پرده ضخیم الکترونیکی واقعیت یا فانتزی ؟

تلاش جمهوری اسلامی در زمینه انسداد اطلاع رسانی امر مشخص و محرزی است که قطعیت آن جایی آن برای بحث باقی نمی گزارد. اما آیا این تلاش به معنای شکل گرفتن دیوار برلین و یا پرده الکترونیکی در داخل کشور است ؟
برخی جریان های سیاسی در فضای خارج از کشور و بخصوص آمریکا فکر می کنند چنین وضعیتی محقق شده است و مردم داخل ایران از دسترسی به اطلاعات محروم بوده و آگاهی آنها از مسائل داخل ایران و دنیا ناچیز است.

Untitled-2 copy
بر این اساس مباحث آنان به گونه ای القا می کند سرمایه گزاری در مورد تسهیل اطلاع رسانی در داخل کشور می تواند به تحولات و تغییرات سیاسی سریعی در ایران منتهی گردد.
در این یادداشت ضمن پذیرش مثبت بودن سرمایه گزاری دول و نهاد های غیر دولتی خارجی در زمینه رفع موانع اطلاع رسانی در ایران ، اما این تصور مورد چالش قرار می گیرد.
کوشش برای کشیدن دیوار برلین بین مرز های فیزیکی و مجازی کشور یک تلاش شکست خورده است که دستکم تا کنون نتوانسته است مردم ایران را در انزوا قرار دهد. در اصل در بررسی سیاست های محدود کننده حکومت در حوزه نشر آزادانه اخبار و اطلاعات از این واقعیت غفلت می شود که جامعه ایران دست به مقاومت زده و اجازه نداده است خواست حکومت در کانالیزه کردن مسیر دریافت اطلاعات محقق شود.
البته پیشرفت فناوری های اطلاعاتی و بخصوص عصر انفجار اطلاعاتی نیز کمک بزرگی بوده است. بخشی از ناتوانی جمهوری اسلامی ناشی از جهش های خیره کننده در ایجاد مجاری ارتباطی جدید بوده است.
علی رغم همه محدودیت ها و تنگناها ، دسترسی جامعه ایران به اطلاعات و محصولات سیاسی و فرهنگی اپوزیسیون و مخالف با فضای مطلوب حکومت در سطح قابل قبولی است.
طبیعی است نمی توان برای برخورداری از آگاهی سقفی تعیین کرد . هر جامعه ای در هر سطحی از پیشرفت باشد باز نیاز دارد آگاهی و اطلاعات جدیدی کسب نماید. اما در وضعیت کنونی، مردم ایران به طور متوسط آنقدر آگاه هستند که لازمه برخورداری از دموکراسی ، توسعه و رفاه باشد.
در زمینه دسترسی به اطلاعات و اخبار غیر رسمی نیز آمار های بر آورد شده نشانگر وضعیت بد و پایینی نیست. تا کنون ارزیابی دقیق و علمی از تعداد ماهواره در کشور صورت نگرفته است. اما برخی برآورد های غیر رسمی و تایید نشده حکایت می کنند که حداقل ۵/۵ میلیون آنتن ماهواره در ایران وجود دارد و سه هزار شبکه ماهواره ای در ایران قابل دریافت است. این آنتن ها تقریبا در سراسر حوزه جغرافیایی ایران و در طبقات مختلف اقتصادی پخش شده است. جالب است که شکاف اقتصادی بین اغنیاء و فقرا در این خصوص به طور نسبی کمتر است و حتی در محروم ترین نقاط کشور نیز می توان دیش ها را بر سر بام های منازل مشاهده کرد.
این تعداد ماهواره به راحتی یک سوم جمعیت ایران را پوشش می دهد. آمار رسانه های بی بی سی و صدای آمریکا نیز تایید می کند که پر بیننده ترین برنامه های آنان تا ۱۵ میلیون نفر بیننده دارد. اکثر شبکه های فارسی زبان خارجی و شبکه های فارسی زبان در لوس انجلس معمولا مورد تماشا در داخل ایران قرار می گیرند. همچنین شبکه هایی که عمدتا فرهنگی و هنری پخش می کنند مانند من و تو و فارسی وان نیز مخاطبان بالایی دارند.
