استیضاح شیخ الاسلامی وزیر کار و مشاجره تند بین احمدی نژاد و لاریجانی ، رویدادی مهم بود و نشان داد سطح تنش سیاسی در درون بلوک قدرت به نحو کم سابقه ای بالا گرفته است. به نظر می رسد آنچه در یکشنبه گذشته در مجلس رخ داد ، اعمالی هماهنگ شده از سوی طرفین نبود و هیچکدام فکر نمی کردند طرف مقابل چنین اقدامی را انجام دهد .
البته علی لاریجانی مطلع شده بود که جریان احمدی نژاد وی را به پخش فیلمی تهدید کرده اند اما از محتوی فیلم و جهتگیری تند آن بی اطلاع بوده است. ولی منطقا می توان انتظار داشت خامنه ای از این اتفاق آگاه بوده باشد. علت سکوت و انفعال وی معلوم نیست. ممکن است توصیه های وی توسط احمدی نژاد نا دیده گرفته شده باشد. همچنین شاید بی میل به ضعیف شدن برادران لاریجانی نبوده است.
اما سخنان خامنه ای در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی ارتش به شکلی صریح ناخرسندی اش از طرفین را آشکار ساخت. وی اظهار داشت به زودی در مورد بد اخلاقی های مسئولین صحبت خواهد کرد. البته خامنه ای از عملکرد احمدی نژاد احساس خطر می کند بخصوص که رویکرد احمدی نژاد این ظرفیت را نیز دارد که بر علیه خود وی نیز استفاده گردد اما در عین حال راضی نیست که تضعیف و مهار احمدی نژاد موجب قوت گرفتن لاریجانی ها شود. مهار متقابل طرفین و خنثی کردن یکدیگر بهترین حالت از دید خامنه ای است. رصد کردن مواضع نیرو های و حلقه ای تحت امر و نزدیک به رهبری نیز روشن می سازد که آنها دل خوشی از هیچکدام نداشته و هر دو طرف را به خاطر نقض رهنمود های رهبری به باد انتقاد گرفتند. حتی کیهان در راستای سناریو سازی های فضائی خود مدعی شد نفوذی های جنبش سبز و نزدیکان مشائی توطئه ای را ترتیب دادند تا از یکسو نمایندگان مجلس اصرار بی مورد بر سر استیضاح وزیر کار داشته باشند ( در این خصوص انگشت اتهام را به سمت علی مطهری دراز کرد) و از سوی دیگر دامی برای فاضل لاریجانی چیده و رئیس جمهور را درگیر این توطئه ساخته اند.
بررسی نطق های موافق و مخالف استیضاح و روند قضایا در مجلس این ذهنیت را قوت می بخشد که خامنه ای موافق برکناری وزیر کار نبود و البته موضوع را هم در حدی نمی دانست که مخالفت خود را به صورت علنی و یا از طریق حکم حکومتی نشان دهد. از سوی دیگر انتشار فیلم گفتگوی برادر روسای قوای مقننه و قضائیه نیز مورد قبول وی نبود. حال با این توضیحات کوشش می شود تبعات یکشنبه سیاه مجلس به زعم گرایش های تند روی حکومت به اختصار بیان گردد:
۱- بی شک اتفاق فوق ،ضربه حیثیتی سنگینی بر چهره جمهوری اسلامی بود. این بار ضربه زنندگان نه از اپوزیسیون برانداز بودند ، نه از صاحبان ثروت های باد آورده و نه اصلاح طلبان برخاسته از درون نظام بلکه دو بخش اصلی حاکمیت اصول گرایان که قرار بود وحدت و انسجام آنها الگوی حکمرانی مطلوب ولائی در کشور باشد! ، چنین هزینه سنگینی را بر نظام تحمیل کردند. انتشار این خبر تا اعماق جامعه و اطلاع بخش زیادی از مردم برد و دامنه زیادی به این ضربه کوبنده بخشید. از آنجاییکه حساسیت مردم عادی به مسئله رشوه گیری ، اخاذی ورانت خواری بالا است ، چنین مسائلی تاثیری انکار ناپذیر در تشدید مشروعیت زدائی از نظام دارد. این اتفاق نشان داد چقدر فساد در ارکان حکومت گسترش یافته است که منسوبین و نزدیکان مسئولین ارشد این چنین بی پروا به اخاذی و سوء استفاده از قدرت سیاسی در بهره برداری های اقتصادی می پردازند.
