اظهارات عسگر اولادی و شتاب بخشیدن به رشد اصول گرایان منتقد

حبیب الله عسگر اولادی در روز های اخیر خبر ساز شده است. رئیس کمیته امداد برای سه دهه از چهره های مهم جناح راست و از پایه های جمعیت موتلفه اسلامی بوده است. موضع گیری آشتی جویانه در خصوص مهندس موسوی و حجت الاسلام کروبی او را آماج حمله بخش های تند روی اصول گرایان و حاکمیت قرار داد.

copy
عسگر اولادی در سمت گیری متفاوت با حاکمیت ، هم قطاران حزبی و همفکران سیاسی اش راه جدیدی را در بین اصول گرایان گشود. وی ضمن اشتباه دانستن و تعارض مواضع موسوی و کروبی با اصول نظام ، قانون اساسی و ولایت فقیه ، تاکید دارد که آنها راس فتنه نبودند و فتنه گر خواندن آنها خطا است. او رهبران نمادین جنبش سبز را فتنه ساز و بخشی از فتنه می داند. به باور وی آمریکا ، انگلیس و اسرائیل راس فتنه هستند و موسوی و کروبی در دام آنها افتادند و نشاید آنها را سران فتنه خطاب کرد. او همچنین تاکید کرد به عنوان عضو هیات منصفه ، موسوی و کروبی را مجرم نمی داند.
او در ادامه تاکید کرد که با موسوی و کروبی کار کرده است و نا دیده گرفتن خدمات آنها و برخورد منفی با کلیت آنها را منصفانه نمی داند. عسگر اولادی دلیل این اظهاراتش را نزدیکی مرگ ، وظیفه الهی و ضرورت پاسخگویی در محضر خداوند و لزوم جلوگیری از تند روی ها بیان کرد.
البته او پس از بالا گرفتن حملات بار ها اعلام نمود که نظر حمایتی از رهبران نمادین جنبش سبز ندارد و آنها را خطا کار می داند. او در پاسخ به مطالب حمایتی عطاء الله مهاجرانی و فعالان اصلاح طلب ، مجددا انتقاداتش از اصلاح طلبان را مطرح کرد و جنبش سبز را به قانون شکنی ، رفتار افراطی ، ضدیت با تعالیم آیت الله خمینی و قانون اساسی و شاد کردن بیگانگان متهم ساخت. او همچنین مهاجرانی را به خاطر گرفتن مزد از رسانه بی بی سی و مقامات سعودی سرزنش کرد. ادعایی که بنا به مدارک موجود اتهامی اثبات نشده است. عسگر اولادی همچنین از هاشمی رفسنجانی دفاع کرد و به اصول گرایان افراطی متذکر شد نمی توانند نام وی را از انقلاب و تاریخ نظام پاک کنند. اما در عین حال هاشمی رفسنجانی را نکوهش کرد که چرا به طور کامل از رهبری تبعیت نمی کند و سر خود را آنقدر پایین نمی گیرد تا بالا بودن سر رهبری نسبت به دیگران کاملا محرز شود.
مطلب وی در روزنامه رسالت در پاسخ به انتقادات بهتر موضع وی را روشن ساخت. فرازی از آن بشرح زیر است: ” سخن من در متابعت از علی (ع) و علی زمان خودمان در برخورد با این پدیده است. رفتار ما با آنها هم یک ابتلاء است که باید از جاده انصاف و عدالت خارج نشود. آنچه می گوییم باید در یک محکمه قانونی در این دنیا و نیز محکمه الهی در آن دنیا قابل اثبات باشد. مطالبی به آنها نسبت ندهیم که قابل اثبات نباشد. همچنین از روی ساده لوحی و ساده دلی، خبط عظیم و اشتباهات بزرگ آنها را که از منظر تیزبین مردم پنهان نبوده و در قیام ۹ دی آن را فریاد زدند، نباید نا دیده بگیریم و بگوییم آنها محق بودند!*علی (ع) کشنده زبیر را به آتش جهنم بشارت داده بود. امّا با این حال ” عمروبن جرموز” او را می کشد. وقتی سر و شمشیر زبیر را پیش حضرت علی (ع) می آورند متأثر می شوند و می گویند: این شمشیر مدتها غم و غصه از رخسار پیامبر اکرم (ص) زدوده بود. کشنده زبیر از مولا طلب جایزه می کند. علی (ع) او را به آتش جهنم بشارت می دهد. این فرد سرانجام در جنگ نهروان رو در روی علی (ع) می ایستد و کشته می شود! خنجری که زبیر را کشت خنجر علی نبود.”

