشتاری و کلامی تندی نیز انجامید ، همواره شجاعت او را ستوده ام. او در بیان آنچه درست می داند پروای هیچ چیز را ندارد . سیاستمداری صاحب اصول است. اهل موج سواری و پوپولیسم نیست. کاری ندارد که حرفش ممکن است وجهه اش را کم و یا زیاد کند. به آنچه حقیقت می داند عمل می کند. آغوشش برای پرداخت هزینه نیز باز بوده و اکنون پس از گذشت سه سال در زندان و تحمل سختی های ان به خوبی نشان داده است که قدرت به خودی خود برای وی بی معنا است .
او چه زمانی که در قدرت بود و چه زمانی که در بیرون آن قرار گرفت ، بر اساس دیدگاه هایش عمل می کرد. او عمیقا به نظام جمهوری اسلامی معتقد است اما به روایتی از ان باور دارد که بین اسلامیت و جمهوریت آشتی بر قرار می کند.
اما تاجزاده بعد از زندان تفاوت های چشمگیری با تاجزاده پیش از زندان دارد. او با مشاهده آنچه بر سرش رفت با شجاعت اشتباهات خود و همفکرانش در اول انقلاب در عدم دفاع از حقوق دگر اندیشان را بیان داشت. بمانند برخی عمل ننمود که زمان برخورد با خود شان را نقطه شروع نقض حقوق بشر و سرکوب سیاسی در ایران بشمار می آورند.
اصلاح طلبی برای تاجزاده هم تاکتیک است هم استراتژی. اما شهامت وی در نقد بی پروای رهبری نشان می دهد که او به الزامات این نگرش پایبند است. برداشت درست از اصلاح طلبی و لازمه موفقیت آن اصلاح عملکرد رهبری و موافقت وی با تغییرات مردم پسند است. بنابراین او ضمن اینکه از اجرای بی تنازل قانون اساسی دفاع می کند همزمان نیز به نکوهش از مانع اصلی اصلاحات می پردازد و لزوم تغییر عملکرد وی و تخلفاتش از قانون اساسی را گوشزد می سازد.
تاجزاده یک فرد نیست او نماینده بخشی از کارگزاران و مدافعان جمهوری اسلامی است که از اقتدار گرایی آرمانگرا به دموکراسی غیر ایدئولوژیک تغییر موضع دادند. انها در زمان جوانی شیفته تفکرات دکتر شریعتی بودند و فکر می کردند حکومت ایدئولوژیک بر مبنای تفسیر انقلابی از شیعه رهایی و رستگاری را برای جامعه به ارمغان می آورد. آنها الگوی این تفکر را در آیت الله خمینی دیدند وبا همه وجود به حمایت از وی و تثبیت جمهوری اسلامی پرداختند. آنها به غلط حاضر شدند با روش های اقتدار گرایانه و غیر دموکراتیک حریفان و مخالفان را با خشونت سیاسی از میدان به در کنند. چرا که دموکراسی بدون پسوند و قید ارزشی برای آنها بی معنا بود. این جریان در بین اردوگاه غرب و شرق به دنیال طرح اسلام و حکومت دینی به عنوان بدیل بود. اما تاجزاده و امثال وی که طیف چپ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل می دادند. از ابتدا به اسلام فقاهتی نظر مثبتی نداشتند. ارزش آیت الله خمینی از دید آنها به خاطر نظریه ولایت فقیه نبود بلکه عزم وی در مبارزه و تلاش برای حاکمیت آرمان های تشیع انقلابی بود . در واقع آنها از دید آرمانگرایانه و شبه مدرن از جمهوری اسلامی و حکومت دینی دفاع می کردند. برخورد تعقلی داشتند نه تعبدی. توجهی به قدرت و ثروت نداشتند. زندگی ساده تاجزاده و سلامت اخلاقی و اقتصادی او گواه این ماجرا است. اما تغییرات سیاسی پس از فوت آیت الله خمینی در صحنه حکومت وی را به فکر انداخت.
نتیجه این دوره فترت و بازنگری در وی و دیگر همفکرانش صرفا روبنایی نبود بلکه باعث تغییر نگرش جدی شد. از این مقطع به بعد آنها با عبور از اشتباه گذشته خود مدافع دموکراسی غیر ایدئولوژیک شدند. تاجزاده این سیر تحولات را با گام های صعودی و به تدریج طی کرد و اینک به صراحت از اشتباهات گذشته خود می گوید.
تحولات تاجزاده فقط در بعد سیاسی محدود نمی شود. بلکه در یکی از آخرین نامه هایش از زندان به همسرش توضیح می دهد که چگونه نگاهش به فرهنگ ، موسیقی و زندگی و دنیا تغییر یافته است. شجاعت وی در بیان این تغییر و گفتگو پیرامون آن که در بین اهالی سیاست ایران نادر است ، برای من ارزش زیادی دارد. پس از این نامه احترام من به وی افزون شد.
بدینگونه زندان اگر چه سختی های زیادی را به وی و بخصوص خانواده اش تحمیل کرده اما در عین حال برکات زیاد و تاثیری مثبت در تحول شخصیتی وی داشته است. چهره تاجزاده پس از حبس دوست داشتنی تر و مفید تر برای گذار به دموکراسی به نظر می رسد. مطالب وی از زندان منابع مهمی در تبیین رویکرد های مناسب در موقعیت های سیاسی پیشرو است.
امیدوارم هر چه زود تر وی و دیگر زندانیان سیاسی آزاد شوند و رهایی آنها با جشن زوال استبداد دینی همراه گردد.
طنز تاریخ در آنجا است که وی در حالی به دستور رهبری در زندان است ، و در دهه هفتاد و هشتاد در لیست سیاه وی بود و بار ها از خاتمی خواسته بود تا وی از معاونت سیاسی وزارت کشور عزل شود ، که روزگاری با توصیه وی و وساطتش ، پدر خانم سنتی تاجزاده ،رضایت به وصلت داماد از فرنگ برگشته با دخترش داد. اینک در اصل تاجزاده در دست عاقد ازدواج خود اسیر است.
البته دستگاه ولایت فقیه خیلی زود تر در اندیشه به حبس افکندن تاجزاده بود. در زندان ۵۹ سپاه به هنگام بازجویی توسط اطلاعات موازی در پرونده موسوم به “براندازی خاموش” متوجه عمق کینه آنها به وی شدم. در همان زمان می خواستند با پرونده سازی او را بازداشت کنند. امری که پس از تاخیری ۹ ساله به وقوع پیوست.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.