در زمینه اینترنت نیز فیلترینگ به شکل گسترده برقرار است. اما فیلتر شکن و راه های عبور از موانع نیز وجود دارد. بنابراین فعالان سیاسی و اجتماعی و علاقه مندان به مباحث سیاسی و تئوریک دگر اندیشانه علی رغم سختی ولی دسترسی به منابع غیر رسمی و ممنوع دارند.
در شبکه های اجتماعی نیز علی رغم انتساب فعل مجرمانه ولی تعداد کاربران ایرانی زیاد است. برخی برآورد ها مدعی هستند حداقل ۴ ملیون کاربر ایرانی در فیس بوک وجود دارد. این تعداد نشان می دهد به طور نسبی اطلاعات در داخل کشور ایران جریان می یابد. اگر چه با سختی است ، همواره ریسک مجازات را در پی دارد و همچنین در حد مطلوب نیست.
وضعیت مطلوب نهادینه شدن گردش آزاد اطلاعات در ایران است امری که با تحولات سیاسی گسترده و عمیق پیوند خورده است. اما فقدان این امر بدین معنا نیست که ایران شبیه کره شمالی است و مردم دسترسی بسیار کمی به اطلاعات و فرهنگ های غیر رسمی دارند. حتی به دلیل نبود قانون کپی رایت ، بسیاری از فیلم های خارجی زود تر از سینما های خارجی در ایران قابل دریافت است.
از سویی دیگر بن بست کنونی جنبش اعتراضی ارتباط مستقیمی با انسداد رسمی اطلاع رسانی در ایران ندارد. بخش زیادی از مدافعان تغییر در سیاست ایران مشکلی از لحاظ دسترسی به اطلاعات ندارند. بخش هایی از جمعیتی که دسترسی ندارند نیز اساس علاقه ای به این نوع اطلاعات ندارند نه اینکه اگر امکاناتی برای شان فراهم شد مشتری رسانه های منتقد خواهند شد.
این ذهنیت خطا است که بر طرف شدن محدودیت های اطلاع رسانی و یا ایجاد رسانه فراگیر از سوی اپوزیسیون به خودی خود و سریع منجر به انقلاب و یا تغییر وضعیت سیاسی در ایران می شود.
مشکل در تداوم فضای پلیسی ، هزینه بالای مخالفت ، احاطه نسبی حکومت در کنترل فضای سایبر ، فقدان سازماندهی و نبود برنامه موثر برای تحول سیاسی است. و گرنه دلخوش کردن به اینکه با عرضه امکانات ارتیاطی بیشتر به مردم ایران و اپوزیسیون ، دگرگونی در داخل کشور ایجاد می شود ، ساده اندیشانه و غیر واقع بینانه است.
برخورداری از اینترنت خارج از کنترل حکومت ایران به شکل چمدانی و یا ماهواره ای زمانی ظرفیت موثر دارد که در مواقعی نظیر جنبش سبز و یا سوریه ، فعالان بتوانند از صحنه های سرکوب خشن فیلم تهیه و برای رسانه ها ارسال نمایند. یا شبکه ها و گروه های مخالف برای ارتباطات از آنها استفاده کنند. البته این استفاده حالت مقطعی دارد چون قابل شناسایی از سوی حکومت است.
از سویی در عصر انفجار اطلاعات ، برای حکومت مقدور نیست به شکل کامل جلوی ارتباطات را بگیرد. گردش اطلاعات برای حکومت هم مفید است. یکی از ابزار های شناسایی مخالفین و آشنایی با تحولات جامعه ، برقراری ارتباطات در دنیای مجازی است اگر بخواهد به شکل اساسی جلوی مراودات غیر رسمی را بگیرد وزیر ساخت های ارتباطی را محدود سازد آنگاه خود حکومت نیز دچار مشکل می شود.
بنابراین در عین اینکه خواست حکومت ایجاد انسداد در گردش آزاد اطلاعات و ایجاد محدودیت های سیاسی و ایدئولوژیک در حوزه رسانه و فضای مجازی است. اما این خواست با مقاومت جامعه ایران مواجه شده و به دلیل عدم تناسب با شرایط کنونی دنیا و همه گیر شدن تکنولوژی های اطلاعاتی محقق نشده است.
لذا در حال حاضر پرده ضخیم الکترونیکی بین داخل و خارج ایران وجود ندارد و چنین ادعاهایی بیش از آنکه بر واقعیت استوار باشد جنبه فانتزی داشته و چه بسا برای مخاطبان غربی دیوار برلین را تداعی می کند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.