البته بررسی مواضع وی نشان دهنده نوعی عدم همخوانی و برخورد پاندولی است که جایی نزدیک به حاکمیت شده و در مقطعی دیگر به جنبش سبز نزدیک می گردد. تلاش برای رفع اتهام و نگرانی از پرداخت هزینه می تواند در گفتار نوسانی وی دخیل باشد. اما دلیل اصلی موقعیت حد وسطی و بینابینی موضع گیری وی است که وی را بین دو طرف به دوری و نزدیکی وا می دارد.
تا کنون تنها مرتضی نبوی و عباس سلیمی نمین موضعی مشابه عسگر اولادی گرفته اند. جمعیت موتلفه نیز تلویحا اعلام کرده مواضع عسگر اولادی فردی بوده و ارتباطی به تشکیلات ندارد. البته عسگر اولادی خود نیز چندین بار تاکید کرده است مواضعش صرفا نظر شخصی او است تند ترین موضع انتقادی نسبت به وی در موتلفه را حمید ترقی اختیار کرده است. او در مصاحبه با باشگاه خبرنگاران جوان اعلام کرد :
“عسگراولادی مدت‌ها پیش از موتلفه خواست مدتی به وی مرخصی دهد تا بتواند مواضع فراحزبی خود را آزادانه مطرح کند، اما موتلفه با این مرخصی موافقت نکرد؛ چرا که این انفکاک از بدنه حزب در نزد افکار عمومی پذیرفتنی نبود. عسگراولادی سابقه تاریخی حزب، از موسسان موتلفه و وزنه‌ای تاثیرگذار در حزب محسوب می‌شود که جدایی وی از موتلفه به راحتی امکان‌پذیر نیست.
… ما هنوز نتوانسته‌ایم دلایل عسگراولادی درباره مواضع اخیرش را بپذیریم، وی نیز بارها اعلام کرده است این مواضع برآمده از اجتهاد سیاسی خودش است و در قالب مواضع حزب موتلفه اسلامی نمی‌گنجد. ترقی همچنین خاطرنشان کرد: مواضع اخیر عسگراولادی حزب را در مقابل روحانیت، اصولگرایان و افکار عمومی قرار داده است.”
اما محمد نبی حبیبی دبیر کل موتلفه اظهارات عسگر اولادی را تلاش برای باز کردن باب گفتگو بین جناح های سیاسی نظام توصیف نمود. عباسپور دیگر عضو موتلفه نیز به دفاع از مواضع عسگر اولادی پرداخت.
در واکنش به این فضا عسگر اولادی اعلام کرد اگر اظهارات او برای حزب موتلفه اسلامی مشکل‌ ساز شده، حاضر است از این حزب برود.
ولی بعید است این درخواست وی مورد موافقت جمعیت موتلفه قرار بگیرد . او به عنوان یک عضو قدیمی و بنیانگزار ، هواداران جدی در درون تشکیلات دارد.
در بیرون از موتلفه نیز اکثر رسانه ها و جمع های سیاسی وابسته به بخش تند روی اصول گرایان و حامیان خامنه ای اظهارات وی را محکوم کردند. در نماز جمعه گذشته نیز یکی از محور های مشترک ائمه جمعه مخالفت با مجرم ندانستن رهبران نمادین جنبش سبز بود. از همه تند تر سید احمدی خاتمی به عسگر اولادی حمله کرد و گفت : “تطهیر فتنه‌ گران دارد تبدیل به یک جریان می ‌شود و من احساس خطر می‌ کنم.”
