پیامد های کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی در انتخابات ۹۲

هاشمی رفسنجانی اعلام کرد در شرایطی خاص حاضر است در رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری دوره یازدهم شرکت کند. وی در دیدار با جمعی از فعالان حوزه رسانه و فضای مجازی گفت:« اگر مطمئن بودم کسی غیر از من نمی ‌تواند شرایط کشور را تغییر دهد، لحظه‌ای تردید نمی‌ کردم و وارد عرصه می‌ شدم… هنوز بنا ندارم وارد صحنه شوم و کار من صحبت با مقام معظم رهبری است و با ایشان برادرانه و دوستانه همچون دوران گذشته گفت ‌و گو دارم و فکر می ‌کنم این بهترین راه است.»

77288_113
وی کماکان تصریح کرده است که اولویتش کاندید نشدن است اما برای اولین منع از کاندیداتوری به صورت مطلق را برداشت. اگر چه هنوز احتمال نامزد نشدن وی در انتخابات سال ۱۳۹۲ به مراتب بیشتر از شرکت وی در وزن کشی انتخاباتی است.
در این یادداشت کوشش می شود با فرض اینکه هاشمی رفسنجانی در صحنه رقابت های انتخاباتی شرکت می نماید ، تبعات و پیامد ها تشریح گردد.
نخستین سئوال این است که آیا وی از فیلتر شورای نگهبان می گذرد ؟ در حالی که دبیر این شورا در نماز جمعه تلویحا وی را گردن کلفت و دنباله روی خط بیگانگان نامید. جایگاه و سابقه هاشمی رفسنجانی مانعی برای رد صلاحیت وی است. ضمن اینکه هنوز به صورت رسمی دستگاه های امنیتی و قضائی کشور اتهامی را متوجه وی نکرده اند. از سوی دیگر حاکمیت و رهبری تصور نمی نمایند که وی در انتخابات رای بیاورد ، لذا نگرانی خاصی از حضور او ندارند. در اصل واهمه و دغدغه اصلی رهبری و متحدین سیاسی اش پیروزی کاندیدایی همسو با هاشمی رفسنجانی در انتخابات ۱۳۹۲ و با اثر گزاری وی بر کابینه آینده است.
بنابراین می توان پیشبینی کرد که وی از سد شورای نگهبان می گذرد. هزینه رد صلاحیت هاشمی به مراتب بیشتر از منافع احتمالی برای نظام سیاسی است. در عین حال نوع روابط بین رفسنجانی و رهبری نیز به گونه ای است که خامنه ای مخالفت صریح و علنی با کاندیداتوری او نمی کند.
اما کاندید شدن هاشمی رفسنجانی منجر به انصراف و کناره گیری نامزد های بالقوه ای چون محمد شریعتمداری، حسن روحانی ، عبدالله نوری، اسحاق جهانگیری و حتی شاید محمد عارف می گردد. آنها صحنه را ترک می نمایند. به احتمال زیاد اصلاح طلبان میانه به رهبری سید محمد خاتمی نیز از این اتفاق استقبال می کنند. اما شکاف جنبش سبز و بخش های رادیکال اصلاح طلبان و اپوزیسیون مدافع تغییر با وی بیشتر می گردد. از آنجاییکه اکثریت نیرو های خواهان تغییر تمایلی به رویکرد انتخابات محور ندارند ،کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی را در تعارض با خط مشی و مقاومت رهبران نمادین جنبش سبز تفسیر می کنند. بنابراین این نیرو ها نه تنها روی خوشی به نامزدی هاشمی رفسنجانی نشان نمی دهند بلکه به تقابل با وی پرداخته و برنامه سیاسی وی را رد می کنند. هاشمی در ایام تبلیغات انتخاباتی نمی تواند دفاعی از موسوی و کروبی داشته باشد و حتی شاید مجبور گردد مرزبندی خود با آنها را نشان دهد.
در این فضا هاشمی مجبور می شود به پاسخگویی و خنثی کردن رویکرد تهاجمی دیدگاه های مخالف شرکت در انتخابات بپردازد و این امر باعث می گردد مواضع وی به گفتمان درون نظام و رسمی کشور نزدیک تر شود و سهم وی در سبد آراء کمتر گردد.
بنابراین در این چارچوب ،وی بخت کمی برای برخورداری از آراء معترضین به وضع موجود خواهد داشت و حتی ممکن است موضع منفی نیرو های منتقد و مخالف به وی بیشتر از گذشته شود. حملات اخیر به هاشمی رفسنجانی و بخصوص بازداشت فرزندانش از نگاهی ممکن است به افزایش اقبال وی در جنبش اعتراضی تفسیر شود. اما رصد کردن واقعیات تردید جدی در این تصور ایجاد می نماید.
