کاندیدای جان نثار خامنه ای

نمایش نخستین فیلم سعید جلیلی در تلویزیون فرصت بهتری برای شناخت دیدگاه های وی را فراهم ساخت. اطلاعات کافی برای آشنایی شخصیت واقعی جلیلی وجود ندارد. شخصیت او در هاله ای از ابهام است خود وی و حامیانش نیز این وضعیت را می پسندند و از شفافیت گریزان هستند. همچنین سابقه سعید جلیلی در دهه شصت مشخص نیست. اطلاعاتی وجود دارد که او در جبهه بوده است اما معلوم نیست با چه گروه ها و جریاناتی در ارتباط بوده است. شایع است که خامنه ای شخصا وی را شناسایی کرده و موجبات رشد او را فراهم کرده است. بر مبنای برخی شنیده ها ،رهبری به کشف وی مباهات هم می کند.

Untitled-1 copy
اما در فیلم سعی می شود جلیلی شخصیتی معرفی شود که در پی بالا گرفتن مطالبه مردمی علی رغم عدم تمایل شخصی برای ادای تکلیف به انقلاب و جامعه پا به صحنه انتخابات ریاست جمهوری گذاشته است.
در این فیلم جلیلی فردی است متشرع ، متدین ،ساده زیست ، فساد ستیز ،مظلوم ،قانون مدار ، جدی ، مهربان ، ولایی ، ایثار گر، جانباز و محکم در دفاع از حقوق ملت و نظام .
تصاویری از سرفه های وی و مشکل در بالا رفتن از پلکان هواپیما نشان داده می شود تا به مخاطب القاء شود که وی برای دفاع از وطن خودگذشتگی کرده و از ریه و پایش را در طبق اخلاص گذشته است.
بخش زیادی از فیلم به نمایش دیدار ها با اشتون و مسائل مرتبط با برنامه هسته ای است. جلیلی به جز اجرای مذاکرات اتمی ، تجربه و عملکرد قابل عرضه ای برای ریاست جمهوری ندارد. بنابراین در این فیلم سعی شده بود تا چهره یک دیپلمات مقتدر از وی ترسیم شود که بر خلاف گذشتگان امتیازی به غرب نداده است. معاون وی علی باقری در فیلم طعنه ای به مدیریت قبلی می زند که آنها با توقف فعالیت های هسته ای دیگر جایی برای فشار و اعمال تحریم نمانده بود . او تعلیق موقت را مانند آن دانست که در ابتدای جنگ ایران تا تهران عقب می کشید! خود جلیلی نیز به نقل از یوشکا فیشر وزیر خارجه سابق آلمان نقل کرد که قرار بوده است ایران ابتدا تاسیسات هسته ای اش را تعلیق ، سپس تعطیل و نهایتا تخریب نماید.
جهت گیری اصلی فیلم نمایش پایبندی جلیلی به راهبرد ستیزه جو در سیاست خارجی است که در پوشش گفتمان مقاومت در برابر استکبار جهانی توجیه می شود. چند صحنه کوتاه از مصاحبه جلیلی با خبرنگاران خارجی پخش می شود که او اقتدار امریکا را به سخره می گیرد.
جلیلی مردی است که به گفتمان کلاسیک جمهوری اسلامی مبنی بر اسلام گرایی فقاهتی وفادار است مدرنیته را در تمامیتش رد می کند. از دید وی اسلام و مذهب که فرهنگ را نیز در آن می گنجاند برای همه مسائل راه حل دارد. البته او همه حوزه های فرهنگی ، اجتماعی و اقتصاد را در خدمت تقابل و هماورد طلبی در سیاست خارجی و منطقه ای می خواهد. برای وی اقتصاد لجستیک و پشت صحنه جنگ تمام عیار برای هژمونی طلبی و جلو بردن جریان بیداری اسلامی است. جلیلی به تخصص و اصول شناخته شده علمی توجهی ندارد و فقط به ظرفیت های بومی می اندیشد. او نسخه کمدیک سنت گرایان ایدئولوژیک در ابتدای انقلاب است.
وی به صراحت تیم و کار تشکیلاتی را نفی می کند. به جامعه توده ای معتقد است که مردم در قالب ذرات بی شکل و مبهم باید کار را در دست بگیرند. در بینش جلیلی حزب و تکثر گروه های سیاسی مثبت نیستند. او معتقد است باید استعداد های گمنام را دولت تشخیص داده و به کار بگیرد و از چهره های شاخص و به اصطلاح او باندی فاصله بگیرد.
در فیلم بخشی از اقشار پایین جامعه و فعالان اقتصادی خرده پا مورد مصاحبه واقع می شوند. بمانند احمدی نژاد در سال ۸۴ تصویری از جلیلی ارائه می شود که با گذشته نظام ارتباط ندارد و آمده است تا دست مفسدان را قطع کند و حق مردم مظلوم و مستضعف را گرفته و به وضعیت نا بسامان آنها پایان دهد.
