وضعیت جریان احمدی‌نژاد در اجرای انتخابات

اجرای انتخابات یکی از ابزار‌ها و اهرم‌های فشار جریان احمدی‌نژاد محسوب می‌شد. اما انتخاب اعضاء هیات عالی اجرای انتخابات نشان داد که نقش و تاثیرگزاری دولت در این حوزه کاهش یافته است.

طبق قانون جدید انتخابات قرار است وزارت کشور زیر نظر هیات اجرایی مرکزی انتخابات را برگزار نماید و دیگر مثل سابق بالا ترین مرجع اجرایی انتخابات نیست. به باور بسیاری از ناظران سیاسی، این کار با هدف جلوگیری از استفاده احمدی‌نژاد وجریانش انجام شد تا دولت از گروکشی انتخاباتی، خلع ید گردد.

ahmadinejad

طبق قانون جدید انتخابات اعضاء هیات اجرایی انتخابات عبارت هستند از مرتضی بختیاری (وزیر دادگستری)، انسیه خزعلی ( رئیس دانشگاه الزهرا)، اسماعیل کوثری (نماینده تهران)، محمد محمدیان (نماینده ولی فقیه در دانشگاه‌ها)، رضا تقوی (رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه)، محمدحسن رحیمیان (نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید) و محمدمهدی زاهدی (نماینده کرمان در مجلس) به عنوان هفت عضو اصلی هیات اجرایی مرکزی، حسین مظفر، نماینده تهران در مجلس، یدالله شیرمردی، مسئول ستاد نماز جمعه تهران، رضا آشتیانی عراقی، نماینده قم در مجلس و رضا تقی پور به عنوان عضو علی‌البدل.

این افراد اعضاء حقیقی عضور هیات مرکزی هستند. وزیر کشور، یکی از اعضای مجلس بدون حق رای، دادستان کل کشور، وزیر اطلاعات نیز اعضاء حقوقی هستند. روال تعیین افراد حقیقی بدینگونه است که ابتدا وزیر کشور ۳۰ نفر از شخصیت‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و مذهبی کشور را به عنوان معتمدین به هیات نظارت شورای نگهبان معرفی می‌کند. این کار باید حداکثر ۴ ماه پیش از انتخابات برگزار شود. پس از تایید هیات نظارت شورای نگهبان، با دعوت این هیات با حضور حداقل دو سوم معتمدین ،۷ عضو اصلی و ۴ عضو علی البدل هیات اجرایی انتخاب می‌شوند.هیات نظارت شورای نگهبان مرکب از ۷ عضو است که دو نفر از اعضاء شورای نگهبان و ۵ نفر منتخب این شورا است.در حال حاضر اعضاء به شرح زیر هستند:

احمد جنتی، محمد یزدی، محمد رضا علیزاده، عباسعلی کدخدائی، محسن اسماعیلی، ابراهیم رئیسی، محمد رضا میر شمسی

این افراد منهای اسماعیلی متعلق به بخش اصول گرایان افراطی و مدافعین ولایت مطلقه خامنه ای و مشتمل بر دخالت همه جانبه در امور کلی و جزئی کشور هستند.

بین وزارت کشور و هیات نظارت شورای نگهبان بر سر ترکیب معتمدین اختلاف وجود داشت. عباسعلی کدخدائی فاش ساخت که هیات نظارت فهرست معتمدین معرفی شده از سوی وزیر کشور را در یکی دو نوبت رد کرده و برگشت داده است.

وزیر کشور نیز اعلام کرد برخی از افراد معرفی شده از سوی هیات نظارت شورای نگهبان مورد موافقت قرار نگرفتند. وی اسامی انان را اعلام نکرد. ولی می‌توان پیشبینی کرد آنها از افراد نزدیک و یا همسو با جریان احمدی‌نژاد بودند.

معرفی معتمدین نهایی هنگامی صورت گرفت که حسین مظفر معاون نظارت رئیس مجلس ایران به تاخیر دولت در تشکیل هیات اعتراض کرد و گفت: «دولت وارد بازی خطرناکی شده و این رفتار زمینه ساز ایجاد فتنه قبل از برگزاری انتخابات است.» اما صولت مرتضوی معاون سیاسی وزارت کشور در پاسخ تاخیر را متوجه مجلس و پیشنهادات مختلف نمایندگان برای تغییر آئین نامه انتخابات نمود.