پس از ماجرای افشای مکالمات مهدی هاشمی ،واکنش منفی نسبت به خاندان هاشمی در لایه های اجتماعی بر جای گذاشت. حبس کوتاه مدت مهدی هاشمی که تناسبی با اتهامات سنگین وی نداشت و بر خلاف ادعا های بخش های افراطی حکومت صورت گرفت ، نیز این تصور را تقویت کرد که بازگشت وی به داخل کشور با توعی توافق همراه بوده است. البته این تصور به احتمال زیاد درست نیست اما برداشت فوق در جامعه جا افتاده است. از سوی دیگر بخش مهمی از معترضین مدافع حقوق شهروندی مهدی هاشمی و بخصوص محکوم کردن اقدام غیر اخلاقی ضبط و پخش کردن مکالمات خصوصی وی بودند نه اینکه به لحاظ سیاسی مدافع مواضع هاشمی رفسنجانی باشند. موضوع فائزه هاشمی نیز اساسا با پدرش متفاوت است. تحمل زندان و پرداخت هزینه برای خود وی اعتبار به همراه می آورد نه پدرش.
از سوی دیگر بخش های میانه رو و سنتی اصول گرایان نیز از کاندیداتوری هاشمی استقبال نخواهند کرد و این اتفاق منجر به فاصله گیری آنها می شود. نیرو هایی چون جامعه روحانیت مبارز تهران و جمعیت موتلفه ترجیح می دهند هاشمی رفسنجانی حامی نامزد منتخب آنها باشد نه بر عکس .بنابراین حضور هاشمی قطب های موجود در انتخابات را زیاد می کند و پایگاه راست سنتی و عملگرا نیز به وی رای نمی دهد.
اما حاکمیت و بخصوص بخش افراطی و جدید اصول گرایان و حلقه احمدی نژاد از کاندیداتوری هاشمی خرسند می گردند . حاکمیت حضور هاشمی را به منزله آزاد بودن و رقابتی بودن انتخابات تفسیر می کند و ادعای آزاد نبودن انتخابات را رد می نماید. برای هاشمی پس از حضور در صحنه انتخابات بسیار دشوار خواهد بود که مدعی آزاد نبودن انتخابات شود. بنابراین حاکمیت هم موفق می گردد با کمترین ریسک رقابت و تکثر کاذب در انتخابات را تحقق بخشد و از سوی دیگر هاشمی را بی اعتبار سازد که ملاک آزاد بودن و یا نبودن از دید وی حضور شخص خودش در انتخابات بوده است.
حضور هاشمی فرصتی را در اختیار لایه های امنیتی و نظامی اصول گرایان و جریانی چون جبهه پایداری قرار می دهد تا با بسیج هواداران ،حملات شدیدی را به هاشمی رفسنجانی سازمان دهند و وی را بیشتر تخریب نموده و نیرو های هوادار خود را منسجم سازند. رهبری نیز از این رویکرد استقبال می نماید که موقعیت هاشمی در عین سیاست ورزی در داخل نظام ، ضعیف تر شده و آماج انتقادات و حملات بیشتری قرار گیرد. در نهایت نیز مواضع انتقادی هاشمی از منظر شکست در انتخابات و نشستن دست رد مردم بر سینه وی تخطئه می شود.
از آنجاییکه محتملا راست سنتی ،حلقه یاران احمدی نژاد و شبه اصلاح طلب ها در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم کاندیدا خواهند داشت ، اضافه شدن هاشمی رفسنجانی به جمع آنها در مجموع باعث شکسته شدن رای های مخالفین بخش تند روی اصول گرایان و مدافعان ولایت مطلقه و نا محدود خواهد شد . از این طریق جریانی که خود را محصول و مدافع گقتمان سوم تیر ۱۳۸۴ می داند و می خواهد با نفی دو جریان چپ و راست تاریخی نظامی و رجال قدیمی ، نظمی نوین در عرصه حکومت ایجاد نماید ، متنفع خواهد شد.
ولی بزرگترین چالش هاشمی رفسنجانی در انتخابات با آن بخش از مردم عادی است که چندان سیاسی نیستند. از دید آنان هاشمی رفسنجانی از نماد های اصلی مدافع وضع موجود و مشکلات کشور است. در بخش های محروم جامعه نیز درست یا غلط ،نام هاشمی به فساد اقتصادی و غارت اموال عمومی پیوند خورده است. بنابراین به طور طبیعی این بخش از جامعه به کسی رای می دهد که در مقابل هاشمی رفسنجانی بایستد. محمود احمدی نژاد دز انتخابات ریاست جمهوری نهم از این فاکتور استفاده زیادی کرد.
بنابراین در مجموع به نظر می رسد عقلانیت سیاسی حکم می کند هاشمی رفسنجانی در انتخابات کاندید نشود و در عوض بکوشد تا جریان معترض به وضع موجود را در رقابت های انتخاباتی پیشرو تقویت نماید.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 پاسخ به پیامد های کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی در انتخابات ۹۲

دیدگاه‌ها بسته هستند.