انتخابات ۹۲ و تداوم افول نقش آفرینی روحانیت

یکی از نکاتی که سمت و سوی تحولات حاکمیت پس از انتخابات ۱۳۹۲ را روشن می سازد جایگاه روحانیت در رقابت های انتخاباتی است. البته مراد از روحانیت بیشتر روحانیت هوادار نظام سیاسی است. بخشی از روحانیت که به دخالت در سیاست معتقد نیست تمایل به موضعگیری در خصوص انتخابات ندارد. اما این بخش نیز در عین حال نسبت به قدرت گرفتن گرایش های ضد روحانی در دولت حساس است. برسی ادوار گذشته نشان می دهد که پس از سال ۱۳۸۴ روحانیت از عرصه مدیریت قوه مجریه کنار رفت. تا پیش از این بعد از بنی صدر و رجایی ،این جایگاه بر اساس توافقی نا نوشته در کنترل معممین بود.

Untitled-1 copy
اما از سال ۱۳۸۴ به بعد که گفتمان سوم تیر شکل گرفت ، دیگر این اصل کنار زده شد. این اتفاق با پشتیبانی خامنه ای صورت گفت که دیگر چندان نظر مثبتی به روحانیت نداشت و بر کشیدن چهره های درجه دوم که و کاملا وابسته به خود را بر توزیع قدرت با نهاد های روحانی ترجیح داد. همچنین بردار تحولات درون بلوک قدرت نیز به این سمت و سو بود. جامعه نیز نسبت به کاهش حضور روحانیت در مناصب اجرایی و تقنینی در مجموع روی خوش نشان داد. اما این بار در بین اصلاح طلبان روحانیت حضور داشتند. مانند مهدی کروبی و هاشمی رفسنجانی. البته در پشت کارگزاران مکلای جدید نیز مصباح یزدی حضور داشت. وی نیز همکاری با طیفی از مریدان غیر روحانی را برگزید و از ائتلاف با روحانیت سیاسی جناح اصول گرا سر باز زد.
این رجحان خامنه ای باعث دلخوری برخی از رجال روحانی قدیم نظام چون علی اکبر ناطق نوری شد و همچنین مراجعی چون ناصر مکارم شیرازی ،جوادی آملی ،جعفر سبحانی و صافی گلپایگانی نیز که در گذشته مناصبی را در اختیار داشتند نیز به جرگه مخالفین دولت پیوستند. در سال ۱۳۸۸ این مجموعه تمایل به کاندید مخالف احمدی نژاد نشان دادند. همچنین جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین نیز نسبت به احمدی نزاد نظر موافق نداشتند. دخالت خامنه ای باعث شد تا آنها به اجبار از احمدی نژاد در مقابل موسوی حمایت کنند. اگر چه برخی از اعضاء جامعه روحانیت مانند سید رضا اکرمی ستاد اصول گرایان حامی میر حسین موسوی را ره انداختند.
مجموعه تحولات بعد از جنبش سبز باعث شد تا روحانیت هوادار نظام بیشتر از حاشیه نشینی احساس خطر کنند و سعی کنند جلوی حذف تدریجی خود را بگیرند. همچنین آنها از وضعیت آینده کشور نیز با توجه به روحیه محافظه کارانه خود نگران بودند. نتیجه این رویکرد جدید فعال شدن جامعتین با محوریت مهدوی کنی و محمد یزدی در انتخابات مجلس نهم بود. البته یزدی در نیمه راه دیگر فعالیت خاصی نشان نداد. اما انتخابات مجلس نهم در آوردگاه آخر به رویارویی سمبلیک مهدوی کنی و مصباح یزدی منجر شد. پس از پیروزی جبهه متحد اصول گرایان با محوریت جامعتین باعث شد تا این انتظار پدید آید که روحانیت حضور جدی در انتخابات ریاست جمهوری داشت. بخصوص که اصول گرایان سنتی بعد از انتخابات مجلس نهم آهنگ فعالیت متمایز را بلند کرده و تشخیص دادند که باید از زیر سایه گروه های نظامی و کارگزاران جدید بیرون بیایند.
اما این انتظار محقق نشد در حالی که عسگر اولادی اعلام کرده بود اصول گرایان سنتی با مثلث جبهه پیروان امام و رهبری و جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا خواهند کرد. اما چندی طول نکشید که جامعه روحانیت همراهی با جبهه پیروان و ورود مصداقی در انتخابات و معرفی کاندیدا را تکذیب کرد. آیت الله حسن ممدوحی در این باره چنین گفت: ” تشکیل چنین هیاتی ار سوی جامعه مدرسین به تصویب نرسید .. ممکن است جامعه مدرسین حوزه علمیه قم همکاری و کمک فکری داشته باشد اما نه به صورتی که ما با جبهه پیروان متشکل شویم ، اما همسوئی و همفکری خواهیم داشت” (۱)
حجت الاسلام آشتیانی دیگر عضو جامعه مدرسین نیز اظهار داشت :” آقای عسگراولادی و دوستانشان ملاقاتی با آیت الله یزدی داشتند که در آن جلسه در خصوص حضور در انتخابات و همچنین تفاهمی بین جبهه پیروان و جامعه روحانیت و مدرسین برقرار شود صحبت هایی شد، اما اینکه شکل کار و روش چطور باشد، معلوم نیست.جامعه مدرسین جامعه علمی و حوزوی است و هرزمان نیاز کشور و وقت اقتضا کند کار خودش را انجام می دهد.
