بازیکن آزاد های سیاسی و کانفورمیست های وطنی

بررسی و رصد موضع گیری ها در عرصه سیاسی ایران، نوعی رفتار را نشان می دهد که مشی ثابت و استوار سیاسی ندارد. این جریان که فاقد گرایش شناخته شده از منظر پراتیک سیاسی است در هر بزنگاه سیاسی موضع متفاوتی را در پیش می گیرد و نوعی عدول از وفاداری سیاسی را به نمایش می گذارد.

شیوه برخورد آنها شبیه بازیکن های فوتبالی است که در هر فصا بسته به ارزیابی از شرایط تصمیم می گیرند در یک تیم بازی کنند و استمرار و وابستگی به یک باشگاه مشخصی ندارند.

safe_image

از منظر دیگری رفتار آنها را می توان در چارچوب رویکرد کانفورمیستی قرار داد که به نوعی همراهی با رویکرد های سیاسی مسلط در عرصه تحول خواهی در ایران می پردازند.

کانفورمیست به لحاظ تاریخی به شیوه عملکرد بخشی از پیروان آئین مسیحیت اطلاق دارد که به عمل یکسان و متحد الشکل در قالب شریعت و مکتب مشخصی پایبند هستند. اما تاکید آنها بر همسانی و اقدام در چارچوب پارادایم موافقت همگانی و یکدستی در مرز های آئینی است. آنها معتقدند باید به همرنگی و همراهی در داخل جامعه مخاطب پرداخت و تمایز و تفاوت ها را نادیده گرفت.

اگر چه پایبندی در شکل تاریخی مفهوم کانفورمیست با سبک رفتاری بازیکن آزاد های سیاسی تطبیق نمی کند اما می توان شباهت هایی را یافت. انها در واقع مجموعه نیرو های سیاسی معترض به وضع موجود را کل واحدی در نظر می گیرند که باید با هر موج برخواسته در آن که در مقطعی هژمونی پیدا می کند، همراه شد و رویکرد خاصی در زیر مجموعه های آن را مبنای عمل سیاسی قرار نداد.

اما علت اصلی استفاده از عنوان کانفورمیسم در این مطلب به ترانه ای به این نام بر می گردد که جورجیو گابر و آدریانو سلنتانو دو هنرمند ایتالیایی آن را اجرا کرده اند. آنها در این ترانه مشی سیاسی متغیر برخی از فعالان سیاسی معاصر خود شان را نقد کرده اند که در هر مقطعی مشی متفاوتی را در پیش گرفته اند که با گذشته آنان تطبیق نمی کرده است.

در اصل ریشه اصلی رویکرد کانفورمیست هراس از طرد و وحشت از حذف شدن است. نگرانی از چشیدن طعم تلخ شکست باعث می گردد تا این جریان در هر آوردگاه سیاسی بگونه ای بازی نماید که با نیروی برنده همراه باشد.

برخورد احساسی و تمایل به نرنجاندن همراهان موج بزرگ برخاسته نیز در رفتار یاد شده نقش دارد و همه چیز ناشی از محاسبه گری نیست.

بنابراین سمت گیری و حضور کانفورمیست وطنی در عرصه سیاسی ناشی از طراحی و تدوین موضعی از پیش تعیین شده نیست بلکه به صورت پسینی اوضاع را رصد می کند و کارتی را انتخاب می نماید که احتمال پیروزی آن بیشتر است. در واقع نوعی بازار یابی سیاسی مشاهده می شود که در پی آن است که در فصل های سیاسی مختلف موقعیت خاصی را برگزیند. این مشی و انتخاب ناشی از منفعت طلبی نیست و بین این رویکرد با اپورتونیسم تفاوت وجود دارد.

بنابراین فعالینی را می توان مشاهده کرد که در مقطعی همراه جنبش سبز و اعتراضات خیابانی می شوند در شرایط دیگری رنگ بنفش را بر سبز ترجیح می دهند و از اصلاح طلبی پارلمانتاریستی محافظه کارانه در قالب گفتمان اعتدال حمایت می کنند. ممکن است در وضعیتی دیگر با تغییر حکومت و نا فرمانی مدنی همراه شوند. گاهی اصلاحات جامعه محور را تجویز می نمایند و زمانی نه چندان طولانی دل به اصلاحات دولت محور می بندند.

در سپهری تاریخی نیز نمونه های زیادی از این رفتار می توان پیدا کرد که در یک دسته بندی کلی می توان به شیفتگی ها و استقبال های عجولانه از آیت الله خمینی در ابتدای ورود به ایران و سپس واکنش های خشم آلود بعد از آن اشاره نمود.

این رویکرد از منظری با شتابزدگی و دستیابی زود به نتیجه و عدم شکیبایی نیز قرابت دارد اگر چه برابر نهاد آن نیست. در بین کنشگران سیاسی ایران به مانند فرهنگ عامه دستیابی به اهداف در کوتاه مدت و فقدان سطح مطلوب شکیبایی و صبر مشهود و ریشه دار است.

همچنین رویکرد فوق مرتبط با پوپولیسم و دوری از رفتار سازمان یافته و متشکل سیاسی نیز است. اکثر افرادی که در این جریان می گنجند معمولا کسانی هستند که خود را در قالب فعالان مستقل و منفرد سیاسی تعریف می کنند و از کار تشکیلاتی و پیوستن به گروه هایی با تابلوی مشخص احتراز می کنند.

