حمله نظامی نا مشروع

حمله محتمل نظامی به تاسیسات هسته ای ایران بحثی داغ و طولانی در سپهر سیاسی ایران و بین الملل است. اگرچه اسرائیل بیش از دیگران گزینه برخورد نظامی برای توقف ماجراجوئی اتمی جمهوری اسلامی را توصیه می کند،اما عملی شدن این برخورد در تحلیل آخر به تصمیم آمریکا بستگی دارد. تصمیم غرب نیز به میزان زیادی به نظر آمریکا گره خورده است. اما همراهی تروئیکای اروپا در بحران هسته ای ایران با آمریکا بالا است.

اگرچه در حال حاضر احتمال وقوع تهاجم نظامی به تاسیسات هسته ای و نظامی ایران پایین است،اما این یادداشت می کوشد تا از منظر حقوقی و اخلاقی مشروعیت این اقدام را صرفنظر از بروز و با عدم بروز آن به صورت یک گزینه بالقوه مورد بررسی قرار دهد. مدعای نگارنده این است که در مقطع فعلی با توجه به اطلاعات معتبر و وضعیت موجود هر اقدام نظامی محدود و یا نا محدود نظامی بر علیه برنامه هسته ای ایران نا موجه و نا مشروع است.

طبق گزارش های آژانس بین المللی اتمی و مستندات معتبری که تا کنون ارائه شده است،حکومت ایران دارای سلاح اتمی و یا دانش فنی لازم برای تولید جنگ افزار های اتمی نیست بلکه قرائن قابل اعتنایی وجود دارد که چنین قصدی دارد اما شناسایی و راست آزمایی این قصد و اراده هنوز به نتیجه عینی نرسیده است.

در واقع هیچکس به قطعیت نمی تواند بگوید که برنامه نظامی احتمالی جمهوری اسلامی در چه مرحله ای است. طبق گزارش های سازمان های اطلاعاتی آمریکا، ایران برنامه نظامی اتمی اش را در سا ل ۲۰۰۳ به تعلیق در آورده است. برخی از گزارش های غیر تایید شده خبر از تحرک مجدد فعالیت های معطوف به تولید سلاح اتمی در سالیان اخیر می دهند اما در عین حال آنها نیز در توانایی ایران در قرار دادن اورانیوم غنی شده با غلظت بالا داخل کلاهک هسته ای تردید جدی دارند.

توانایی ایران در زمینه افزایش غلظت درجه اورانیوم غنی شده پیشرفت محسوسی داشته است. این امر مسیر ساخت سلاح اتمی را تسهیل می کند اما برای تولید بمب کافی نیست. پیشبینی ها برای دستیابی ایران به قابلیتی که بتواند محفظه حامل شکافت هسته ای را بر روی موشک بگذارد ضمن اینکه قطعیتی را مشخص نمی سازند به حداقل ۲ سال فاصله زمانی معتقد هستند.

بنابراین تا کنون اولا به صورت قطعی و انکار ناپذیر معلوم نیست جمهوری اسلامی دارای بمب اتم بوده ویا در مسیر دستیابی به آن پیشرفت زیاد کرده است. همچنین روشن نیست حتی اگر به جنگ افزار اتمی دست پیدا نماید از آن بر علیه اسرائیل و یا کشور هایی که آنها را دشمن می پندارد، استفاده کند.

نفس داشتن بمب اتمی مخل صلح جهانی نیست و حتی در فرایند پیچیده موازنه قوای کنونی نمی توان نسبت وجود قدرت های اتمی نظامی را با صلح و ثبات بین المللی تعیین کرد. آنچه مهم است جمع کردن این سلاح های ویرانگر و منتفی شدن مزیت جنگ افزار های کشتار جمعی در موازنه قوای متعادل جهانی به صورت استراتژیک است.

اگر وجود بمب اتم به خودی خود مخل صلح پنداشته شود آنگاه باید کشور هایی چون اسرائیل، پاکستان، هند، کره شمالی نیز باید مشمول مجازات های بین المللی به خطر افتادن صلح جهانی می شدند.

اما فعالیت های هسته ایران در مراکزی است که زیر نظر بازرسان آژانس بین المللی اتمی است. آژانس اگر چه شکایت زیادی از عدم همکاری جمهوری اسلامی دارد و بار ها عنوان کرده که نمی تواند بگوید ماهیت فعالیت های هسته ای ایران نظامی نیست. اما در عین حال هنوز از همکاری و تفاهم با جمهوری اسلامی نا امید نشده است. دوربین های آزانس در تمامی تاسیسات اتمی و از جمله فردو وجود دارد.

مگر آنکه این ذهنیت وجود داشته باشد که حکومت ایران مرکز مخفی و اعلام نشده برای فعالیت های حساس هسته ای خود دارد. این ذهنیت با توجه به پنهانکاری ایران در شروع فعالیت های هسته ای خود را نمی توان مطلقا رد کرد. اما با توجه به ظرفیت های عکس برداری ماهواره ای، تجهیزات پیشرفته جاسوسی و فعالیت های گسترده سازمان های امنیتی خارجی و منطقه ای در این خصوص تا کنون مرکزی کشف نشده و احتمال آن بالا نیست.

البته تحرکاتی غیر عادی در مرکز نظامی پارجین شک ها را بر انگیخته است. ولی هنوز معلوم نیست واقعا در آنجا چه اقدامی صورت گرفته است. بررسی های کارشناسی تا کنون نتوانسته اند روشن نمایند که آیا می توان اثرات انفجار های محدود قوی را از بین برد و یا اینکه قابل امحاء نیست.

