ایرانیان آمریکا و خطر توجیه ترور

ماجرای تلخ انفجار در مسابقه دو ماراتون در بوستون تبعات مختلفی داشت. دو برادر چچنی الاصل که سال ها در آمریکا زندگی کرده ، در مدرسه و کالج تحصیل کرده بودند و از امکانات کشور آمریکا برای رشد و فراهم ساختن امنیت بهره برده بودند، اما ناگهان با اقدامی غیر انسانی و پلید بمب هایی را در نزدیک خط پایان مسابقه ماراتون منفجر کردند که محل تجمع جمع زیادی از مردم عادی بود. در جریان آن سه نفر کشته و بیش از ۲۶۰ نفر مجروح گشتند.

1 copy
چرایی اقدام وحشت آفرینان بوستون نخستین بعد مهم قضیه است. شرایطی که تیمورلنگ و جوهر سارنایف را به سمت عملیات تروریستی سوق داد باید شناسایی شود. قطعا در کوتاه مدت دستگیری ، انجام روند های امنیتی و قضایی و سرانجام اجرای عدالت ضرورت دارد .ولی ریشه کن کردن بنیاد های تروریسم و اقدامات شنیعی چون بمبگزاری بوستون نیازمند درک عوامل ذهنی و مولفه های فرهنگی است که به مرور قبح این جنایت را از ذهن مرتکبین می ریزد . اتفاقی که در نظام ارزشی آنها می افتد تا نابودی نماد های اقتدار و کشتن مردم عادی ، عملی مقدس جلوه گردد که برای تحقق آن همه قید وبند اخلاقی رنگ می بازند.
برادران سارنایف به لحاظ شخصیتی نه تنها مشکلی نداشتند بلکه به شهادت نزدیکان شان رفتار خوب و مناسبی داشتند. هیچ سابقه منفی در کارنامه آنها وجود ندارد. هر دو به نسبت موفق بودند. اما تنهایی ، از دست دادن تعادل ، کینه ورزی و چه بسا عدم موفقیت در ارتباط گرفتن با جامعه آمریکا باعث شد تا تیمور لنگ سارنایاف جذب تفکرات اسلام گرایان جهادی قفقاز گردد . بعد بر اساس اطلاعات موجود به تدریج به مطالعه مستمر مطالب وب سایت های اسلام گرایان افراطی کشیده شد . طبق اعترافات اولیه برادرش جوهر، به فکر طراحی عملی تبهکارانه افتاد تا از تاثیرات مخرب جنگ های آمریکا با عراق و افغانستان به زعم خود بکاهد و جلوی خطرات در برابر اسلام را بگیرد.
شناسایی عواملی که این دو جوان را به سمت این عمل غیر انسانی هدایت کرد مساله مهمی است. بیش از همه مقامات آمریکایی و نیرو های درگیر مبارزه با تررویسم باید بدان توجه نمایند وتدابیری بیندیشند تا افراد مشابه این خطا را نروند. آنها قابل ترحم به نظر می رسند اما این مساله نتیجه نمی شود تا به اتخاذ موضع جانبدارانه با قربانی خواندن آنها از قبح عمل شان کاست. اگر قرار باشد نیت مبنا قرار بگیرد وهدف وسیله را توجیه نماید آنگاه معیار تمیز بین نیکوکاری وشرارت چه خواهد بود؟ تکلیف تلاش برای صلح و امنیت در دنیا چه می شود ؟ البته نیت برادران و هدف سارنایف نیز کاملا غلط بوده است. آنها ابزار دست گرایش های افراطی وضد بشریت اسلام گرا شدند که بیشترین خطر را برای سعادت و رفاه بشریت دارند ودر عین حال بزرگترین تهدید برای حیثیت جهان اسلام نیز محسوب می شوند.
نقطه کانونی خطای فاجعه بار آنها هدف قرار دادن مردم معمولی و به هراس افکنده جامعه آمریکا است. آنان از مواهب این جامعه برخورد دار شده بودند. آمریکا به انها پناه داده بود تا از فضای سخت ودشوار محل تولد و مهاجرت ثانویه شان رهایی یابند. در این جامعه بر کشیده بودند. ازاینرو خشونت ورزی به مردم آمریکا خارج از موزاین اخلاقی ، انسانی و قدر شناسی بود.
