نطق روح الله حسنیان در مخالفت با استیضاح عبدالرضا شیخ الاسلامی وزیر سابق کار از جهتی حائز توجه بود. حمایت وی از مرتضوی و کم رنگ کردن نقش دادستان سابق تهران در فجایع بازداشتگاه کهریزک بار دیگر نسبت بین آمر و عامل در شکل گیری جرم را برجسته ساخت. حسینیان از چهره های تندروی امنیتی سابق در نطقش گفت : « مرتضوی یک قاضی انقلابی است که در زمانی جلوی روزنامههای زنجیرهای ایستاده است و در سال ۸۸ مقتدرانه با اخلالگران درگیر شده و در برابر آنها ایستادگی کرده است. مرتضوی هم باید مانند سوریه باید چوب مقاومت و ایستادگی خود در برابر بیگانگان را بخورد….
در زمان دادستانی آقای مرتضوی، اتفاقاتی در کشور افتاد که یک طرف آن جوانان بسیجی عاشق رهبری و طرف دیگر آمریکا، غرب، بهائیان، لیبرالیستها، تودهایها و معارضان و ضدانقلاب قرار داشتند. عدهای از بسیجیان پاک ما کشته شدند بدون اینکه هیچ کس پیگیر خون ریخته شده آنها باشد.»
این اظهارات شباهت بسیاری با سخنان روح الله حسینیان در مراسم ختم سعید امامی دارد. در انجا هم حسینیان از دیانت ، تقوی ، هوش و کاردانی سعید امامی تعریف کرد و خدمات زیاد وی به نظام را متذکر شد.
سخنان حسینیان فارغ از نادرستی آنها روشنگر واقعیتی است که در فضای سیاسی ایران به عامل و مجری جنایت بیشتر از آمر و فرمان ده توجه می شود. فضائلی که حسینیان برای مرتضوی قائل شد در اصل رذائل و خصائل منفی وی هستند. اما بحث اصلی اینجا است سعید مرتضوی بر چه بستری رشد کرد ؟ چه کسانی و چه امکاناتی باعث شدند تا وی از کسوت یک بازپرس ساده به دادستانی تهران و مرد اول برخورد های قضائی در مسائل سیاسی برای قریب به یک دهه تبدیل شود ؟ مرتضوی با خوش خدمتی به رهبری و تعقیب دستورات و احکام مستقیم و غیر مستقیم او به اذیت و آزار و تعقیب کیفری کسانی پرداخت که دیدگاه های انتقادی داشته و یا خارج از محدود های مجاز حقوق شهروندی خود را طلب کرده بودند .
مرتضوی آلت فعل و مجری دستورات و دیدگاه های رهبری بود و با چرغ سبز وی قوانین ،انصاف ، عدالت و اصول اخلاقی را کنار گذاشت. بدون حمایت رهبری ، مرتضوی همین شخصیت ضعیف کنونی است که توان دفاع از خود را ندارد. جو منفی مجالس هشتم و نهم بر علیه وی در مجلس ششم به مراتب بیشتر بود. اعمال و فجایعی که در دوره مسئولیت او در دوران اصلاحات رخ داد اگر چه بشدت بازداشتگاه کهریزک نبود اما فرق چندانی نیز به لحاظ محتویی نداشت و دامنه فراختری را شامل می شد.
ولی در آن دوران حمایت پر رنگ آیت الله سید علی خامنه ای باعث شد تا وی علی رغم اعتراضات دولت ، مجلس و جامعه مدنی ، محکومیت در دادسرای انتظامی قضات و مخالفت آیت الله سید محمود شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه بر پست خود باقی بماند.
اعمال مرتضوی هر چقدر کراهت داشته باشد ، به مراتب قبحش کمتر از تخلف کسی است که به پشتگرمی و دستور او جنایات انجام شده است. همین نسبت بر عملکرد سعید امامی نیز صادق است. او نیز هر انچه انجام داده بود برای خدمت وتثبیت دستگاه ولایت فقیه بود. او آنچنان امین رهبری بود ، که ماموریت اعزام و درمان همسر رهبری در لندن به وی سپرده شد. همه فجایعی که در دوره مسئولیت وی در وزارت اطلاعات رخ داد اعمال خو سرانه نبودند بلکه تحقق دستور العمل ها ،برنامه سرکوب سیستماتیک و پاسخگویی به انتظارات رهبری برای دفع تهدید های امنیتی پیشروی نظام بود. او سخنانی را در عمل مشق کرد که رهبری در تریبون های مختلف هشدار می داد.
