رفتار دولت اسرائیل ، دفاع مشروع یا جنایت جنگی ؟

دور اخیر حملات اسرائیل به غزه فاجعه انسانی غم انگیزی را رقم زد. تعداد کشته شدگان فلسطینی از مرز ۱۶۹ نفر گذشت. نیمی از قربانیان شهروندان غیر نظامی بوده و حداقل ۷ کودک کشته شدند. تعداد تلفات انسانی اسرائیلی ها ۵ نفر بود که همه نظامی بودند. منازل مسکونی بسیاری در غزه به همراه مراکز وابسته به حماس ویران شد. برای اولین بار پس از جنگ عراق وکویت موشک هایی به شهر تلاویو اصابت کردند اما منجر به کشته شدن کسی نشدند و همچنین هدف نظامی را نیز تخریب نکردند.

Untitled-2 copy
دولت اسرائیل و متحدان استراتژیکش اقداماتش را که عمده آن جنایت آمیز بوده در پوشش دفاع مشروع توجیه می نمایند. در این یادداشت صرفنظر از دیگر ابعاد ماجرا کوشش می شود ادعای دولت اسرائیل را رد کرده و نشان دهد عملکرد نیرو های نظامی این دولت در چارچوب جنایت جنگی می گنجد.
نحوه آغاز رویارویی نظامی اخیر مجادله بر انگیز است. اما طبق بررسی منابع مختلف و مقایسه دعاوی طرفین می توان نتیجه گرفت که توالی زمانی این اتفاق غم انگیز چنین بوده است :
روز شنبه ۱۰ نوامبر یک گروه نظامی کوچک فلسطینی یک راکت به سمت پادگان اسرائیل شلیک کرد که ۴ سرباز اسرائیلی مجروح شدند. بعد از آن ارتش اسرائیل اقدام به بمباران بدون تفکیک نظامی و غیر نظامی و جنایتکارانه منطقه پرداخت. البته این رویداد ریشه در برخورد های محدود قبلی داشت. هفته پیش از آن یک فلسطینی که به سمت سیم های خاردار مرز با اسرائیل رفته بود مورد اصابت شلیک مرزبانان اسرائیلی قرار گرفت و کشته شد. این موضوع باعث یک سری درگیری بین طرفین شد و در نهایت تانک های اسرائیلی وارد منطقه شدند و شلیک آنها منجر به جان باختن یک پسر فلسطینی شد که در حال بازی فوتبال بود. خانواده وی مدعی بودند که منزل آنها فاصله محسوسی با مرز دارد و اقدام بی رحمانه سرباز های اسرائیلی در هدف قرار دادن یک کودک قابل توجیه نیست. این ماجرا مردم ساکن غزه و بخصوص نزدیک به مرز های اسرائیل را خشمگین ساخت.
بنابراین اگر چه شروع دور جدید برخورد ها با حملات موشکی نیرو های افراطی فلسطینی همراه بود اما ماجرا به درگیری های قبلی بر می گردد . در اصل ریشه قضایا به اختلافات دیرینه و بن بست در مذاکرات وتحقق مطالبات تاریخی مردم فلسطین ارتباط دارد.
اما فرض را بر این می گذاریم که حماس و یا گرو ههای جهادی فلسطینی آغاز گر حمله موشکی به خاک اسرائیل بوده اند ،آیا واکنش گسترده و هدف قرار دادن فراگیر مناطق مسکونی غزه در قالب دفاع مشروع می گنجد ؟
طبق ماده ۵۱ فصل ۷ منشور ملل متحد هر کشوری اگر مورد تهاجم و حمله قرار بگیرد می تواند تازمانی که شورای امنیت سازمان ملل تصمیم مشخصی برای اعاده صلح نگرفته است به دفاع از خود بپردازد.
اما این دفاع و واکنش خارج از قاعده و ضابطه نیست. قوانین جنگ و به طور مشخص اصول جنگ عادلانه ناظر بر دفاع مشروع است. دفاع و واکنشی که مطابق این شرایط نباشد دیگر مشروع نیست و تجاوز محسوب می گردد.
مهمترین اصل دفاع مشروع که منطبق بر اصول جنگ عادلانه است مبتنی بر این سخن معروف توماس آکویناس است که دفاع مشروع هرگز استثنایی بر ممنوعیت کشتار عامدانه غیر نظامیان در رویارویی های نظامی نمی شود. اما دولت اسرائیل به نحو گسترده ای غیر نظامیان را هدف قرار داد و در حملات سنگین هوایی و موشکی آن تفاوتی بین شهروندان غیر نظامی و نیرو های مطلح وابسته به حماس وجود نداشت. در حملات موشکی اسرائیل و سازماندهی تهاجمات رویه ها و روش های بازدارنده برای جفظ جان غیر نظامیان قابل مشاهده نبود.