همچنین تنش سنگین فوق نشان داد که نظام با چه مشکلات سهمگینی در انتخابات پیشرو مواجه است.
۲- برادران لاریجانی از بازندگان اصلی این ماجرا بودند. ترکش های سنگین این آبرو ریزی فقط شامل حال فرزندان میرزا هاشم آملی نمی شود بلکه دامان متحدین سیاسی آنها در بخش قدیمی ، سنتی و پراگماتیست اصول گرایان را نیز می گیرد. شایع است که آیت الله خمینی ، مسئولین نظام را از دادن پست های کلیدی به فرزندان میرزا هاشم آملی نهی کرده بود ، حال اگر این نقل قول درست باشد ، به نظر می رسد مصلحت سنجی وی بی تدبیر نبوده است.
حادثه فوق بخت پیروزی علی لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری را کاهش داد . اگر چه از قبل نیز بالا نبود. بازداشت سریع سعید مرتضوی ،آزادی فوری وی و بازگشت مقتدرانه اش به سازمان تامین اجتماعی نیز تاثیر منفی افشاگری احمدی نژاد را تشدید نمود. به احتمال زیاد ، دستگیری مرتضوی بدون هماهنگی با رهبری صورت گرفته بود و به همین دلیل با احضار صادق لاریجانی ، موجبات آزادی محترمانه مرتضوی فراهم شد. اشاره صادق لاریجانی به خواست رهبری در خصوص دلیل سکوتش و عدم افشاگری پیرامون مفاسد ادعایی در خصوص حلقه یاران احمدی نژاد و همچنین اظهارات صریح مرتضوی ” که تا زنده است سرباز ولایت خواهد بود” ، دیگر انگاره هایی هستند که فرضیه آزادی مرتضوی به دستور رهبری را تایید می نمایند. اقدام قوه قضائیه خام و خطا بود و بیشتر مدیریت این دستگاه را در مظان اتهام خویشاوند سالاری قرار داد. اکنون برای بخشی از نیرو های نظام مشخص شده است که لاریجانی ها جای پای محکمی در بلوک قدرت ندارند.
۳- احمدی نژاد در این مناقشه امتیازاتی را کسب نمود. جریان وی توانست وضعیت خود در جامعه را تا حدی ارتقاء دهد. چالشی بزرگ و کمر شکن برای یکی از رقبایش فراهم سازد. ناکامی دولت را به توطئه مخالفان منتسب سازد. همچنین آزادی مرتضوی هنگامی که احمدی نژاد در سفر خارجی بود ، قدرت وی را درانظار جهانی ارتقاء داد. احمدی نژاد نشان داد که چنته اش خالی نیست و بلوف نمی زند. اگر چه افشاگری او شامل اطلاعات بزرگی نبود ولی سقف ادعا ها و بگم بگم های او نیز نبود. این افشاگری می تواند آغاز راه باشد. بعد از این رویداد دشوار بتوان تصور کرد که جریان احمدی نژاد برنامه ای برای انتخابات ریاست جمهوری نداشته باشد. این رویداد شانس پیروزی آنها را دستکم در حدی محدود افزایش داد.
۴- دیگر بازنده مهم این اتفاق ، خامنه ای بود. علی رعم تاکیدات چند باره وی به پرهیز مسئولین از طرح علنی اختلافات ، رویارویی احمدی نژاد وبرادران لاریجانی به نقطه جوش نزدیک شد. در اصل بی اعتنایی عملی آنها ، اعتبار رهبری را زایل کرد و نشان داد تا چه قدر موقعیت وی نسبت به گذشته ضعیف شده است. دیگر از فصل الخطابی وی خبری نیست و این حرف شعاری بی محتوی را به ذهن متبادر می سازد. رهبری مجبور است برای پیشبرد برنامه ها در مسیر مورد نظر ، مرتب موضع گیری صریح کند ویا حکم حکومتی صادر نماید. طبیعی است پسامد ادامه چنین وضعی ،فرسایش قدرت وی در حلقه خودی ها است. اعمال ولایت او به مراتب سخت تر از دوران هاشمی رفسنجانی و اصلاحات شده است. این بار کسانی در عمل نا فرمانی پیشه می کنند ، که در دامان وی بزرگ شده اند . در اصل بحران اقتدار خامنه ای ، نمایشگر فرو پاشی ساختاری است که وی بعد از تلاشی ۲۰ ساله آن را ایجاد کرده بود. یکشنبه جنجالی مجلس پرده از آسیب پذیری رهبری و افول فزاینده اقتدار وی برداشت ، امری که می تواند در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ، مخمصه جدی برای حاکمیت ایجاد کند. به میزانی که کنترل حاکمیت از دستان خامنه ای بیشتر خارج شود ، احتمال درگیری و تنش در انتخابات ۹۲ نیز افزایش می یابد و ممکن است به سطح مهار ناپذیری برسد. از اینرو خامنه ای بشدت از اتفاق رخ داده در مجلس عصبانی است و ناراحتی اش را می خواهد در قالب اعتراض به نفی برخورد اخلاقی از سوی روسای قوای سه گانه ابراز نماید. اما ترمیم لطمات رخ داده اولویت او است که در قالب دعوت از مسئولین به رعایت مصالح کشور بیان می شود.
