فرهنگ آزادی و مدارا با مخالف در جامعه مدنی و عرصه عمومی ایران نیز پایین است. این مشکل زمانی غامض تر میشود که برخی از کوشندگان سیاسی اپوزیسیون نیز شیوههای مشابه حکومت را در برخورد با دیدگاههای مخالف در پیش میگیرند. الگوهای اقتدار گرایانه در بین اپوزیسیون نیز شیفتگانی دارد.
فقط حسین شریعتمداری نیست که در روزنامه کیهان، نیمه پنهان منتشر میکند. تنها سپاه پاسداران و نهادهای اطلاعاتی نیستند که با گزینش هدفمند ناقص و خارج از سیاق مطالب افراد و گنجاندن آنها در سناریوهای غیرواقعی وتحریفآمیز، در شکل بولتن فضا را مسموم میسازند. در بین برخی از داعیهداران اپوزیسیون و مدعیان روشنفکری نیز چنین حرکات آزادی ستیزانهای قابل مشاهده است.
اما بر نتافتن الزامات آزادی فقط محدود به دسته یاد شده نیست که در حد افراطی این طیف میگنجند. برخی از سر شیفتگی به باورهایشان، تحمل شنیدن حرفهای دگر باورانه را ندارند. آنها دوست دارند همه حرفهای مطلوب آنها را تکرار کنند و حرف متفاوت و شاذ را نمیپذیرند. جمعی نیز دیدگاه خودشان را عین حقیقت میدانند و از اینرو نگرش مخالف را ناگزیر به باطل تنزل داده و حقی برای آن قائل نمیشوند. از این رو مرزهای بین تحمل نگاه مخالف و اتهامزنی در عرصه سیاسی ایران خیلی نزدیک است.
برخوردهایی که حول حضور حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل و تلاشهایی که برای گشایش هستهای انجام میشود مثال خوبی است. واکنشهای مختلفی در این خصوص در عرصه سیاسی ایران در جریان است. اما برخی از موضعگیریها از جنس برخورد معقول و منطقی با مساله نیست. عدهای چنان در وادی افراط افتادهاند که حکم صادر میکنند همه باید از تعامل روحانی و نرمش خامنهای چشم بسته حمایت کنند و هر کس این کار را نکند خائن به ملت و کشور و همسو با جریانهای ضد ایرانی است! از سوی دیگر برحی نیز از همان ابتدا شمشیر را به روی روحانی کشیدهند و هر کس که نگاهی مثبت به تنش زدایی هستهای را دارد به وابستگی به حکومت و خیانت به ایران متهم میکنند. در هر دو سوی میدان برخوردهای تخریبی و آزادی ستیزانه به چشم میخورد.
در حالی که نوع برخوردها با این مساله دو قطبی نیست و اشکال گوناگونی میتواند به خود بگیرد.
در این میان نکته اصلی وجود تمایل چشمگیر به تک صدایی در مخالفین سیاسی است. این عامل تقویت کننده استبداد سیاسی است و بستر را برای بازتولید آن آماده میسازد. البته این مساله به نوبه خود محصول دیرپایی فرهنگ استبدادی در ایران است.
ملتی که برای قرنها از هراس حکومت لب بسته و امکان زیست در آزادی نداشته است در استفاده از آزادیها و حرمت گذاشتن به آنها مشکل دارد و نیاموخته است صحیح رفتار کند.
این امر نیاز به زمان، نهاد، آموزش و تجربه دارد.
آزادی بدین معنا نیست که عدهای هر چه را درست تشخیص دادند و حتی اگر تشخیص آنها صائب باشد از بروز نظرات مخالف جلوگیری کنند و یا فضا را چنان سنگین کنند که مخالفشان مرعوب شده و صحنه را ترک نمایند. بلکه بر عکس آزادی زمانی تحقق مییابد که مخالفین بتوانند راحت و بدون هراس از تخطئه و انگ خوردن دیدگاههای متفاوتشان را ابراز نمایند.
آزادی یعنی به رسمیت شناختن حق خطا کردن و حق ناحق بودن در بیان نظرات و سخنان. چرا که هیچ سخنی سخن آخر نیست و امکان فهم مطلق از حقیقت نیز ممکن نیست.
متاسفانه برخوردهای برخی از حامیان دولت اعتدال در خارج از کشور و همچنین مدافعان برنامه هستهای حکومت بهگونهای است که خود را معیار و ملاک تشخیص حقیقت امور و سنجش خیانت و خدمت قرار دادهاند و میخواهند در جایگاه قیم و متولی محدودههای مجاز اظهار نظر و برخورد با سیاستهای دولت اعتدال را تعیین نمایند.
نوعی کمپینهای سازمان دهی شده وجود دارد که رسانههای مجازی، نوشتاری و تصویری را بسیج کنند و با یارگیری از نیروهای سیاسی، عرصه عمومی را در مسائل محل مناقشه به رینگ بکس تبدیل کنند.
اعتدال و ملایمت به معنای روی خوش نشان دادن به مخالفین نیز است. البته مشکل فراتر از برخی از مدافعین گفتمان اعتدال است و گریبان تقریبا همه جریانهای سیاسی و فکری ایران را میگیرد که در تحمل انتقاد و مخالفت ناشکیبا هستند.
تکثرگرایی سیاسی و عقیدتی و پذیرش چند صدایی هنوز در جامعه سیاسی ایران و حتی در بین نخبگانش از حرف به عمل ارتقاء نیافته است. این وضعیت نامناسب لزوما ارادی نیست بلکه بیشتر متاثر از ناخودآگاه و بر کشیده شدن در فرهنگ معیوب استبدادی است. اکثر کسانی که عملا تک صدایی را در بین مخالفین ترویج میکنند و عرصه اختلاف نظرهای سیاسی و عقیدتی را به مسابقات ورزشی و هیجانهای ناشی از آن تقلیل میدهند، سوء نیت ندارند و اتفاقا فکر میکنند که وظیفه اخلاقی و ملی آنها در افزایش هشدارها و خط قرمز کردن دیدگاههایی است که از نظر آنها نامناسب بشمار میرود.
اما تثبیت آزادیهای اساسی در ایران علاوه بر زوال اقتدارگرایی و استبداد در عرصه حکومت، شهروندان و فعالان سیاسی آزادیخواهی را نیز طلب میکند که الزامات آزادیهای بینادین در تمامی جوانبش را رعایت کنند. تحملهایشان را بالا ببرند. اجازه بدهند افراد هر کدام از زاویه خودشان با مسائل برخورد کنند. به جای غوغا سالاری و برخوردهای احساسی، مواجهه انتقادی و استدلالی را در پیش بگیرند. البته لازمه این برخورد مناسب، پرهیز از رفتارهای نسنجیده، تخریبی و غیر اخلاقی از سوی همه کوشندگان سیاسی است.
بر بستر رعایت این اصول است که میتوان انتظار داشت نهال آزادی در جامعه مدنی و عرصه عمومی ایران به درختی تنومند تبدیل شود.