رهیافتی کارکرد گرایانه در برخورد با توهین به مقدسات اسلامی

ماجرای تاسف برانگیز کشته شدن سفیر آمریکا در لیبی و دیدن صحنه های تکان دهنده حملات آشوب گرایانه و غیر متمدنانه به سفارت های آمریکا در کشور های اسلامی ، مشکلی بزرگ را در حوزه مدیریت جامعه و کنترل خشم در میان مسلمانان را به نمایش گذاشت.
صرفنظر از اهداف سیاسی برخی از سازمان دهندگان حملات خشونت بار ، جنبه اعتقادی قضیه را در نظر می گیریم که عده ای از مسلمانان از فیلم موهن و سخیف بر علیه پیامبر خشمگین شده اند و از شدت جریحه دار شدن احساسات شان به این اعمال نا پسند روی آورده اند.


قطعا این برخورد های غیر مدنی حتی با انگیزه های درست و مبتنی بر غیرت دینی انجام شده باشند اما نتیجه ای کاملا منفی برای اسلام به بار آورد و تبعات منفی آن بسیار بیشتر از فیلم تمسخر آمیز و سبک ” بی گناهی مسلمانان” بود . به نوعی می شود گفت طراحان و تهیه کنندگان این فیلم و به خصوص پشتیبانان اسلام هراسی در غرب به هدف خود رسیدند و این تصور در افکار عمومی غرب ترویج شد که مسلمانان به دنبال تحمیل قوانین شرع و خطوط قرمز خود بر کل جهان هستند و در مواجهه با نظرات مخالف به خشونت روی می آورند.
این یادداشت می کوشد از منظر کارگرایانه ( فانکشنالیستی) راه حلی برای حل این مشکل ارائه دهد. در ساختار سنتی فقه و قواعد شریعت حکمی وجود دارد به نام قبح اشاعه فحشاء که می توان از ان برای این موارد استفاده کرد و بی اعتنایی و سکوت در برابر این حملات سخیف که مخاطبان محدودی دارند را نتیجه گرفت. اشاعه فحشا که معمولا در بستر تاریخی ناظر به مسائل زنا و لواط بوده به این معنا است که مسلمانان نباید اخبار زشت و داستان های مربوط به عمل فحشا را در جامعه نشر دهند تا بدینترتیب هم زشتی ها در سطح گسترده پخش نشود و هم قبح اعمال ناپسند در جامعه نریزد.
اشاعه فحشا در اسلام حرام و جزو معاصی کبیره است. همچنین دیگر وجه این قاعده انتساب اتهامات سنگین به افراد است که هنوز قطعیت نیافته اند و بدینگونه آبروی افراد در معرض خطر قرار می گیرد.
حال با این توضیح مختصر و کلی به مساله فیلم ” بی گناهی مسلمانان” می پردازیم . این فیلم بدون مجوز و تقریبا به صورت مخفیانه ساخته شد و تنها یک بار در یک سالن نمایش تقریبا خالی با حضور تعداد کمی از افراد اکران گشت.
در ماه جولای نسخه ای از آنونس فیلم که بخش کوتاهی از آن را نمایش می داد بر روی یوتیوپ قرار گرفت. تعداد کمی از افراد آن را مشاهده کردند و تقریبا با استقبال چندانی مواجه نشد و موضوع بر خلاف تصور سازندگان فیلم بازتابی پیدا نکرد و به محاق رفت.
اما دو ماه بعد پس از قرار گرفتن این فیلم فاقد کیفیت و سخیف روی فضای وب ، وسام عبدالمره اولترا محافظه کار مصری و از افراد نزدیک به سلفی‌ها ناگهان با پخش آن در شبکه تلوزیونی اش موجب بازتاب گسترده این فیلم شد و منجر به واکنش های گسترده و از جمله حوادث خونین و خشونت بار گشت. عمل المره را می توان مصداق اشاعه فحشاء بشمار آورد. او با این کار هم موضوع را به اطلاع صد ها میلیون نفر در دنیا رساند و از این منظر تبعات منفی و تعرض به پیامبر گرامی اسلام را در ابعاد بسیار وسیع تر پخش کرد و هم موجبات خوشحالی جریان پشت فیلم فوق را فراهم کرد . در واقع هدفی که آنها موفق نگشتند خود جلو ببرند و حتی چهره های بی اعتبار ضد اسلامی چون کشیش تری جونز در آمریکا نیز نتوانستند فضای گسترده ای برای پخش فیلم پیدا کنند ، با عمل خطای المره و واکنش خشم آلود توده های تحریک شده مسلمان تحقق یافت.