اما نقطه اوج فیلم وی که با صحنه گردانی اعضاء بسیج ها دانشجویی و نسل جوان اصول گرایان افراطی ساخته شده است ، حضور یک دانشجوی دختر بسیجی است که قران را بین حاضرین در جلسه سخنرانی و سعید جلیلی حائل قرار می دهد و از او می خواهد تا قسم بخورد به قران که سید علی را تنها نمی گذارد . او می گوید چشم ما ترسیده است سید علی فدائی می خواهد. جلیلی نیز با قاطعیت می گوید به نظر او اصل بنیادینی که در رهرو آن می توان همه مشکلات را حل کرد اصل ولایت مطلقه فقیه است.
وقتی این اظهارات با واکنش رهبری مواجه نمی شود و یکی از کاندیدا ها در فیلم تبلیغاتی خود این پیام را می دهد که رهبری تنها است و فقط او می تواند مایه آسودگی خاطر و امنیت خامنه ای را فراهم نماید ، آنگاه درستی احتمال توجه ویژه رهبری و نیرو های تحت امرش به وی تقویت می گردد.
در فیلم با درخشان و رضا روستا آزاد استاد دانشگاه علامه و رئیس دانشگاه شریف مصاحبه می شود که هر دو از اصلح بودن جلیل و تناسب بالای او با الگیو ایرانی – اسلامی توسعه داد سخن سر می دهند. هر دوی آنها از حلقه مشاوران نزدیک رهبری هستند.
مسئله رابطه نزدیک جلیلی با خامنه ای محدود به این موارد نیست. تقریبا در تمامی حوزه ها اشتراک نظر آنها به حدی بالا است که غلط نیست اگر سعید جلیلی ” خامنه ای کوچک ” خوانده شود!
جلیلی در سطح گفتمانی اصول و مبانی نظری رهبری را تبلیغ می کند. در عرصه اقتصادی به مانند وی اقتصاد را وسیله ای برای پشتیبانی از قدرت طلبی منطقه ای و گسترش ایدئولوژیک می خواهد. حل مشکلات اقتصادی و کاهش نابرابری ها را در برخورد پلیسی می داند. در تمامی حوزه ها دیدگاه پلیسی و استفاده از قدرت امنیتی و نظامی برای تغییر واقعیت ها را مجاز می شمارد.
جلیلی نیز به مانند رهبری ،ادغام ایران در اقتصاد جهانی را خطرناک ارزیابی می کند و از انزوا و یا اتحاد با نیرو های غرب ستیز استقابل می نماید. او ساده زیست است اما دیدگاه های غلط اقتصادی و نگاه بسته و نظارت گریز باعث می شود نا خواسته راه را برای بزرگ ترین فساد ها مساعد نماید.
مردم برای وی توده بی شکل هستند که تنها در قالب مدافعان و معتقدان به نگاه بنیاد گرایانه از اسلام قرار می گیرند .این نگرش منجر به شکل گیری رویکرد فاشیستی در جلیلی شده است که به نام مردم ولی اراده فردی و اقلیتی منسجم را ترویج می نماید . مذاکره کننده ارشد هسته ای اعتقادی به استقلال بخش خصوصی و جامعه ندارد او می خواهد ماشین دولتی عظیم باشد و گفتمان حاکم را با کنار زدن موانع جلو ببرد. او نیز به مانند احمدی نزاد متقدم جریان دموکراسی خواهی را جریان اشرافی می داند و تمایل دارد دوقطبی در جامعه ایجاد گردد که شکاف فقر و غنا به شکاف اقتدار گرایی و دموکراسی تحویل شود.
جلیلی در بین کاندیدا های موجود کمترین انتقاد را عملکرد دولت احمدی نژاد انجام داده و به قول رهبری انصاف را رعایت کرده است. اما اظهار داشته که مشکل احمدی نزاد حب قدرت بوده است. این ادعا از مشکل حامیان رهبری با جریان احمدی نژاد رمز گشایی می کند آنها با سیاست های اقتصادی ، سیاسی و سیاست خارجی احمدی نژاد مشکلی نداشته و ندارند بلکه با نا فرمانی وی و اتکا به توان شخصی و عدم تبعیت کامل از خامنه ای معترض هستند.
جلیل با چهره جدید احمدی نژاد مشکل دارد اما در سطح نیرو های میانی و پایینی اشتراک بین آنها کم نیست. بخصوص با آرایشی که جریان احمدی نژاد در انتخابات شورای شهر تهران به خود گرفته و افرادی چون شیخ الاسلامی و نیکزاد میدان دار آن هستند.
اما بررسی عمیق نشان می دهد جلیلی هم به پوپولیسم مبتلا است و همچنین میزان توهم وی بالا است. خود را شخصیتی خاص می پندارد و نگاهش با دیگران از موضع بالا است . این ویژگی ها می تواند بالقوه از وی احمدی نژاد دیگری بسازد وقتی که از نردبان ریاست جمهوری بالا برود. شخصیت مطیع از هر کسی ساخت نیست و الزاماتی دارد . نخست فرد باید در خورد احساس استقلال نظر و برداشت مثبتی از توانمندی خود اتکاء نداشته باشد. در جبین جلیلی چنین چیزی مشاهده نمی شود. او ادعای شناخت فرهنگ بومی و اسلام شناسی دارد. با مراجع و روحانیت بالا مرتبه از موضع برابر حرف می زند. به نظر می رسد جلیل یک اقتدار گرای نمونه وار است که هنگام مواجه با قدرت بالا تر تمکین می کند و در موقعیت مسلط به سمت سلطه گری برود.