حسین شریعتمداری نیز مواضع عسگر اولادی را تقبیح نمود. ولی یکی از تند ترین مواضع را آیت الله حسن ممدوحی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اتخاذ نمود. او مدعی شد که اظهارات جدید عسگر اولادی در جلسه جامعه مدرسین محکوم شد و عده‌ای هم تبری جستند و برخی نیز گفتند این اظهارات نظر شخصی عسگراولادی بوده است…. در این جلسه بحث شد که موتلفه هم باید از این مساله تبری بجوید وگر نه گرفتار می‌شود. ”
برخی از محافل افراطی اصول گرایان نیز عسگر اولادی و موتلفه را از ابتدا منحرف بشمار آوردند که بر خلاف توصیه آیت الله خمینی به اقدامات تروریستی روی آوردند و همچنین در مراسم سپاس شرکت کرده و با عفو ملوکانه از زندان شاه آزاد شدند.
برخورد با عسگر اولادی از مدلی شبیه حمله و منزوی سازی علی اکبر ناطق نوری پیروی می کند. اگر چه از این اظهارات در بین اصول گرایان حمایتی نشده است. اما شدت حملات حکومتی و هماهنگ شده نشان می دهد که حاکمیت احساس خطر کرده است. از اینرو می کوشد با تهاجم سنگین ، عسگراولادی را مرعوب ساخته و باب تجدید نظر در برخورد نفی کننده و سخت با موسوی و کروبی را ببندد.
مواضع فوق اگر چه هنوز به طور علنی در بین اصول گرایان پژواک نیافته است ولی این پتانسیل را دارد که گسترش یابد و چالش جدی برای حاکمیت و رهبری در تداوم وضعیت سیاسی موجود ایجاد نماید.
اما چرا عسگر اولادی خرق عادت کرده و این مواضع دور از انتظار را اختیار کرده است ؟
به احتمال زیاد دلیل این ماجرا با عواملی چون موقعیت رو به افول تشکیلات موتلفه در تحولات درون بلوک قدرت ، حاشیه ای شدن بخش سنتی و میانه روی اصول گرایان و احساس خطر برای به خطر افتادن بقاء نظام سیاسی و ضرورت ایجاد تعادل در فضای سیاسی ارتباط دارد. عسگر اولادی از منتقدین و مخالفین دیرین دولت احمدی نژاد بود. او و همفکرانش بحرانی شدن رابطه حاکمیت با احمدی نژاد ، را فرصتی برای بازگشت نظام به سیاست های پیش از ۱۳۸۴ و هژمونیک شدن دوباره بخش میانه رو و قدیمی اصول گرایان ارزیابی کردند. اما رهبری و بخش اصلی حاکمیت با اتکاء به حمایت نیرو های جدید اصول گرایان نشان دادند که نه تنها این بازگشت را نمی پذیرند بلکه مصر به تداوم وضع موجود هستند.
.
این شکاف نقشی مهم در انگیزه بخشی به عسگر اولادی داشته تا راهی جدید پیش روی حاکمیت بگذارد. .وی می خواهد عرصه داخل نظام و انتخابات ها به جای اینکه به جنگ بدل شود به عرصه ای برای رقایت قاعده مند نیروهای وفادار به نظام گردد. آنها مرزبندی صریح با اپوزیسیون و غرب داشته باشند و در عوض از امتیازات برخوردار گشته و مشمول محرومیت ها و برخورد حذفی واقع نشوند.
برخورد با اعتراضات بازار نیز در حرکت جدید عسگر اولادی موثر است. او صریحا و به طور علنی نا خرسندی اش از برخورد با بازار را بیان داشت.