بررسی واکنش جامعه ایرانی به این رویداد اسفناک پرده از گرایشی بر می دارد که از زاویه غلطی مسئله را تبیین می کند. مشکل این برخورد تنها در تصور نادرست آن نیست بلکه این نگرانی را برجسته می سازد که ممکن است قائلین نیز در مسیری مشابه گام برداشته و یا نگرشی را تقویت نمایند که از زهدان آن دهشت پراکنی مشابه برادران سارنایف به منظور شکستن ابهت استکبار متولد شود.
برخی با بزرگنمایی مشکلات در جامعه آمریکا استدلال می کردند که تنگنا های زندگی مهاجرین موجب قربانی شدن افراد فوق شده است. جمعی دیگر این رویداد را واکنش طبیعی جنگ های امریکا در عراق و افغانسات بر شمردند. دیدگاه دیگری وجود تبعیض های نژادی در امریکا را زمینه ساز مشکل عنوان کرد. در مجموع سمتگیری این نیرو ها بیشتر برخورد انتقادی با دولت آمریکا و تلاش های مسئولین امنیتی و قضایی آمریکا در مواجهه با عاملین انفجار بود. البته مشکل فقط محدود به انها نیست. برخی نیز شتابزده از همان ابتدا انگشت اتهام را به سوی مسلمانان دراز کردند.
اما نتیجه نگران کننده موضع نیرو هایی که در ماجرای انفجار بوستن لبه اصلی حمله را به طرف دولت آمریکا و ایرادات جامعه آمریکا معطوف کردند ،تقلیل قبح جنایت است. امری که خود به گسترش دیدگاه های افراطی کمک می کند. در لابلای این برخورد ها رویکرد امریکا ستیز قابل مشاهده است که بیشتر متعلق به نسل جدید است. کسانی در این حوزه فعال شده اند که بعضا در دانشگاه های ممتاز آمریکایی تحصیل می کنند ،شماری از آنها اساسا اشتهار و موقعیت خود را از رهرو فعالیت در کشور امریکا کسب کرده اند. حتی کسانی دیده می شوند که در موسسات مدنی آمریکایی و یا نهاد های وابسته به دولت امریکا کار می نمایند. نوع برخورد این نسل با نسل های قدیمی ضد امریکایی تفاوت دارد.
این جریان حق دارد در چارچوب آزادی بیان دیدگاه های مخالف و انتقادی اش به امریکا را مطرح نماید. جامعه آمریکا ایرادات ومشکلاتی دارد .بحث بر سر این است که سمت وسوی این مخالفت ها چیست؟ و در عین حال موجبی برای توجیه اقدامات تروریستی نشود. مذمت و پلشتی ترور در اهداف نیست. بلکه در روش است. اکثر تروریست ها اهداف مقدسی دارند و از این منظر چندان سزاوار نکوهش نیستند. اما آنچه باعث بطلان این شیوه مخرب می شود نتایج عملی و ویژگی جنایت کارانه آن است. برادارن سارنایف به زعم خود برای جلوگیری از کشته شدن مسلمانان خود مرتکب عمل مشابهی شدند وانسان های بیگناهی را قربانی ساختند.
ایراد دیگر در خصوص فقدان شناخت درست از جامعه آمریکا و ارائه اطلاعات غلط است که از سوی این جمع در فضای مجازی ارسال می شود. جامعه آمریکا در قیاس با وضع کنونی دنیا یکی از کمترین رویکرد های تبعیض آمیز نسبت به مهاجرین را دارد. از کسانی که هنگام تحصیل در دانشگاه های امریکا و در زندگی شان در این کشور از این مزیت استفاده کردند ، زیبنده نیست رسم اخلاق و قدردانی را کنار بگذارند. زندگی در هر جای دنیا و استفاده از امکانات و امتیازات آدابی نیز دارد. لازمه این امر احترام و مشارکت در اندوه وشادی وقایعی است که کلیت مردم و جامعه آمریکا را در بر می گیرد. طبیعی است این موضوع ارتباطی با بیان نقائص این جامعه و انتقاد و یا تلاش برای حل مشکلات ندارد. در غیر این صورت انعکاس حس نفرت و انزجار افراد ر ابه تدریج در بن بستی قرار می دهد که به سمت برخورد های افراطی سوق داده شوند. کنار گذاشتن معیار های انسانی و عدم مرزبندی قاطع با اشکال ناموجه خشونت تلاش و فعالیت های تحول خواهانه و نگرش انتقادی را از حالت سازنده بیرون می آورد و می تواند به نتایج وحشتناکی منتهی گردد.
در این میان برخورد کسانی که یا مستقیما با نهاد های مدنی و یا وابسته به دولت آمریکا فعالیت می کنند و یا از آن گرنت گرفته اند و بر تنور آمریکا ستیزی می دمند بیشتر از منظر اخلاقی سزاوار نکوهش است.