البته او فردی کم اطلاع ، سطحی و ساده اندیش است که صرفا با طرح ادعا های تو خالی و ژست های ظاهری می خواهد منزلت کسب نماید. دانش و آگاهی او نازل است. همه افتخار وی انجام تز دکتریش در خصوص سیاست خارجی پیامبر اسلام است. یک بررسی ساده نشان می دهد چنین کاری حد اکثر در سطح یک مقاله است . فردی که چنین ادعایی می کند یا فاقد اطلاع و شناخت تخصصی به تاریخ اسلام و علوم سیاسی است ،یا می خواهد عوامفریبی نماید.
پیامبر اسلام در یک جامعه بدوی و متشکل از چند قبیله حکومت می کرد و ارتباطات خارجی نداشت. ایشان سه نامه به رهبران جهان نوشتند که از موضع رئیس یک دولت نبود بلکه دعوتی برای ایمان آوردن به دینی جهانی بود. ویژگی های عصر پیامبر و جامعه چادر نشین مکه و مدینه خیلی با ویژگی های جهان کنونی تفاوت دارد. در زمان پیامبر حتی ، تمام شبه جزیره عربستان در اختیار وی نبود!
. در دوران خلفای راشیدن که اسلام تبدیل به نیروی جهانگشا شد از رویه ها و ساز و کار های موجود استفاده گشت . حتی در ان موقع نیز چنینی ادعایی مطرح نشد که تنظیم سیاست با قدرت های جهان و دیگر کشور ها را باید بر اساس نظر پیامبر تنظیم کرد چون اساسا در زمان پیامبر چنین حالتی وجود نداشت. لذا با عقلای موجود مشورت کردند و روش های موجود در دربار ساسانیان را مورد استفاده قرار دادند.
حتی اکثر احکام سیاسی و اجتماعی در قران ،احکام امضایی هستند که پیش از اسلام در جزیره العرب جاری بوده است. امور مربوط به تصدی خدمات عمومی و مدیریت مدینه نیز از شئونات نبوت پیامبر نبود بلکه به عنوان حاکم محلی بود که بر اساس مشورت و روش های عرفی حکومت می کرد. احکام حکومتی پیامبر به مانند احکام مذهبی و آیات قران مقدس نبود. بنابراین سیره حکومتی پیامبر حالت جاودانه ندارد بلکه صرفا متعلق به جامعه با ویژگی های زمان نزول وحی است که ممکن است اهداف و کلیات آن الهام بخش همه اعصار باشد اما روش ها و تدابیر بکار گرفته هیچ تناسبی با شرایط کنونی ندارد. این حرف ها اگرچه ظاهرا در پوشش تمجید از پیامبر انجام می شود اما نتیجه عملی ان وهن و تخفیف رسول اسلام است.
کسانی که این حرف ها را می زنند از ساده اندیشی رنج می برند . اما تا وقتی که این ادعا ها در سطح حرف است فقط باعث تاسف می شود اما اگر بخواهد مبنای عمل و روش حکمرانی شود آنگاه فاجعه می آفریند. البته این ساده اندیشی محدود به جلیلی و جلیلی ها نیست. بنیانگزار جمهوری اسلامی آیت الله خمینی نیز در زمان قبل از انقلاب هنگام تدریس در حوزه علمیه نجف به وجود ساختمان ها و ادارات عریض و طویل در دادگستری اعتراض می کرد و آنها را زائد می پنداشت. استدلال وی این بود که حضرت علی در یک دکه در گوشه مسجد کوفه می نشست و مسائل قضایی آن امپراطوری بزرگ را شخصا حل می کرد ! و تصور می کرد در حال حاضر نیز می توان ان مناسبات را بکار برد ؟ البته روایت تاریخی ایشان از همان دوران نیز درست نیست و افراد متعددی در زمان خلافت امام اول شیعیان بودند که در قالب قاضی و حکم فعالیت می کردند.
در مجموع نگرش جلیلی فقط فاجعه آفرین است و هیچ نکته مثبتی ندارد البته دیدگاه وی در طول دیدگاه رهبری و نیرو های حامی نهاد ولایت مطلقه فقیه است. این نیرو ها در کنار ساخت مطلقه سال ها است که کشور را در سراشیبی سقوط و انحطاط انداخته اند و جلوی حرکت های اصلاحی و تحول خواهانه را مسدود نموده اند. ریاست جمهوری او تضمینی برای تداوم وضعیت موجود است مش کل اصلی ساختار ولایت فقیه و جریان حقیقی است که آن را به دست گرفته است.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.