اصل تفاهم خوب است اما اینکه شیوه کار چگونه باشد که ما یک طرف باشیم و جبهه پیروان طرف دیگر محل گفتگو است.”
آشتیانی با بیان اینکه برای رسیدن به روش سالم و یکسان برای رسیدن به وحدت و انتخاب کاندیداها کارهایی صورت گرفته است، تصریح کرد: “مقدمات این کار در حال انجام است اما به شیوه ای که آقای عسگراولادی مطرح کردند، در قالب هیات های سه گانه و یا شیوه ای همچون مدل وحدت در انتخابات مجلس نهم که هر گروهی نماینده داشته باشد، نیست.”(۲)
آیت الله مهدوی کنی و جامعه روحانیت مبارز تهران در ابتدا فعال بودند اما بعد از افزایش تعداد کاندیدا ها در اردوگاه اصول گرایان و بی اعتنایی به طرح کاندیدای واحد از صحنه کنار کشیدند. حتی در گروه هایی که به شکل سنتی به جامعتین نزدیک بودند ، اکنون ۵ کاندید مطرح وجود دارند. در این شرایط جامعه روحانیت مبارز تهران علی رغم اینکه دو عضوش مصطفی پور محمدی وسید محمد ابوترابی کاندید هستند ولی تصمیم گرفت در انتخابات کاندیدا معرفی نکند. مصطفی پور محمدی ماجرا را چنین توضیح می دهد:
” من و آقای ابوترابی‌فرد از اعضای جامعه روحانیت مبارز هستیم نه منتخب این جامعه، زیرا جامعه روحانیت مبارز تصمیمی برای تعیین فرد مشخصی نداشته و ندارد.”(۳)
اگر چه طبق اظهارات آشتیانی یکی از دلایل عدم پیوستن جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به ائتلاف جبهه پیروان اعتراض به یکسان نبودن وزن آنها با جامعه بوده است اما به نظر می رسد علت اصلی عدم امید به وحدت اصول گرایان و همچنین برنامه های احتمالی کانون اصلی قدرت در بیت رهبری و متحدینش در نیرو های نظامی است. جامعه روحانیت مبارز گرایش انتقادی بیشتری نسبت به سیاست های بعد از سال ۱۳۸۴ دارد. جامعه مدرسین به طور نسبی به رهبری نزدیک تر است. اگرچه برخی معتقدند این دیدگاه جامعه مدرسین نیست و این تشکل سال ها است جلسات ندارد و شیخ محمد یزدی مواضع فردیش را که در هماهنگی با بیت خامنه ای است به نام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اعلام می کند. البته در این مسیر از پشتیبانی روحانیون تند رویی نظیر هاشمی بوشهری ،سید احمد خاتمی و علوی گرگانی و … نیز برخوردار است.
به هر حال دوری گزینی جامعتین حاکی از دلخوری این دو نهاد قدیمی روحانی از روند حاکم بر انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم است. البته نیرو های سیاسی اصول گرایان نیز دیگر بالا دستی و نقش غیر هم وزن برای روحانیت قائل نیستند و این امر تداوم نقش هدایتی که جامعتین برای خود قائل است را دشوار ساخته است.
مجمع روحانیون مبارز بعد از سید محمد خاتمی که احتمال حضور وی در انتخابات ناچیز است نظر به حمایت از کاندیدای دیگر ندارد. مجمع مدرسین حوزه علمیه قم نیز رویکرد مشابهی دارد. اما روحانیون اصلاح طلبی چون رسول منتجب نیا و سید هادی خامنه ای ممکن است از چهره درجه دوم اصلاح طلب ها حمایت نمایند . حسن روحانی دیگر کاندید روحانی است اما وی حمایتی از سوی هیچ نهاد روحانی کشور ندارد. تنها یک سری از چهره های روحانی به عنوان فرد از او پشتیبانی می نمایند.
اما باقر لنکرانی کاندید جبهه پایداری با تایید شورای فقهی این جبهه پا به میدان رقابت ها گذاشت. او در برابر مصباح یزدی زانو زد. به باور بسیاری از ناظران سیاسی او نیروی مصباح یزدی است و کاندیداتوری وی توسط مصباح بر جبهه پایداری تحمیل گشت. (۴)اگر چه خود وی مدعی است بنا به توصیه رهبری که مصباح را مطهری زمانه نامید به سمت وی متمایل شده است. جبهه پایداری تنها نهادی است که بر اساس پیروی محض از روحانیت عمل می کند و تصمیمات کلان آن باید به تایید شورای فقهی برسد. از این منظر شبیه رفتار گروه های سیاسی خط امام مانند سازمان مجاهدین انقلاب در ابتدای انقلاب است که می خواستند آیت الله خمینی و یا روحانیت بلند پایه یا نماینده ای برای تایید تصمیمات و تطبیق آنها با اصول شرعی معرفی نمایند. البته روحانیت در منظر آنان به فرد مصباح یزدی تقلیل یافته است. در واقع در بینش آنان روحانیت سالاری به ولایت مصباح یزدی بدل شده است.