چه بسا وی فکر می کند ممکن است فرجام مشابه برخورد با هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان در انتظار وی و دیگر چهره های قدیمی نظام باشد که با سیاست های جدید کاملا همراه نیستند
اما ویژگی های شخصیتی وی نیز موثر است. اگر چه نام حبیب الله عسگر اولادی با سرکوب های دهه شصت ، فساد اقتصادی حکومت و برخورد های انقباضی پیوند خورده است و چنین تصوری خواه درست یا نادرست از وی در افکار عمومی وجود دارد. اما او در عین حال به طور نسبی از منطقی ترین و ملایم ترین فعالان جناح راست و بخصوص تشکیلات موتلفه است. بعد از حاج اکبر پور استاد و حاج مهدی عراقی ،عسگر اولادی بیشترین آمادگی را در بین اعضاء موتلفه در برقراری مناسبات خوب با جناح های مخالف و رقیب داشته است. او ابایی نداشته در دیدار با فعالان سیاسی مخالفت و مرزبندی اش با اسدالله بادامچیان به عنوان نماد بخش تند روی موتلفه را روشن سازد. وی همچنین از برخورد های تند صورت گرفته با مهندس بازرگان و بخصوص تخطئه هویت مذهبی وی انتقاد می کرد.
حال به نظر می رسد او می خواهد راه وسطی بین حاکمیت و هاشمی رفسنجانی ، موسوی و کروبی بگشاید. او از هر دو طرف انتقاد می کند و تصریح دارد که در صدد حمایت و تبرئه خطا های رهبران نمادین جنبش سبز نیست. اما اختلاف وی با دیگر بخش های اصول گرایان در این است که راه بازگشت را برای موسوی و کروبی باز می کند تا با پذیرش خطا و نه توبه به عرصه سیاسی باز گردند. نظام نیز با پذیرش تند روی برچسب سران فتنه را از آنها بردارد. همچنین هاشمی رفسنجانی نیز با نزدیک کردن مواضعش به رهبری جایگاه و حرمت سابقش در حکومت را باز یابد.
اما بخش غالب اصول گرایان ، موسوی و کروبی و اصلاح طلبان را اصلاح نشدنی می دانند و راه بازگشت آنان به سیاست ورزی را مسدود بشمار می آورند. به نظر آنان توبه و پذیرش خطا از سوی رهبران نمادین جنبش سبز تنها باعث معافیت آنها از مجازات می شود.
رهبری نیز تا کنون موسوی و کروبی را سران و عامل پیدایش فتنه خطاب نکرده است. اما تفاوت موضع وی با عسگر اولادی در این است که به زعم وی گناه رهبران نمادین جنبش سبز کم از بیگانگان نیست. او عمر سیاسی آنها در درون نظام را پایان یافته تلقی می کند.
اما در آن سوی میدان نیز موسوی و کروبی نه تنها حضار به پذیرش اشتباه در عملکرد خود نیستند بلکه پس از تحمل حصر و مشقات گوناگون تاکید بیشتری بر روی حقانیت خود دارند.
بنابراین در چنین فضایی و با توجه به شکاف سیاسی موجود موضع حد وسط عسگر اولادی بخت ناچیزی برای موفقیت دارد و حتی می تواند هزینه سنگین خانه نشینی و انزوای نا خواسته سیاسی را نیز برای وی به همراه آورد. نتیجه عملی اتخاذ مواضع این چنینی گسترش و رشد اصول گرایان منتقد وضع موجود به عنوان جریان سیاسی متمایز است. جریانی که از درون نظام و جناح راست برخاسته و حال موضع انتقادی ملایمی نسبت به رهبری پیدا کرده است. رشد این جریان باعث تضعیف اقتدار رهبری و بخش تند روی اصول گرایان و دولت احمدی نژاد می شود و همچنین تشکیل ائتلاف دولت وحدت ملی را تقویت می نماید.
این جریان در بین حاکمیت و اصلاح طلبان قرار می گیرد. اما به مرور زمان شیب آن به طرف اصلاح طلبان و به خصوص حلقه نزدیکان هاشمی رفسنجانی بیشتر می شود. پسامد اظهارات جدید عسگر اولادی در صورت ایستادگی و عدم عقب نشینی ، جدی تر شدن موقعیت و نارضایتی اصول گرایان منتقد وضع موجود است. اگر چه هنوز این جریان انسجام و هویت یابی سیاسی و عقیدتی بالایی ندارد و بیشتر موجودیت موقت و مقطعی را منعکس می سازد.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.