اما همه این موارد در حد ظن و گمان است و در حدی نیستند که تهدیدی جدی و فوری بر علیه صلح جهانی قلمداد شوند.

بنابراین موقعیت کنونی جمهوری اسلامی قابل تطبیق با بند های ۳۹ و ۴۰ فصل ۷ منشور ملل متحد نیست.

ممکن است گفته شود با توجه به تهدید های ایران و اعتقاد به ضرورت انهدام موجودیت اسرائیل این کشور حق دارد برای دفاع از خود و جلوگیری از فاجعه ای بزرگ دست به اقدام پیشگیرانه بزند. در پاسخ باید گفت از انجاییکه به قطعیت نمی توان گفت جمهوری اسلامی در آستانه دستیابی به بمب اتمی است و حتی در صورت داشتن دست به اقدامی بر علیه اسرائیل بزند، لذا این استدلال موجه نیست. بعد اگر چنین قاعده ای پذیرفته شود آنگاه کشور های عربی حق خواهند داشت تا دست به حمله پیشگیرانه بر علیه اسرائیل دست بزنند. اقدام احتمالی اسرائیل و آمریکا در این خصوص نوعی قصاص قبل از جنایت است.

در حال حاضر جامعه جهانی محدودیت هایی را بر علیه برنامه هسته ای حکومت اعمال کرده و هدف آن جلوگیری از تبعات منفی دستیابی جمهوری اسلامی به بمب اتمی است. لذا دیگر اقدامی فراتر از فشار های موجود و توافق جهانی موضوعیت ندارد.

حمله نظامی به ایران با قوانین بین المللی و ساختار حقوقی سازمان ملل در تعارض است. هر موشکی که به سمت تاسیسات هسته ای ایران شلیک شود با توجه به نظارت آزانس اتمی تعرض به سازمان ملل و قواعد بین المللی خواهد بود. طبق منشور ملل متحد شورای امنیت سازمان ملل در این خصوص باید تصمیم بگیرد.

اقدام نظامی یکجانبه و چند جانبه خارج از چارچوب سازمان ملل در حالی که دوربین های آژانس اتمی همه تاسیسات هسته ای ایران را زیر نظر دارد و گزارش های ایران از فعالیت هایش با مشاهدات آژانس در این تاسیسات تقریبا یکسان است، و موضوعات اختلافی خارج از این تاسیسات وبه اصل غنی سازی اورانیوم با غلظت بالا و عدم مرز روشن بین استفاده صلح آمیز و یا نظامی پس از دستیابی به فناوری تغلیظ بالای اورانیوم بر می گردد.

نگاه منکرانه و حذفی ایران به اسرائیل امر جدیدی نیست وتقریبا همزاد انقلاب است ولی هیچگاه این نگاه به عمل تهاجمی مستقیم تبدیل نشده و فقط در چهارچوب اقدامات ایذائی و تهاجم های غیر مستقیم و برخورد های نا متقارن دنبال گشته است.

دولت اسرائیل نیز در مواجهه با این رویکرد دست به اقدامات بازدارنده و بعضا تهاجمی زده است. رویارویی دو کشور قریب به سه دهه در وضعیت نه جنگ و نه صلح قرار دارد. در حال حاضر نیز نشانه و اماره قابل اتکائی دیده نمی شود که این وضع در افق زمانی رویت پذیر تغییر پیدا کند.

البته اقدام اخیر حزب الله لبنان در فرستادن پهباد ایرانی مونتاژ شده به آسمان اسرائیل می تواند عملی تهاجمی قلمداد شود ولی ابعاد آن در سطحی نیست که اقدام تلافی آمیز نظامی را ضرورت بخشد.

در ماه های اخیر سخنان نسنجیده ورجز خوانی های بی پشتوانه در بین فرماندهان سپاه افزایش چشمگیری داشته است. تداوم این روند و دست زدن به ماجراجوئی در منطقه و بخصوص در مرز های اسرائیل می تواند توجیه برای واکنش متقابل اسرائیل را فراهم سازد اما در مجموع این ادعا ها در حد حرف باقی مانده و در صحنه عمل فقط برخورد دفاعی ایران قابل مشاهده است. بنابراین این موضعگیری ها درشرایط حاضر در سطحی نیست که تهدیدی جدی برای اسرائیل به حساب بیاید.

اما صرفنظر از جنبه حقوقی، حمله نظامی به ایران از منظر اخلاقی نیز مردود است. از آنجائیکه وجود ساز و کار نظامی در برنامه هسته ای ایران هنوز یک ادعا بوده و واقعیت آن ثابت نگشته است لذا توسل به اقدام نظامی بر پایه ادعایی ثابت نشده این ریسک را به همراه دارد که مشابه عراق،سلاح و طرح نظامی در ایران یافت نشود.

از سویی دیگر وجود تلفات انسانی و زیست محیطی دیگر عاملی است که وجهه غیر اخلاقی به حمله نظامی به تاسیسات ایران می دهد.

ازاینرو در شرایط کنونی حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران نا مشروع و مغایر با قوانین بین المللی است. از آنجائیکه وجود تجهیزات ویا قابلیت های فنی اتمی نظامی در جمهوری اسلامی قطعی نیست لذا برخورد نظامی با هدف نابود سازی برنامه نظامی اتمی ایران از منظر حقوقی، روابط بین الملل و اخلاقی نا موجه است. حتی داشتن بمب اتم فی نفسه و بدون اینکه قرینه ای قطعی برای تهدید صلح جهانی وجود نداشته باشد،حمله نظامی را توجیه نمی کند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.