فارغ از درستی و نا درستی ، اگر بپذیریم حماس از مناطق مسکونی و سپر انسانی برای اختفای تجهیزات نظامی و امنیتی خو داستفاده می کرده است باز کشتن افراد غیر نظامی وبخصوص کودکان و زنان در هیچ شرایطی توجیه پذیر نیست.
دفاع مشروع مبتنی بر استفاده لازم و محدود از خشونت است تا خطر رفع شده و فرد و کشور دیگر آسیب جانی ندیده و حق صیانت ذات آن مصون از تعرض گردد. هدف دفاع مشروع فقط رفع خطر به نحوی اقناع کننده است و به دنبال انتقام و نابود سازی متهاجم نیست.
اما بین حملات دولت اسرائیل و تهدیدی که از ناحیه موشک های حماس وجود داشت ، هیچ نسبت متوازنی وجود ندارد. این حملات متناسب با تعداد قربانیان اسرائیلی نبود. مقایسه ۱۶۹ و ۵ به خوبی این نا برابری و عدم تعادل فاحش را به نمایش می گذارد. تفاوت ژرف این دو عدد هم ارتکاب جنایت جنگی و زیر پا گذاشتن اصول دفاع مشروع را آشکار می سازد ، هم نا کارآمدی روش و رویکردی که گروه های فلسطینی افراطی در پیش گرفته اند و مردم فلسطین را در معرض مخاطرات و دردسر های بیشتر قرار داده اند ،را نشان می دهد.
در دفاع مشروط ریسک به خطر افتادن جان غیر نظامیان باید به حداقل ممکن کاهش یابد. اما در رفتار نظامیان اسرائیلی چنین محاسبات و دغدغه هایی غایب بود. هدف نمایش شدت عمل هر چه بیشتر بود که در عمل به ظهور بی رحمی و قساوت تکان دهنده ای منجر گشت.
در واقع از دید اسرائیل خون مردم خودش رنگین تر از خون مردم بیگناه فلسطین است.
۴ موشکی که به پادگان اسرائیلی اصابت کرد حداکثر با پرتاب چند موشک و جلوگیری از فرود آمدن موشک های دیگر توسط سیستم دفاع موشکی ” گنبد آهنی” قابل جبران بود. اما دولت اسرائیل ترور رهبران جماس و تلاش برای نابودی قدرت موشکی آنها و حمله گسترده به مناطق مسکونی و نظامی غزه را مبنای عمل تلافی جویانه قرار داد.
بنابراین عملکرد دولت اسرائیل بر خلاف ادعای خود و همچنین دولت آمریکا عدول از موازین دفاع مشروع بود و منجر به جنایت جنگی شد. البته این واقعیت دلیلی برای توجیه هدف قرار دادن غیر نظامیان اسرائیلی و پرتاب کور موشک ها نمی شود.
اما دستیابی به صلح و امنیت پایدار در منطقه بدون رسیدگی به این مساله و مجازات دولت اسرائیل و پاسخگویی آن در برابر جنایات جنگی و همچنین اجرای عدالت در خصوص فلسطینی های افراطی میسر نیست.
اگر چه صلح پایدار نیز به نوبه خود نیازمند حل مشکل اساسی مردم فلسطین است. امتناع عملی دولت اسرائیل از پذیرش الزامات راه حل تشکیل دو دولت و تحقق حقوق مشروع فلسطینیان عامل ساختاری موجد تقابل ها و تنش ها است که برخی از نیرو های فلسطینی را به سمتی سوق می دهد که دست به اعمال غیر دفاعی چون پرتاب موشک به مناطق مسکونی اسرائیل و یا اقدامات تروریستی بر علیه مردم عادی اسرائیل بزنند. در واقع بن بست ناشی از عدم انعطاف دولت اسرائیل بستر رشد دهنده نیرو های افراطی فلسطینی است.
استفاده غلط و صوری از دفاع مشروع و تحویل آن به جنایت جنگی نیز نه تنها عملی غیر اخلاقی و ضد انسانی است بلکه این تصور را قوت می بخشد جز ستیزه جویی راهی برای مهار زورگویی اسرائیل وجود ندارد و بدینترتیب مانعی در برابر صلح و امنیت در منطقه ایجاد می نماید.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.