اما در آن ماجرا سعید امامی و زنش به نحو فجیعی قربانی شدند تا نقش و دخالت رهبری در قتل های زنجیره ای و اساسا سرکوب ونقض مستمر حقوق بشر مخفی بماند.
باز می توان بحث کرد و نسبت های مشابهی بین اعمال اسدالله لاجوردی و محمد نیک ری شهری با حمایت ها و مسئولیت های مستقیم آیت الله بهشتی و خمینی بر قرار ساخت. سئوال کلیدی در این میان این است آمر بیشتر مقصر است یا عامل ؟
در پارادایم فقه سنتی و مشهور مجازات عامل بیشتر از آمر است. در نظام قضایی جمهوری اسلامی نیز این نگرش حاکم است. باز ها بازجویانم هشدار می دادند که آگاه باشم که جزای عامل بودن بیش از آمر بودن است.
اما اگر به لحاظ منطقی واصولی نگاه کنیم مسئولیت آمر به مراتب بیشتر است. درست است که بدون عامل ، حکم آمر بر زمین باقی می ماند. تا دستی نباشد ، فرمان مغز معطل است . اما آمر ها ، عامل ساز هستند و با سخنان و نظرات شان و تشویق ها و بشارت های شان و تطمیع و تهدید شان عامل ها و مجری ها را پرورش می دهند و یا تشجیع می کنند. عامل بدون آمر کاری را نمی تواند جلو ببرد. قدرت تصمیم گیری ندارد و همچنین اعتماد به نفس انجام عمل را نیز ندارد. ولی اگر عاملی کار را انجام ندا د ،آمر می تواند عمال دیگری پیدا نماید.
ولی بررسی واکنش ها نشان می دهد که حتی در میان اپوزیسیون ونیرو های جامعه مدنی و بخصوص اصلاح طلبان نیز گویی عامل بیشتر در خور سرزنش است. انگار رد پای ضعیف کشی در اینجا نیز قابل مشاهده است .سعید مرتضوی باید به خاطر قانون شکنی ها ، تخلفات و ظلم وستمی که بر جمع زیادی روا داشته است ، محاکمه و مجازات شود. اما کسانی که پشتوانه وی بودند و تیغ سرکوب را در دستش قرار دادند و وی را بر مرکب برخورد های خشونت آمیز نشاندند به مراتب بیشتر مستحق مجازات هستند. سعید امامی مرد اما اذیت و آزار دگر اندیشان و آزادی خواهان در ایران متوقف نشد. سعید مرتضوی ماه ها است از منصب قضاوت تعلیق شده است اما هنوز که هنوز است از مجازات متخلفین فجایع کهریزک خبری نیست. حق کشی ها ، داغ و درفش ها ، زندان های سیاسی و دیگر نمود های سرکوب کماکان برقرار است.
یکی از دلایلی که آیت الله خامنه ای حکم حکومتی برای کنار رفتن مرتضوی از مدیریت سازمان تامین اجتماعی صادر نکرد ، چه بسا به این مساله بر می گشت که مرتضوی در خدمت فرامین وی بوده و به قول حسینیان شر کسانی که او آنها را فتنه گر و یا ابزار دشمن تلقی می کرده ، دفع نموده است. اشراف به این قضیه و روابطی که بین مرتضوی و رهبری از گذشته برقرار بوده شاید نقشی مهم در برخورد محتطانه رهبری با بحران درون حکومتی سازمان تامین اجتماعی ایفا کرده است.
به نظر می رسد فعالان اجتماعی و سیاسی منتقد و تحول خواه در ایران و بخصوص آنهائی که به اجرای عدالت پس از کشف حقیقت بها می دهند ، ضرورت دارد به نقش آمر بیش از عامل توجه نشان بدهند و برتری مجازات کسی که دستور جنایت را می دهد و یا بستر تئوریک و ساختار سیاسی و حقوقی آن را فراهم می سازد بیش از کسی بدانند که حکم را مستقیم و یا غیر مستقیم اجرا می نماید.