اما اگر این فیلم پخش نشده بود الان هیچ موجودیتی در افکار عمومی دنیا و تاریخ نداشت. طراحان و تولید کنندگان فیلم نیز سرخورده می شدند و در نتیجه میل به سرمایه گذاری و انگیزه برای تولید چنین برخورد های توهین آمیز و نفرت پراکنی مذهبی به نحو چشمگیری کاهش می یافت. سلسله جنبانان چنین برخورد های تحریک آمیز و خصمانه می خواهند با به راه انداختن پروپاگندا مخاطبان زیادی را هدف قرار دهند اما وقتی محصول آنان بابی اقبالی و بی توجهی همراه شود ،تیر شان به سنگ می خورد.
بنابراین زمانی که دایره اثرگذاری و حوزه نشر محصولات هنری و نوشتاری که محتوی ضد اسلامی دارند محدود است ، بی اعتنایی حربه کارآمدی است و می توان بر اساس قاعده مذمت اشاعه فحشاء با آنان رفتار کرد و در بازی طراحان این برخورد ها نیفتاد.
تولید کنندگان فیلم ” بی گناهی مسلمانان” خود به صراحت عنوان کرده اند که می خواستند این فیلم را مسلمانان دنیا ببینند و بدینگونه به زعم خود شان آنها را با واقعیت ها آشنا سازند. اما واقعیت ماجرا چنینی نیست و این فیلم بر مبنای سناریوی تحریف آمیز تنظیم شده و هیچ جنبه آگاهی بخشی و مبادله اطلاعات ندارد.
معمولا در غرب و جوامع باز در فضاهای عمومی و رسانه های فراگیر که افراد زیادی با آنها در تماس هستند ،مراقبت زیاد می شود که مطالب تحریک آمیز بر علیه هیچیک از ادیان ، ایدئولوژی ها ، مکاتب اعتقادی و جریان های سیاسی و فرهنگی گفته نشود و حساسیت نسبت به رعایت خطوط قرمز جریان های مختلف بالا است.
این برخورد تفکیک شده و لایه بندی شده در اعمال قیود موجه بر آزادی بیان تقویت کننده تاثیرگذاری رویکرد بی اعتنایی است. مطالب جنجالی و جدل آمیز در حوزه های خاص و محدودی منتشر می شوند که در معرض دید همگانی قرار ندارند و افرادی که مخالف هستند می توانند آنها را نبینند.
کافی است توجه شود بجای این هیاهو ها و حمله به سفارت خانه ها و خلق صحنه های زشت و تکان دهنده که مایه وهن دین است ،تجمعات مسالمت آمیز در خصوص انتقال پیام صلح و انسانیت اسلام برگزار می شد یا پیام های مناسبی در سطح اتوبان های بزرگ کشور های غربی و مدیا چه نوشتاری و چه مجازی در خصوص سهم عظیم پیامبر اسلام در شکوفایی تمدنی خاورمیانه و دنیا منتقل می گشت و یا در قالب آگهی در شبکه های تلوزیونی پر بیننده پخش می شد .
آنوقت چقدر نتیجه فرق می کرد و چگونه نقشه توهین کنندگان به پیامبر خنثی می گشت و چهره رحمانی و انسانی اسلام در سطحی وسیع انعکاس می یافت.
تجربه تلخ این رویداد می تواند عبرتی برای جهان اسلام باشد تا به لطف راهنمایی رهبران دینی ، علماء معتدل و روشن بین و متفکرین نو اندیش راهکار های مناسبی برای مواجهه با توهین به مقدسات اسلامی تبیین گردد. بی اعتنایی به حرکاتی که بازتاب محدود دارند بر مبنای قاعده عدم اشاعه فحشاء راهکاری موثر است . تبیین جنبه های هویتی اسلام که مشوق مدنیت ،صلح و همزیستی بوده و برخورد های ایجابی نیز مکمل این راهکار است.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.