روحانی ، اعتدال و شی گرایی

پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری ، واژه اعتدال در فضای سیاسی کشور برجسته تر از گذشته مطرح شده است. در تصور غالب اعتدال بار معنایی مثبتی دارد و بر این اساس فکر می شود تاکید روحانی بر مشی اعتدال به معنای حرکت کشور به سمت حل مشکلات و قرار گرفتن کشور در مسیر مطلوب است. اما بررسی دقیق مسائل ، مواضع و برنامه های روحانی نشان می دهد که نسبی بودن برچسب اعتدال بر دولت یازدهم مورد غفلت واقع شده و به نادرستی حالت مطلقی یافته است. شی گرایی به معنای بی ارتباطی فرم و محتوی و خلط بین این دو فقط محدود به جابجا شدن معنای نسبی و مطلق نیست بلکه اساسا شکافی بین معنای مورد نظر مجموعه نیرو های حول روحانی از اعتدال با دیدگاه نیرو های معترض و خواهان تغییر وجود دارد. در این مطلب اگر چه همه وجوه اعتدال اعم از سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی مطرح است ، اما تاکید بیشتر در حوزه های سیاسی و فرهنگی است.

Untitled-1 copy
ناظم الاطبا اعتدال را به دو معنا تعریف کرده است. تفاوت این دو معنا در روشن کردن نسبت دیدگاه روحانی و ساختار معنایی اعتدال روشنگر و مفید است. وی در جایی اعتدال را ” میانه حال شدن در کمیت و کیفیت” تعریف کرده است و در جایی دیگر آن را به “تناسب یافتن ، راست گردیدن و مناسب شدن ” تعبیر نموده است.
اگر سوابق حسن روحانی و مواضعی که در جریان رقابت های انتخاباتی اتخاذ کرد ،مبنا واقع شود ،آنگاه اعتدال مورد نظر روحانی از جنس “میانه حال در کمیت” است. به عبارت دقیق تر ،اعتدال او به مفهوم میانه ریاضی نزدیک است که در طیف نیرو های سیاسی ایران می کوشد خود را در وسط قرار دهد. همچنین پیشاپیش خود را در داخل ساختار قدرت جمهوری اسلامی و موجودیت تاریخی آن قرار داده است.
این اعتدال با تکیه بر برداشت نسبی از اعتدال با معیار قرار دادن مواضع خود، گرایش های تند تر و کند تر از خود را رد می کند و سعی می نماید تا راه سومی را بگشاید. این مفهوم از اعتدال صرفا تعبیری نسبی در داخل جغرافیایی سیاسی حکومت است و به لحاظ منطقی و اصولی لزوما نسبتی با عقلانیت و موازین حکمرانی درست و عادلانه ندارد.
عملکرد و کارنامه حسن روحانی در سه دهه گذشته اعتدال به معنای قرار گرفتن در حد وسط را نشان می دهد و قرابتی با اعتدال در شکل مطلق اعتدال به معنای ” مناسب و متناسب بودن” نداشته است. ممکن است عده ای بگویند او تحول یافته است. این سخن بالقوه می تواند درست باشد. ولی فعلا در حد یک تصور بوده و هنوز امید و آرزویی است که در آزمون واقعیت ،عیار درستی آن محک نخورده است. شیخ اعتدال نامیدن روحانی در معنای قرار گرفتن در میانه، نقد است ولی در شکل مطلق و ارزشی اعتدال هنوز نسیه است.
شی گرایی آفتی بزرگ است که با در نظر گرفتن ظواهر امور به محتوی و جوهر اصلی مفاهیم بی اعتنایی می شود و یا معنایی مغایر با مضمون اصلی مفهوم مورد توجه قرار می گیرد. در عالم سیاست برچسب ها مستعد شی گرایی هستند. صفاتی نظیر معتدل ، رادیکال ، تند رو و کندرو نسبی هستند و بخصوص وقتی که متوجه شخص و یا جریانی می شوند به خودی خود حقیقت ماجرا را مشخص نمی سازند بلکه باید این برچسب ها را در سیاق و بستری که مطرح می شوند بررسی کرد و با معیار ها و اهداف مورد نظر سنجید.
در عرصه سیاسی کنونی ایران با استناد به معیار هایی چون باور به گذار به دموکراسی، آزادی خواهی ،عدالت گستری ، کرامت انسانی ، موازین حقوق بشر و توسعه گرایی می توان داوری درستی در خصوص عملکرد چهره های سیاسی و سنجش تناسب برچسب هایی چون معتدل و افراطی در شکل مطلق داشت.
