خامنه ای و روشنگری درباره منطق ضدیت با آمریکا

سخنان رهبری در جمع دانشجویان و دانش آموزان در ۱۰ آبان بار دیگر منطق حکومت در ضدیت با آمریکا را برجسته ساخت. وی در این دیدار کوشید تا بار دیگر فلسفه و دلایل عدم رابطه و مبنا قرار دادن مواجهه خصمانه با غرب به رهبری آمریکا را تبیین کند و تزلزل ها و تردید های بودجود آمده در اذهان برخی از پایگاه اجتماعی حکومت و بخصوص جوانان را بر طرف سازد. در عین حال مخاطب سخنان توضیحی وی می توانند بخش هایی از حاکمیت باشند که نظر موافقی نسبت به مذاکره و عادی سازی روابط با آمریکا دارند.


وی در حاشیه سخنانش که در آستانه بیست و سومین سالگرد تسخیر سفارت آمریکا ایراد شد به مسئولین ارشد نظام و سران سه قوه هشدار داد که اختلافات را علنی نکنند وبه صراحت بیان داشت : ” استفاده از احساسات مردم تا روز انتخابات جهت اختلافات خیانت به کشور است. البته رهبری مسئولین کشور را زحمتکش و دلسوز خواند و در عین حال متذکر شد : « نامه نگاریهای اخیر و مطالب آن به هیچ وجه موضوع مهمی نیست اما این اختلاف نظرها نباید به میان مردم کشانده و دست مایه ای برای جنجال و هیاهوی رسانه های بیگانه و دشمنان شود.
همه باید متوجه مسئولیت خود و شرایط حساس کنونی باشند.»
به نظر می رسد مخاطب سخنان وی در درجه اول محمود احمدی نژاد است تا به سمت اقدامات تند و غیر متعارف پیش نرود. اما در عین حال دیگر سران قوا و کارگزاران ارشد را نیز در بر می گیرد تا به صورت یک راهنمای کلی از تحریک افکار عمومی برای جلو بردن برنامه های سیاسی خود و کنار زدن رقبای درون حکومتی استفاده نکنند. از سخنان او می توان نتیجه گرفت وی کماکان سیاست مهار و کجدار و مریز را با احمدی نژاد دنبال می کند و از سوی دیگر از اختلافات بین روسای سه قوه جهت توازن قوا بهره می جوید.
در این راستا علی لاریجانی با نوشتن نامه ای علنی به رهبری کوشید تا از این فرصت استفاده کرده و اظهارات رهبری را به نفع خود و به ضرر رقیب جلوه دهد.
اما سخنان خامنه ای آشکار می سازد حکومت حاضر به عقب نشینی و مصالحه بر سر بحران هسته ای نیست. بنابراین هدف از استقبال از مذاکرات و یا آنچه کاهش فعالیت های حساس اتمی از سوی برخی منابع ادعا می شود را می توان در چارچوب جلوگیری از گسترش تنش و افزایش تحریم ها ارزیابی نمود. به عبارت دیگر رهبری جمهوری اسلامی در صدد دفاع و تثبیت موقعیت کنونی در رویارویی هسته ای است و فعلا بنای پیشروی ندارد.
اما سخنان نسبتا مبسوط وی به خوبی روشن می سازد که چرا جمهوری اسلامی خواهان حفظ روابط سرد با آمریکا است.
صرفنظر از مواردی تحلیلی او در خصوص وضعیت آمریکا در سی و دو سال گذشته که در اکثر موارد نادرست است ، دو محور اساسی را در مطالب وی می توان یافت. نخست ذهنیت دشمن پنداری است. در باور خامنه ای مقامات آمریکایی دشمنان کمر بسته نظام جمهوری اسلامی هستند که در تمامی سی و دو سال گذشته لحظه ای برنامه ریزی و توطئه بر علیه حکومت غافل نبوده اند. ازاینرو امکان همزیستی بین آمریکا و جمهوری اسلامی وجود ندارد. مصالحه و عادی سازی روابط با آمریکا گام گذاشتن در مسیری است که پایان آن سقوط حکومت است.
خامنه ای در اصل مسئولیت روابط خصمانه را بر دوش مقامات دولت آمریکا می گذارد. وی همچنین به مساله بعدی ملی گرایانه هم می دهد و مدعی می شود آمریکا خواهان ایران ضعیف و کشوری وابسته است. این تصور در بین برخی از نیرو های اپوزیسیون ومستقل نیز طرفدار دارد. آنها نیز می پندارند دولت آمریکا هم و غم خود را بر روی زمینگیر کردن حکومت ایران گذاشته است.