سرانجام در دوازدهم اردیبهشت اعضاء حقیقی هیات اجرایی انتخابات با دو ماه تاخیر معرفی شدند. به غیر از رضا تقوی که عضو جامعه روحانیت مبارز تهران است و متعلق به اصول گرایان سنتی است مابقی افراد وابسته به طیف نظامی و گقتمان سوم تیر هستند. دولت هیج نماینده ای در بین آنها ندارد. در اولین جلسه هیات اجرایی مرکزی انتخابات صولت مرتضوی به عنوان دبیر و مرتضی بختیاری به عنوان قائم مقام رئیس هیات، انتخاب شدند. رئیس هیات مصطفی محمد نجار وزیر کشور است.

نجار از جمع سپاهی‌ها و وفادار به رهبری است. اما وی در عین حال به دلیل سمتش تا حدی متاثر از احمدی‌نژاد است. صولت مرتضوی فاقد سابقه سپاهی و امنیتی است. او از جمع افراد نزدیک به محمود احمدی‌نژاد بود که ابتدا به سمت استانداری خراسان جنوبی برگزیده شد و سپس به دلیل حمایت‌های پر رنگ از احمدی‌نژاد در دولت‌های نهم و دهم به معاونت سیاسی وزارت کشور ارتقاء یافت. او در دوران استانداری اش بر خلاف دیگر استانداران از نیرو‌های سپاهی به عنوان کادر‌های استانداری استفاده نکرد. او همچنین رسما اعلام کرد جبهه پایداری چون مجوز نگرفته است حق فعالیت سیاسی به این نام را ندارد امری که عملا مورد توجه این جبهه قرار نگرفت و البته وزارت کشور نیز اقدامی حقوقی بر علیه آن انجام نداد.

بنابراین مترضوی اگرچه جزو جریان احمدی‌نژاد نیست ولی در حلقه مخالفینش نیز قرار ندارد و به نوعی می‌توان گفت نزدیک ترین فرد در بین مدیران ارشد اجرای انتخابات به احمدی‌نژاد است. صولت مرتضوی همزمان ریاست ستاد انتخابات وزارت کشور و دبیری هیات اجرایی مرکزی انتخابات را بر عهده دارد. بنابراین اگرچه مسئولین ارشد هیات اجرایی مرکزی انتخابات از مسئولین وزارت کشور هستند ولی از آنجاییکه این هیات بالاترین مرجع اجرایی انتخابات است وتصمیمات نهایی و بخصوص در زمینه اعلام نتایج انتخابات در انجا گرفته می‌شود لذا نقش وزارت کشور در اجرای انتخابات به شکل نهادی در قیاس با گذشته تضعیف شده است.

 

ازاین‌رو جریان احمدی‌نژاد عملا در سطح عالی اجرای انتخابات نماینده ندارد و فاقد نفوذ است. مزیت این جریان در سطح استان‌ها است که اکثریت استاندار‌ها با آنها هماهنگ هستند. این مزیت البته اهمیت زیادی دارد. چون مراحل اجرایی انتخابات عملا توسط استانداری‌ها برگزار می‌شود و وزارت کشور نقش هماهنگ کننده را دارد. همچنین جریان احمدی‌نژاد با توجه به نیرو هایی که در سطح بدنه و مدیران میانی دارد حداقل به اطلاعات مربوط به اجرای انتخابات دسترسی دارد.

اما در مجموع نقش احمدی‌نژاد در اجرای انتخابات کمتر از آنی است که تصور می‌شد ولی هنوز امکان تاثیرگزاری دارد. البته احتمال تغییر وزارت کشور و قرار دادن فردی همسو به عنوان سرپرست وزارت کشور دیگر منتفی شد. حال باید دید با توجه به این واقعیت ها، جریان احمدی‌نژاد از نفوذش در فرایند اجرای انتخابات به عنوان اهرم فشار استفاده خواهد کرد ؟ پاسخ به این سئوال بستگی تام به معرفی کاندیدا و یا کناره گیری این جریان دارد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.