در اکثر موارد این برچسب ها کارکرد توصیفی در تحلیل های سیاسی را دارند. ماهیت نسبی آنها باعث می شود تا در مقام مقایسه مورد استفاده قرار گیرند. هر جریانی در داخل خود تقسیم بندی هایی دارد و می توان گرایش های محافظه کار و رادیکال را در آن شناسایی نمود. اما در بیرون از آن جریان دیگر این برچسب ها و انتساب ها موضوعیت ندارند. به عنوان مثال سعید جلیلی در بین کاندیدا های موجود در انتخابات اخیر و کارگزاران کنونی جمهوری اسلامی فردی تندرو محسوب می شود. اما در داخل جریان اصول گرایان ولایی و مدافعان گفتمان سوم تیر او تندروترین فرد نیست بلکه کسانی چون سعید قاسمی ، طائب و … هستند که مواضع افراطی تر از وی دارند. حال اگر فرض شود صحنه سیاسی به گونه ای شکل بگیرد که جلیل در کنار افراد تند خو تری قرار بگیرد آنگاه وی معتدل خوانده خواهد شد! حکایت اعتدال روحانی کمابیش چنین است. در فضای بعد از ریاست جمهوری احمدی نژاد و آرایش نهایی رقایت های انتخاباتی ریاست جمهوری یازدهم پس از انصراف دکتر عارف ،او در بین کاندیدا های موجود منادی اعتدال شد و اکثریت رای دهندگان وی را به عنوان فردی معتدل در قیاس با نامزد های موجود پذیرفتند.
روحانی از کارگزارانی است که از دل نظام جمهوری اسلامی و بعد از تصفیه و یکپارچه سازی سال۱۳۶۰ برخاسته و رشد کرده است . وی هیچگاه منتقد جدی عملکرد تاریخی نظام جمهوری اسلامی نبوده و به توسعه سیاسی و مصالحه با منتقدین و مخالفین روی خوش نشان نداده است. از نگاه کلان و با توجه به موازین دموکراسی ، مطالبات ملت و حقوق بشر و بخصوص ملاحظه مسئولیت های امنیتی روحانی و حلقه اصلی یارانش ،وی در طیف اقتدار گرایان با گرایش رقیق تر می گنجد. انتخاب او به عنوان دبیر شورای امنیت ملی و مذاکره کننده ارشد هسته ای نیز با هدف خلع ید از دولت خاتمی صورت گرفت. او از حامیان و جریان همفکر خاتمی در دوران اصلاحات نبود بلکه در اردوگاه مقابل قرار داشت.
در عرصه سیاسی وی تا کنون انتقاد و اعتراضی به سیاست های انقباضی ،نقض حقوق بشر و سلب حقوق مردم نداشته است. تنها در عرصه سیاست های هسته ای و تا حدی در فرهنگ رویه متفاوتی را برگزیده است. اما در حوزه هسته ای نیز باید توجه داشت به شهادت کتاب خاطرات حسن روحانی در دوران مسئولیت هسته ای ، هدف او از تعلیق غنی سازی اورانیوم ،پیدا کردن فرصت و امنیت برای گسترش تاسیسات هسته ای و افزایش ظرفیت تولید سوخت هسته ای بوده است. امری که در هر لحظه می تواند با قابلیت بیشتر از توان کنونی در اختیار ماجراجویی هسته ای قرار بگیرد.
تیم وی و کسانی که استخوان بندی ستاد انتخاباتی وی را تشکیل می دادند کسانی هستند که در دهه شصت و دوران سازندگی توان و دیدگاه های خود را آشکار ساخته اند . اساسا دوم خرداد در اعتراض و نارضایتی از محصول عمل این مجموعه در کنار جریان راست سنتی شکل گرفت.
حال نیز به نظر می رسد اعتدال مورد نظر روحانی در عرصه سیاسی نفی توامان گرایش هایی است که ایستادن در حد وسط را بر نمی تابند. از یکطرف با گفتمان سوم تیری و مصادیق آن از جمله سعید جلیلی ، جبهه پایداری، جبهه ولاء ، جریان احمدی نژاد ، حسین شریعتمداری ، انصار حزب الله مشکل دارد و آنها را رد می کند درعین حال در آن سوی میدان نیز با اصلاح طلبان پیشرو چون حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب ، جنبش سبز ،ملی مذهبی ها ، سکولار ها و جمهوری خواهان عرفی نیز آبش در یک جوب نمی رود. به عبارت دیگر معنای حاصل از اعتدال وی نفی تومان این دو گرایش و برجسته سازی گرایش های محافظه گرا و نقطه وسط اصول گرایان و اصلاح طلبان است که در شکل نمادین از امتزاج رفسنجانی ، خاتمی و ناطق نوری حاصل می شود. این ترکیب اگرچه نتایج بهتری در مقایسه با دولت احمدی نژاد و جریان معتقد به گفتمان سوم تیر دارد اما از منظر دموکراسی و تحقق مطالبات دیرینه ملت و نگاه تاریخی نمره بالایی ندارد .
حال باید دید روحانی همین مسیر گذشته را ادامه می دهد یا شرایط سیاسی و بخصوص فشار و انتظارات حامیان و تقابل مخالفان او را به سمت دیگری می برد و از اعتدال به معنای حد میانه فاصله گرفته و به اعتدال به معنای تناسب و راست گردیدن اوضاع نزدیک می شود.
اما در مقطع کنونی شایسته است فعالان سیاسی تحول خواه و اصلاح طلب ،تحلیل گران سیاسی و نیرو های جامعه مدنی ار شی گرایی مفهوم اعتدال و خلط معنای نسبی و مطلق آن خودداری کنند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.