اما مراجع که در سیاست دخالت می کنند نیز موضع واحدی ندارند. مکارم شیرازی ،جوادی آملی ، صافی گلپایگانی و جعفر سبحانی فعال هستند . خط قرمز اصلی آنها جریان احمدی نژاد است. دیدگاه جریان احمدی نژاد که شانیت خاصی برای روحانیت قائل نیست ، مورد خشم و اعتراض اکثر چهر ه های روحانی است. اظهار نظر های احمدی نژاد و اسفندیار مشایی که هر یک خود را در عرض روحانیت در خصوص موضع گیری دینی می دانند و هیچ تقدمی برای روحانیت قائل نیستند و آتوریته مذهبی آنها را رد می نمایند ،باعث هراس روحانیت مدافع نظام سیاسی شده است. البته روحانیت سنتی نیز موضع منفی در برابر آنها دارد.
مکارم شیرازی ، جوادی آملی ، صافی گلپایگانی ، سبحانی با ولایتی و یا اصول گرایان سنتی همسو هستند. با قالیباف نیز همدل هستند. نوری همدانی نیز با ولایتی و حداد مشکل ندارد اما در تحلیل آخر از کاندیدای مورد حمایت رهبری را بر می گزیند.
اگر اصلاح طلبان کاندید داشته باشند به احتمال زیاد مراجع و مدرسینی چون موسوی اردبیلی ،صانعی، گرامی ،سید حسن خمینی ،بیت آیت الله منتظری ،مسیح مهاجری و بیات از آنها حمایت می کنند.
البته تا کنون بیشترین مانور تبلیغاتی و جلب حمایت در قم را باقر قالیباف انجام داده است. وی در دیدار با طیف های گوناگون مراجع جملات حمایتی پر رنگی دریافت نمود. این مراجع عبارت بودند از بوشهری حسینی ،علوی گرگانی، امینی، موسوی اردبیلی ،جعفر سبحانی ، جواد شهرستانی نماینده آیت الله سیستانی ، جعفر سبحانی ، ناصر مکارم شیرازی، انصاری شیرازی ،نوری همدانی ،جوادی املی . تا کنون هیچ کاندیدایی مانند قالیباف نتوانسته است جملات تایید کننده از علماء بگیرد. البته این جملات لزوما به معنای حمایت خاص از کاندیداتوری قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری نیست. باهنر نیز می تواند حمایت بخشی از مراجع وابسته به جناح راست را کسب کند ولی شانس وی به مراتب کمتر از ولایتی و قالیباف است. اما روحانیونی مانند احمد جنتی ، ابوالقاسم خزعلی ، سید احمد خاتمی، موحدی کرمانی ، حیدر مصلح ، شجونی، رحیمیان ،سید حمید روحانی، و کاظم صدیقی نیز هستند که در تحلیل آخر هماهنگ با خامنه ای عمل می نمایند..
صادق لاریجانی و رئیسی و منتظری و دری نجف آبادی نیز با اصول گرایان سنتی همراه هستند.
هاشمی شاهرودی نیز بیشتر به اصول گرایان سنتی متمایل است اما در عین حال با حسن روحانی و سید محمد خاتمی نیز همدل است. روحانیون تند رو مانند رسایی ،پناهیان ،روح الله حسینیان، آقا تهرانی ، سقای بی ریا ، علی سعیدی، ،ذوالنور ،روانپور و … از باقر لنکرانی حمایت می نمایند.
جامعه روحانیت مبارز تهران نیز ممکن است به صورت غیر رسمی از کاندیداتوری ابوترابی حمایت نماید اگر چه برخی اعضاء ممکن است به مانند هاشمی رفسنجانی حسن روحانی رای بدهند. یونسی نیز در ستاد حسن روحانی فعال است. علی اکبر ناطق نوری نیز در این دسته می گنجد. اگر چه وی دیگر چندان نگاه مثبتی به روند متعارف انتخابات ندارد.
در مجموع تاثیر گزاری روحانیت در تعیین رئیس جمهور در مقایسه با گذشته کم شده است و کماکان روند نزولی را طی می کند ولی هنوز در چارچوب ساختار قدرت و پایگاه حامی نظام هنوز وزنه ای محسوب می شوند که حمایت آنها برگ برنده ای برای کاندیدا ها است.
منابع :
۱- http://khabaronline.ir/detail/266940/politics/parties
۲- ر.ک.۱
۳- http://khabarfarsi.com/ext/5015562
۴- http://www.inn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=1&Id=146123&Rate=0
۵-

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.