۵- قوه قضائیه در این ماجرا با نقض بی طرفی بی اعتبار تر از گذشته شد. حمله صریح احمدی نژاد که آن را سازمانی خانوادگی خواند ، این قوه رابیشتر آسیب پذیر ساخت. دیگر مخالفین نیستند که دستگاه قضائی را بی اعتبار می دانند بلکه رئیس جمهور نظام نیز آن را دارای اشکالات اساسی می داند. صادق لاریجانی در این بحران حتی ظاهر سازی نیز نکرد. عملکرد دستگاه قضائی در خصوص افشاگری مرتضوی بسیار ضعیف و پر ایراد بود. این قوه در برابر تخلف صریح فردی که بدون هر گونه شرم و حیا تقاضای رانت و پور سانت می کند ، اقدامی قاطع به عمل نیاورد. علی رغم بازداشت مرتضوی ، ولی فاضل لاریجانی فقط احضار و بازجوئی شد. معلوم نیست حتی احضار وی جنبه تشریفاتی نداشته باشد. بر مبنای اظهارات برخی از منابع بازداشت مرتضوی و بازجویی از تعدادی از کارکنان سازمان تامین اجتماعی بر اساس شکایت فاضل لاریجانی صورت گرفته است. یعنی علت بازداشت شکایت فردی است که خود متهم اصلی در تلاش برای گرفتن رانت بوده است. جانبداری قوه قضائیه این احتمال را افزایش می دهد که اقدام فاضل لاریجانی حداقل با هماهنگی صادق لاریجانی بوده است.
۶- دیگر مفهومی که مستقیما در حوزه سیاست قرار نمی گیرد ولی در این موضوع در کانون توجه قرار گرفت ، نسبت بین افشاگری و اخلاق است. برخی با مقایسه فیزیکی بدون توجه به سیاق ، محتوی مناقشه ، موضوع و شرایط افشاگری ، به شبیه سازی برخورد احمدی نژاد با علی لاریجانی با مهدی کروبی و میر حسین موسوی در جریان مناظره های سال ۱۳۸۴ پرداختند. در حالی که از نگاهی عمیق و همه جانبه این دو رویداد علی رغم پاره ای از شباهت ها ، کاملا تفاوت داشتند. افشاگری و ضبط سخنان و اعمال فردی بدون اطلاع وی، فی نفسه فعلی غیر اخلاقی نیست بلکه بستگی به شرایط و چگونگی عمل دارد. در این مورد خاص ، فضیلت اخلاقی در مستند ساختن خواست نا مشروع فردی است که به دنبال اخاذی و رشوه گیری است. اما در عین حال این مساله پیچیده است و تداوم بحث کمک می کند تا بتوان فهم بهتری از مسئله پیدا کرد.
این مناقشه ظاهرا با دخالت رهبری ادامه نیافت و سکوتی مقطعی بر فضا حاکم شده است. اما این وضعیت نا پایدار خواهد بود و تضاد و رویارویی در درون بلوک قدرت با شتاب بیشتری ادامه می یابد. تقابل احمدی نژاد با این ماجرا آغاز نشد بلکه نقطه عزیمت آن در قهر و خانه نشینی یازده روزه بود و با این ماجرا پایان نیز نخواهد یافت. البته سمت گیری وی در در مجلس ارتباط مستقیمی با رهبری نداشت بلکه برادران لاریجانی و اصول گرایان میانه و سنتی را هدف گرفته بود. حال باید دید رویارویی وی با بخش تندروی اصول گرایان و موتلفین سابقش نیز محقق خواهد شد یا اینکه به مصالحه با آنها می پردازد.