سرنوشت متفاوت سرداران جنگ

۲۵ سال از خاتمه جنگ هشت ساله ایران و عراق می گذرد. در آن دوره افرادی در سطح فرماندهی میانی و ارشد جنگ برجسته شدند و سپس موقعیتی در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران پیدا کردند . یکی از حوزه هایی که تا کنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است ،فرایند بروز و سیر تحولات سرداران جنگ است. اگر چه برخی از فرماندهان جنگ به شهادت رسیدند ولی پایان جنگ منجر به اتمام نقش آفرینی سرداران جنگی نشد. بلکه این نیرو ها در اشکال گوناگونی به فعالیت و حضور در صحنه سیاسی و اجتماعی ادامه دادند.
فصل مشترک سرداران در زمان جنگ را در عناصری چون شیفتگی به آیت الله خمینی، تلاش برای گسترش حکومت جهانی اسلام ، استکبار ستیزی ،عدالت خواهی ، اعتقاد به حکومت دینی مبتنی بر اسلام فقاهتی و سنت گرایی ایدئولوژیک ، دفع تجاوز عراق ، فتح قدس و کربلا ، تضعیف هژمونی آمریکا در خاور میانه ،حفظ تمامیت ارضی کشور ، می توان خلاصه کرد.

Shahid.Toosi (24)
تعدادی از سرداران و فرماندهان در زمان جنگ شهید شدند و پرونده حضور اجتماعی آنان در زمان جنگ بسته شد. از شاخص ترین آنها می توان به ابراهیم همت ،برادران باکری ، محمد بروجردی، محمد جهان آراء، محمود ستوده، یوسف کلاهدوز ، حسین خرازی، امیر آسمانی ، حسن باقری، احمد کاظمی، زین الدین، محسن وزوایی و …اشاره کرد.
البته برخی از آنها چون برادران باکری ، احمد متوسلیان و … در اواخر عمر شان با فرماندهی سپاه و حاکمیت مشکل داشتند و حتی متهم به وابستگی به سازمان مجاهدین خلق شده بودند. همچنین افرادی چون حسین خرازی و بروجردی به شکل توامان جریان موسوم به لیبرال ها ( بنی صدر- نهضت آزادی) و حزب جمهوری اسلامی را رد می کردند.
جمع کم شماری نیز در خارج از خاک ایران جان باختند که به عنوان نمونه می توان از متوسلیان و حسن شاطری یاد کرد. کسانی مثل احمد کاظمی نیز بودند که سال ها بعد از جنگ در سانحه هوایی کشته شد و یا صیاد شیرازی که ترور گشت. همچنین کسانی چون احمد قدیریان همزمان در جنگ حضور داشتند وبا دادستانی انقلاب نیز در سرکوب خونین و خشن مخالفین همکاری می کردند و به مرگ طبیعی فوت کردند.
اما در بین سردارانی که بعد از جنگ زنده ماندند ، سبک های رفتاری متفاوتی قابل مشاهده است و می توان دسته بندی زیر را ارائه کرد:
حضور در سپاه:
بخش مهمی از سرداران جنگ بعد از پایان جنگ در سپاه باقی ماندند و در هیات فرماندهی ارشد این نهاد نظامی – سیاسی فعالیت کردند. حفاظت از مرز های کشور ، برخورد با گروه های دگر اندیش ، پیاده سازی فرامین ولی فقیه ، همراهی و همکاری تنگاتنگ با خامنه ای ،سرکوب اعتراضات ، مشارکت در فعالیت های اقتصادی و توسعه کشور ،عملیات برون مرزی ، حمایت از بیداری اسلامی در منطقه و جهان ،غرب ستیزی ، کنترل بخش های مختلف جامعه ، گسترش تشکیلاتی بسیج و … محور های اصلی فعالیت های بخش های رسمی سپاه بوده است. افرادی چون عزیز جعفری، افشار، رحیم صفوی، باقر ذوالقدر؛ غلامعلی رشید، علی فضلی، قاسم سلیمانی ،رستم قاسمی، احمد وحیدی، وحید ، مرتضی رضایی ،حسین دهقان، مصطفی نجار، حسین نقدی، حسین همدانی و … از چهره های شاخص این دسته هستند.
حضور در نیروی انتظامی
پس از ادغام کمیته ، شهربانی و ژاندامری ،بخشی از سرداران جنگ به نیروی انتظامی رفتند و مسئولیت های ارشد آن را بر عهده گرفتند . از جمله این افراد ، رضا سیف اللهی، مصطفی آجرلو ، هدایت الله لطفیان ، اسماعیل احمدی مقدم ،محمد طلایی ،احمد رضا رادان و …هستند.
پیوستن به سیاست
اما برخی از فرماندهان جنگ لباس نظامی را کنار گذاشتند و وارد عرصه فعالیت های سیاسی شدند. محسن رضایی ، قالیباف، اسماعیل کوثری، زاکانی ،فدائی و الیاس نادران شاخص ترین آنهایی هستند که گرایش های اصول گرایی دارند. افرادی چون حسین علایی نیز هستند که گرایش مستقل دارند. البته قالیباف به طیف مدیران و تکنو کرات ها نیز تعلق دارد. برخی از این چهره ها نمانیده مجلس شدند و برخی نیز کاندید ریاست جمهوری گشتند.
سلسله جنبانان گروه های فشار
پایان جنگ باعث شکل گیری شبکه ای از رزمندگان در قالب گروه های فشار شد. از کسانی که در راس مدیریت این جریان قرار گرفتند می توان به حسین الله کرم از فرماندهان جنگ اشاره کرد. بعد از وی می توان به افرادی چون ده نمکی، ذوالنور ، سعید قاسمی ، محتشم ، مجتبی شاکری ، مسعود سلطانپور و مهدی طائب اشاره کرد که در سطح در هدایت و سازماندهی گروه های فشار در دهه های هفتاد و هشتاد نقش مهمی داشتند. البته این افراد جزء سرداران و فرماندهان ارشد جنگ نبودند. برخی از آنها مانند ده نمکی دست از این فعالیت ها برداشتند و به کار هنری روی آوردند. همچنین مسعود سلطانپور نیز از مدیران نفتی شد و با کنار گذاشتن مواضع افراطی گذشته، به کارگزاران نزدیک متمایل گشت.
حضور در کسوت مدیر ، تکنوکرات و کار گزار
تعداد چشمگیری از سرداران جنگ در حوزه های مدیریتی فعال گشته و تبدیل به چهره های تکنوکرات و کارگزار در حوزه های صنعتی ،عمرانی،مسکن، نفتی ،ورزشی، خدماتی و رفاهی شدند. برخی از آنان لباس وزارت پوشیدند. از بارز ترین افراد وابسته به این جمع می توان از اکبر ترکان، احمد خرم ،منوچهر منطقی، اکبر رفان، علی شمخانی ، حسن قاضی زاده هاشمی پرویز فتاح، علی اصغر نیکزاد ، محمد رویانیان ، حبیب کاشانی ،عزیز محمدی و …نام برد .