لذا خامنه ای شواهد مختلفی را مثال می آورد تا پایه ای عقلانی برای دفاع از عدم رابطه با آمریکا بسازد.
اما وی در فراز دیگری ا ز سخنانش می کوشد تصویری رو به زوال از کشور آمریکا ترسیم کند. اکثر مواردی که وی به عنوان مستند ارائه می دهد یا خلاف واقعیت هستند یا شدت مشکلات در آن درجه ای نیست که او مطرح می کند. در اصل خامنه ای با بزرگنمایی ، قدرت و اعتبار دولت آمریکا در دنیا زیر سوال می برد و پیشبینی می کند بزودی قدرت اول دنیا زمین می خورد. این مدعیات متوهمانه از زاویه ای بی شباهت با سخنان محمد رضا پهلوی در دهه هفتاد میلادی نیست که در مصاحبه با رسانه های گفت امریکا اکنون حالت یک غول افلیج را پیدا کرده است.
از آنجاییکه مطالبی مربوط به انحطاط ابر قدرتی آمریکا در فضا های روشنفکری ورسانه ای وجود دارد لذا انتقال آنها به رهبری جمهوری اسلامی بسیار محتمل است. از اینرو طرح چنین نظراتی می تواند نشان دهد تصمیم گیران اصلی جمهوری اسلامی واقعا به چنین تصوری باور دارند و فکر می کنند آمریکا نیز بزودی سرنوشتی مشابه شوروی سابق پیدا خواهد کرد! لذا پرداخت هزینه برای مقاومت و تسلیم نا پذیری و تحمل سختی ها سرمایه ای ارزشمند برای فردا خواهد بود.
حال با عنایت به این مباحث فوق ، وقتی آمریکا ستیزی در بین بنیاد گرایان اسلامی یک ارزش محسوب شود، آنگاه چنین تصوری حکومت را تشویق می کند تا به سمتی برود که بر روی ضدیت با آمریکا سرمایه گزاری بکند.
این برخورد بخوض هنگامی تشدید می گردد که ایدئولوژی ،سرشت تمامیت خواهانه نظام سیاسی و مبنای مشروعیت حکومت نیز تقویت کننده چنین تصوری باشد.
همچنین ضدیت با آمریکا به حکومت کمک می کند با دشم نسازی و بسیج مرتب پایگاه اجتماعی خود بر علیه خصم قدرتمند توطئه گر ،شکاف های داخلی اش را تا حدی ترمیم کرده و پوششی برای توجیه نا کارامدی ها فراهم سازد. همچنین هر صدای مخالفی را نیز به همسویی و آلت دست شدن آمریکا متهم سازد.
البته در خلال صحبت ها کاملا ترس ونوعی فقدان اعتماد به نفس در مواجهه با آمریکا نیز مشاهده می شود. معمولا رهبر های ضعیف که به صورت تصادفی جایگاه های مهم را قبضه کرده اند از نوعی سوء ظن و فقدان قدرت برای تصمیم گیری در خصوص امور مهم رنج می برند.
خامنه ای به شهادت عملکردش سوء ظن شدیدی دارد که از داخل و خارج مرتب تهدیداتی بر علیه وی در جریان است. بنابراین وی نگران است که مصالحه با امریکا و باز شدن دست این کشور در عرصه سیاسی ایران ، بخش هایی از حکومت و یا جامعه ر ا بر علیه وی بشوراند. دقیقا بر اساس منطقی مشابه بگونه ای عمل شد تا سفارت بریتانیا در ایران بسته گردد.
بدینترتیب عواملی چون ترس از موجهه با آمریکا ، بهره برداری سیاسی از آمریکا ستیزی، نا امیدی از امکان همزیستی صلح آمیز با آمریکا ،مبانی ایدئولوژیک و ذهنیت دشمن ساز و خصومت محور ، رهبری جمهوری اسلامی را مصمم به تداوم سیاست تقابل با غرب کرده است .گویی وی هر نوع تفاهم و آشتی جوئی در مقطع کنونی را به ضرر نظام سیاسی می داند.
البته وخامت اوضاع اقتصادی کشور باعث شده که او آهنگ تهاجمی را کاهش داده وبیشتر در اندیشه تثبیت موقعیت کنونی در منازعه هسته ای باشد و در عین حال با فرا خواندن مردم به تحمل سختی ها و توسل به اقتصاد مقاومتی تاثیرات تحریم ها را مهار نماید.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.