نشانه های مشترکی بین این رویکرد با تمایل به همیشه محترم بودن در عرصه سیاسی نیز به چشم می خورد. متعلقان به این منش رفتاری ترجیح می دهند مواضعی را انتخاب کنند که منجر به پرداخت هزینه و حملات به موضعگیری های آنها صورت نگیرد و در چهارچوب توافقی با حرکت های سیاسی قرار بگیرند که به صورت مقطعی در عرصه عمومی مسلط می شوند. در حالی که فعال سیاسی صاحب نظر و تاثیرگذار علی القاعده مخالفانی نیز دارد و همیشه مواضع او با تحسین و تمجید گسترده همراه نمی شود. سیاست فراز و نشیب دارد و در مقاطعی نیز ناگزیر منجر به انزوا و تحمل نا ملایمات متاثر از برخورد منفی بدنه جنبش اعتراضی می شود. به عبارت صریح تر کنشگران سیاسی دارای اصول رفتاری معین و پیشبینی پذیر در عرصه سیاسی ایران به درجاتی با فحش خوری رویارو هستند و پیه این کار را باید به تن شان بمالند.

البته از مردم عادی و بدنه اجتماعی مدافع تغییرات سیاسی انتظار نمی رود که رفتار انسجام یافته سیاسی و استمرار در چارچوب مشخصی داشته باشند. انها تقاضا های مشخص و متغیری دارند ومطالبه محور هستند و طبیعی است در هر فرصت سیاسی بررسی می کنند که کدامیک از متاع های سیاسی تناسب بیشتری با تقاضا های آنها دارند.

اما فعال سیاسی کسی است که بر اساس اصول و مبانی رفتاری مشخصی پا به عرصه فعالیت می گذارد. او دیدگاه معینی باید داشته باشد و انتظار می رود افعالش خالی از تناقض بوده و انسجام و همگرایی را در طول زمان فعالیتش بازتاب دهد.

این سخن بدین معنا نیست که فعال سیاسی همیشه باید مشی ثابتی داشته باشد. سیاست عرصه تحول یابنده و متغیری است. تاکتیک ها و شیوه های اجرا در طول زمان و بسته به شرایط تغییر پیدا می کنند اما هویت و راهبرد باید یکسان باشد.

البته ممکن است فردی هویتش را تغییر دهد ویا استراتژی دیگری را انتخاب کند. این امر فی نفسه به شرط اینکه شفاف بوده و دلایل تغییر را به شکل منطقی و قابل قبول تشریح نماید، ایرادی ندارد. اما فرد جایش را در جغرافیای سیاسی عوض می کند و منطقی است در موقعیت جدید رفتار ثابتی را بروز دهد. مثل بازیک فوتبالی که از یک باشگاه به باشگاه دیگر می رود و فعالیت ورزشی اش را تغییر می دهد.

رفتار متغییر سیاسی که با نوسان های زیاد و پارادوکسیکال همراه است مخل توسعه سیاسی است. در میدان سیاست از کنشگران انتظار می رود با تابلوی مشخص و هویت تعریف شده ای پا به میدان بازی بگذارند و متاعی را تبلیغ و ترویج نموده و به آن وفادار باشند. در عرصه پراتیک سیاسی نمی توان همیشه روی اسب برنده شرط بست.

استمرار در مشی سیاسی که آگاهانه و نه ناشی از تب روز و هیجان های گذرا انتخاب شده است، باعث انباشت شده و پسامد مثیتی را به همراه دارد. انباشت منجر به تقویت و افزایش سرمایه سیاسی منجر شده و جامعه سیاسی را شکل می دهد. در این شرایط است که ریسک ها و خطا ها کاهش یافته و رشد و بالندگی سیاسی متحقق می شود.

بخشی از دلایل پیشبینی ناپذیری سیاست در ایران ناشی از وجود کانفورمیست های وطنی است که تعداد آنها به خصوص در سطوح میانی کنشگران سیاسی کم نیست.

تلاطم و تذبذب در عمل سیاسی اجازه شکوفایی به راهبرد های سیاسی نمی دهد و باعث می شود ثبات در عرصه سیاسی دستخوش اتفاقات موسمی گردد. این نقیصه به طور متوسط در بین کنشگران سیاسی از توده مردم بیشتر است.

تردید بین راهبرد های متفاوت و متضاد اغتشاش و سردرگمی سیاسی را فربه می سازد و توسعه سیاسی را با مشکل مواجه می کند.

از اینرو انتظار می رود کوشندگان سیاسی ایران در هر رویکرد و دیدگاهی که قرار دارند توجه بیشتری به ضرورت انسجام و استمرار در نگاه عملی خود به سیاست داشته باشند.

البته طبیعی است در هر بزنگاه سیاسی و شرایط متفاوت باید حضوری خاص و متمایز داشت اما دامنه این تمایز و دگرگونی نا محدود و بدون مرز نیست بلکه باید در چارچوب کلی راهبرد سیاسی و مختصات دستگاه اندیشه سیاسی مضبوط و مقید گردد. در این صورت است که ایران کنشگرانی سیاسی متناسب با الزامات توسعه سیاسی و عمل صالح سیاسی پیدا می کند.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.