پیوستن به جرگه منتقدین و مخالفین
اما جمعی از فرماندهان سپاه نیز موضع انتقادی در پیش گرفتند و با آنها در جمهوری اسلامی برخورد قضایی و امنیتی شد. از شاخص ترین آنها می توان به سید مهدی هاشمی ، داوود کریمی، منصور کوچک محسنی، جواد دردکشان، مصطفی ایزدی، محمد باقر بختیار و … اشاره کرد. سید مهدی هاشمی اعدام شد. داوود کریمی و منصور کوچک محسنی شکنجه شدند. دیگران نیز برای مدت ها به زندان افتادند و و جمعی دیگر با محدودیت های سیاسی و اجتماعی دست و پنجه نرم کردند.
برخی چون محسن رشید از نزدیکان مهندس موسوی بودند و جمعی از فرماندهان جنگ و رزمندگان جنگ چون مرتضی حاجی ، علی اصغر حاجی ، محمد نعیمی پور، هاشم آغاجری، دادمان ،علی اصغر خدایاری ،احمد حکیمی پور، حمید رضا جلایی پور ، مرتضی مردی ها به اصلاح طلبان پیوستند.
افرادی نیز چون بیگ زاده هستند که در برنامه های شبکه های لوس آنجلسی ظاهر می شوند. همچنین علی عسگری نیز وضعیت نا معلومی دارد. برخی از گزارش ها حاکی از پناهندگی او است و برخی نیز مدعی ربایش وی توسط نیرو های امنیتی اسرائیل هستند.
شماری نیز چون مدحی مدتی به خارج آمدند و بعد به داخل کشور برگشته و مواضعی همسو با دستگاه امنیتی در پیش گرفتند.

اشتغال به ثروت اندوزی و فعالیت تجاری
جمعی دیگر از فرماندهان سپاه به فعالیت اقتصادی در بخش خصوصی روی آوردند و ثروت های هنگفتی را بدست آوردند. صادق محصولی و محسن رفیق دوست از شاخص ترین های این دسته هستند.

در کل می توان گفت میزان تنوع و تفاوت در سرنوشتی که سرداران جنگ پیدا کردند، بالا است . سیمای کنونی آنها یکپارچه نیست و شکاف های ملموسی را آشکار می سازد. هر نظری پیرامون این افراد و دیدگاه های شان داشته باشیم ، تاثیرگذاری و نقش آفرینی آنها در سه دهه اخیر را نمی توان منکر شد.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.