چه کسی به جای جلیلی می‌نشیند؟

دو هفته از شروع کار دولت یازدهم می‌گذرد اما هنوز تکلیف دبیر شورای امنیت ملی مشخص نشده است. اسامی افراد مختلفی از جمله محمد فروزنده محمد باقر ذوالقدر و محمد شریعتمداری به گوش می‌رسد.

بر مبنای برخی اخبار تایید نشده، فروزنده تمایل به پذیرش این سمت ندارد و تا کنون پاسخ منفی داده است. اما حسن روحانی اصرار دارد تا وی اداره امور اجرایی و تصمیم سازی شورای امنیت ملی را بر عهده بگیرد.

shora

فروزنده از فرماندهان سابق سپاه است و مدتی نیز وزیر دفاع بود. او سال‌ها است که به جمع مدیران تکنوکرات پیوسته است. فروزنده هیچ وقت عضو حزب و گروه سیاسی نبوده است اما دیدگاه‌های سیاسی وی به جناح راست نزدیک تر است. البته مشی او در حوزه‌های سیاسی، فرهنگی و مدیریتی تفاوت‌های جدی با مواضع اصول گرایان تند رو دارد. شباهت‌های در خور اعتنایی بین نظرات فروزنده و روحانی قابل مشاهده است.

اما فرق تعیین کننده‌ای در حوزه سیاست خارجی و نگاه به غرب بین فروزنده و مدافعان گفتمان سوم تیر وجود ندارد. عملکرد و مواضع فروزنده تا کنون گواهی می‌دهند که او غرب را دشمن فرض می‌کند و رویکرد آشتی جویانه را به معنای سازش طلبی رد می‌نماید.

او متعلق به جریانی است که مقاومت و ایستادگی در برابر غرب را لازمه حفظ دیدگاه انقلابی بشمار می‌آورد. محمد باقر ذالقدر دیدگاه تند‌تری از وی دارد اما محمد شریعتمداری روی‌کردی کمی ملایم تر و نزدیک تر به سمت اصلاح‌طلبان دارد. اما شریعتمداری نیز متعلق به حلقه‌های امنیتی است و در مجموع مخالفت اصولی با رویکرد تهاجمی و ایدئولوژیک در سیاست خارجی ندارد.

البته در دولت یازدهم معلوم نیست دبیرخانه شورای امنیتی ملی اهمیت سابقش را داشته باشد. برخی از خبر‌ها حاکی است که قرار است هدایت ومدیریت مذاکرات هسته‌ای به وزارت خارجه سپرده شود. قطعیت درستی این خبر معلوم نیست. شاید این اتفاق مطلوب روحانی و خواست وی باشد. اما تاخیر در اعلام دبیر جدید شورای امنیت ملی و همچنین چگونگی تداوم مذاکرات هسته‌ای خود نشانگر مشکلات و چالش‌هایی است که در پشت پرده وجود دارد.

حتی اگر پرونده هسته‌ای از شورای امنیت ملی بیرون برود باز به معنای عدم دخالت نیرو‌های امنیتی و نظامی در فعالیت‌های هسته‌ای نیست. ماهیت برنامه هسته‌ای ایران امنیتی است و این ویژگی اجازه نمی‌دهد سازمان انرژی اتمی و وزارت خارجه مدیریت ارشد و تمام و کمال آن را بر عهده بگیرند.

از این رو عراقچی سخنگوی سابق وزارت خارجه گفت که در هر صورت، چه وزیر خارجه رئیس هیات مذاکره کننده اتمی بشود و چه نشود، سیاست‌های اصلی و راهبردی هسته‌ای باید در شورای امنیت ملی تعیین گردند.

شورای امنیت ملی غیر از مساله هسته‌ای وظایف مهمی را بر عهده دارد. ازاین‌رو پست دبیر شورای امنیت ملی پست حساس و کلیدی است. این پست عالی رتبه‌ترین مقام امنیتی کشور محسوب می‌شود و بنابراین تعیین کننده جهت گیری‌های اصلی و سازنده تصمیمات کلان امنیتی در دولت یازدهم خواهد بود.

البته معمولا کسی که در این جایگاه قرار می‌گیرد بیشتر با رهبری هماهنگ است. در مواقع بحرانی اهمیت این نهاد بیشتر می‌شود و دبیر نقش تعیین کننده‌ای در تصمیم گیری این نهاد دارد.

مدیریت مذاکرات هسته‌ای با وظایف ذاتی وزارت خارجه سازگار است. در دوران اصلاحات به دلیل ماهیت امنیتی پرونده و همچنین مشکلی که خامنه‌ای با اصلاح‌طلبان داشت، با خلع ید از وزارت خارجه، هدایت و مدیریت تماس‌های اتمی به حسن روحانی سپرده شد. او از سال ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ این سمت را بر عهده داشت. علی لاریجانی از سال ۸۴ تا ۸۶ در راس هیات مذاکره کننده اتمی قرار گرفت و مقام‌های سابق را متهم کرد که در گران دادند و آب نبات گرفتند. عمر مدیریت وی نیز به مانند سلفش دو سال بیشتر طول نکشید و سرانجام سعید جلیلی در ۶ سال گذشته مذاکره کننده ارشد هسته‌ای و دبیر شورای امنیت ملی بوده است.

طولانی شدن انتخاب دبیر جدید و تعارض آن با شیوه روحانی در تعیین سریع کارگزارانش نشانگر چالش‌های پشت پرده است. روحانی امکان انتخاب گزینه‌های ایده آل خود را ندارد ولی می‌کوشد کسی را انتخاب کند که از حلقه دوستان و معتمدانش باشد و در عین حال طرف مقابل حساسیت بالایی نسبت به وی نداشته باشد.

اما حتی اگر موفق به چنین انتخابی شود باز فرد منتخب مجبور است در داخل خط مشی کلانی که در شورای امنیت ملی و با نقش آفرینی نیرو‌های نزدیک به رهبری تعیین می‌شود، عمل نماید. این ویژگی به همراه تنگناهای ساخت قدرت، حوزه مانور دبیر جدید شورای امنیت ملی را محدود می‌نماید.

تاخیر در معرفی جایگزین جلیلی، همچنین دشواری تغییر موثر در سیاست‌های امنیتی و هسته‌ای را آشکار می‌سازد. شریعتمداری، فروزنده و ذوالقدر تفاوت زیاد و فرق فارقی با هم ندارند. اما شریعتمداری در جمع آنها به ظریف نزدیک تر است و ذوالقدر انتخابی از جنس پور محمدی است.

انتخاب هر یک از آنها فاکتوری مهم در سنجش عملکرد هسته‌ای، امنیتی و سیاست خارجی دولت روحانی خواهد بود.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.