وجود تفاوت فاحش در پرداختن رسانه ها به حوادث تروریستی در داخل خاک آمریکا با خارج و به طور مشخص در افغانستان و عراق در کانون بحث ها بود. این مسئله یک واقعیت تلخ است. توجه همه جانبه و جامع وجود ندارد. اما ریشه و دلایل آن بسی فرا تر از تحلیل تک عاملی است.
در دنیای واقعیت معمولا اتباع هر کشور به اتفاقات بدی که برای هم وطنان خود رخ می دهد توجه بیشتر نشان می دهند. همچنین باید در نظر گرفت که مذمت ترور وابسته به تعداد قربانیان و یا چگونگی شرایط نیست. ترور در هر شرایطی و هر سطحی محکوم است. پرداختن به ترور هم لزوما نیاز ندارد حالت مقایسه ای داشته باشد. نگرش درست این است که ضمن محکوم کردن صریح و نامشروط اقدامات تروریستی در خاک آمریکا ، اهمیت توجه ب هریشه های ترور و مشکلات بغرنج تر در دیگر نقاط دنیا گوشزد شود. ضایعات و خسران ترور در ارتباط با همدیگر است و هر جای دنیا نا امن باشد ناگزیر به دیگر نقاط دنیا نیز سرایت می کند.
برخی ممکن است بین اشغال نظامی عراق و افغانستان توسط دولت آمریکا با اقدامات تروریستی بر علیه شهروندان آن ارتباط برقرار نمایند. این بحث نیز اعتباری ندارد. عاملان فجایع تروریستی در عراق وافغانستان کسانی هستند که در تقابل با آمریکا و همچنین مردم کشور های خود شان قرار دارند. اساسا جنگ با عراق و افغانستان محصول فعالیت های تروریستی القاعده و طالبان بود. قبل از آن هم این گروه ها شیوه های غیر انسانی شان را با تصرف منابع قدرت و در جایگاه دولت انجام می دادند. تررویست های کنونی دشمنان بشریت هستند که می خواهند مقاصد سوء شان را بر جوامع و مردم تحمیل نمایند. در مقام آسیب شناسی از هر زاویه ای که نگریسته شود شر و آسیب آنها خیلی بیشتر است. اگر دیدگاه مدافعان نظریه توطئه را در نظربگیریم که القاعده را ابزار دست امریکا می دانند ، باز اگر دیکتاتور ها ،مرگ اندیشان و خشونت طلبان اسلامی نبودند این اتفاق نمی افتاد وبهانه به دست نیرو های جنگ طلب نمی افتاد. در اصل تروریست ها که در پشت اسلام گرایی پناه گرفته اند موجبات جنگ های عراق و افغانستان را مساعد ساختند واینک نیز با تداوم فعالیت های خرابکارانه تداوم حضور نیرو های ارتش امریکا در کشور های فوق را توجیه پذیر می سازند.
در مجموع قبح و کراهت روش های غیر انسانی و مغایر با اخلاق باید بر فراز تمامی نگرش ها قرار بگیرد. همچنین زندگی در هر کشور ودر میان هر ملتی الزاماتی دارد تا حقوق و دغدغه های ملی آنها ر ارعایت کرد. قدردان محبت ها بود ودر برابر برخورد های غلط نیز محکم ایستاد. نمونه ای که خوب حق مطلب را ادا می نماید برخرود افرادی نظیر معصومه ابتکار است. وی از هشت سالگی به کشور آمریکا مهاجرت کرده بود وپس از تحصیل در سطوح ابتدائی ،دبیرستان و دانشگاه به ایران آمد و در جریان تسخیر سفارت آمریکا نقش فعالی ایفا کرد. او در میان مردم آمریکا بزرگ شده بود .اما روزگاری نمایندگان این ملت را گروگان گرفت و حتی در حرکتی سهیم شد که در چند مورد دولت آمریکا ر اتهدید کردند در صورت اقدامات تهاجمی دولت آمریکا ، گروگان ها در امان نخواهند بود.
نسل جدید دانشجویان ایرانی منتقد دولت آمریکا باید هوشیار باشند در مسیری هایی گام نزنند که انتهای آن سرنوشت مشترکی با امثال ابتکار ها باشد. همچنین ارائه تصویر منصفانه از جامعه ای که در آن زندگی می کنند نیز با حق طلبی رابطه مستقیمی دارد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 پاسخ به ایرانیان آمریکا و خطر توجیه ترور

دیدگاه‌ها بسته هستند.