زورآزمایی بر سر شعار”مرگ بر آمریکا”

امراسم راهپیمایی ۱۳ آبان امسال مفصل‌تر از سال‌های قبل برگزار شد. از قبل معلوم بود که بخش‌های اقتدارگرای حکومت در تدارک سازماندهی گسترده برای سالگرد تسخیر سفارت آمریکا هستند. شاید بتوان گفت در طول ۳۴ سال گذشته هیچ سال بعد از خود ماجرا، مراسم این چنین معنی‌دار نبوده است.

چگونه تجدید نظرطلبی در سیاست خارجی شتاب یافت؟

سیزده-ابان-در-قم

پس از پیروزی روحانی و شکست رویکرد ستیزه‌جو و تهاجمی در انتخابات، فضا برای تجدیدنظر در سیاست خارجی مهیا شد. وعده‌های انتخاباتی روحانی در این خصوص و حضور جواد ظریف در رأس وزارت خارجه به انتظارات برای تنش‌زدایی با غرب دامن زد.
باز انتشار خاطره رفسنجانی در خصوص موافقت آیت‌الله خمینی با حذف شعار “مرگ بر آمریکا” شکافی جدی در صفوف هیئت حاکمه ایجاد کرد. سفر روحانی به نیویورک و گفت‌وگوی تلفنی با اوباما تبدیل به نقطه عطفی شد تا فضا برای آب شدن یخ‌های رابطه با آمریکا هموار گردد. بعد از سفر روحانی به نیویورک خوش‌بینی‌ چنان بالا گرفت که عده‌ای تصور کردند بزودی شعار “مرگ بر آمریکا” کنار گذاشته خواهد شد.

وقتی صفار هرندی در نماز جمعه تهران واکنش مثبتی به شعار مرگ بر آمریکای مخاطبان نشان نداد، این توقع گسترش یافت. اما تکذیب بعدی وی در مورد مخالفتش به عنوان یک عنصر شناخته‌شده اصول‌گرایان ستیزه‌جو کمی از بار خوش‌بینی‌ها کاست.

در چنین فضایی بود که اصول‌گرایان به صحنه آمدند و بر ضرورت حفظ شعار “مرگ بر آمریکا” تاکید کردند. این حرکت ابتدا با میانداری فرماندهان ارشد سپاه و اصول‌گرایان افراطی شروع شد ولی بعد همه گرایش‌های اصول‌گرایی را در بر گرفت. از علی مطهری، عماد افروغ و علی‌اکبر ناطق نوری گرفته تا الهام، ذوالنور، جلیلی و نقدی همه بر ضرورت مبارزه آشتی‌ناپذیر با آمریکا و حفظ خصلت غرب‌ستیزی تاکید کردند.

رفسنجانی بعد از تشدید اعتراضات عقب‌نشینی کرد و باز انتشار خاطره قدیمی را در شرایط فعلی غلط دانست. اما این توضیحات نتوانست کوشش‌ها و بسیج برای برگزاری گسترده‌تر مراسم امسال روز مبارزه با استکبار جهانی را متوقف سازد.

آرایش نیرو‌ها حول شعار „مرگ بر آمریکا“

در یک طرف شکاف ایجاد شده، خامنه‌ای، کلیت اصول‌گرایان، سپاه، مجلس و دستگاه قضایی قرار دارند. طرف مقابل نیز اصلاح‌طلبان، حلقه حامیان رفسنجانی و مدافعان گفتمان اعتدال هستند؛ منتها در هفته‌های منتهی به ۱۳ آبان و کمپین گسترده برای „مرگ بر آمریکا“ این جریان برخوردی منفعلانه داشت. دولت فقط توانست پلاکارد‌های تبلیغاتی علیه دولت آمریکا را که جنبه‌های توهین‌آمیزی داشت از خیابان‌ها جمع کند اما در سطح تبلیغاتی و گفتمانی مقهور حمله تهاجمی طرف مقابل شد و به سکوت رضایت داد.
اعضاء مذاکره‌کننده نسبت به برخورد‌های تندی که با مذاکره‌کنندگان آمریکایی شد و با عبارات نا مناسبی مورد حمله قرار گرفتند اعتراض کردند. عراقچی در برنامه تلویزیونی آشکارا از نصب بیلیبورد‌های تحت نام ” صداقت آمریکایی” انتقاد کرد. جواد ظریف واکنشی نسبت به برجسته سازی شعار „مرگ بر آمریکا“ نشان نداد و فقط متذکر شد که طرف مذاکرات گروه ۱+۵ است نه دولت آمریکا و به نوعی از موضع‌گیری در خصوص تاثیرات متفاوت ۱۳ آبان امسال بر مذاکرات پیش رو طفره رفت.

در این میان، فقط صادق زیباکلام بود که فعالانه در سطح حامیان دولت از حذف شعار „مرگ بر آمریکا“ دفاع کرد.

در مراسم سیزدهم آبان، تعداد کمی از وزیران دولت شرکت کردند. البته معمولا رئیس جمهور و وزیران در سال‌های قبل نیز در مراسم فوق حضور نمی‌یافتند اما حساسیت امسال و شکاف بوجود آمده به حضور و غیاب‌ها معنای خاصی بخشیده است.

از دولت افرادی چون محمد شریعتمداری، عل اصغر فانی، فرجی دانا، حسن هاشمی و نصرالله سجادی در راهپیمایی حضور داشتند. این افراد عمدتا هنوز از دیدگاه‌های آمریکاستیز حمایت می‌کنند. اما بخش‌های دیگر دولت رویکرد متفاوتی در پیش گرفته‌اند.

شکاف بر سر شعار „مرگ بر آمریکا“ امر جدیدی نیست و از سال‌های پایانی ریاست جمهوری رفسنجانی شروع شد. اما امسال برجستگی خاصی پیدا کرد و این تصور را قوت بخشید که ممکن است نگرش تجدیدنظرطلبانه در عرصه رسمی حاکم شود؛ امری که در طول دو دهه گذشته به‌وقوع نپیوسته است.

نقطه عزیمت حاشیه‌ای شدن مراسم ۱۳ آبان

در بین نیرو‌های نظام ابتدا افرادی چون عباس عبدی و ابراهیم اصغرزاده از چهره‌های شاخص تسخیر سفارت آمریکا، ضرورت باز اندیشی در شیوه‌های نگرش به آمریکا و اهمیت فروپاشی دیوار بی اعتمادی با قدرت اول دنیا را مطرح کردند. آنها از اقدام خود در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ دفاع کردند اما آن برخورد و شیوه عمل را برای زمانه حاضر رد کرده و گفتند که این موضوع را باید به گذشته سپرد. این موضع‌گیری با واکنش تند حکومت و بخش تحول نیافته دانشجویان پیرو خط امام مواجه شد.

طنز تاریخ در آنجا است که حسن روحانی در مراسم راهپیمایی رسمی ۱۳ آبان سال ۷۵ در واکنش به مواضع تجدیدنظرطلبانه برخی از تسخیرکنندگان سفارت گفت:« دانشجویان پیرو خط امام در جبهه‌های جنگ با عراق شهید شدند و دیگر کسی به این عنوان وجود ندارد!
این موضع‌گیری باعث شد تا طاهره رضا زاده همسر ابراهیم اصغرزاده و از دانشجویان فعال در رویداد گروگانگیری سفارت آمریکا سخنرانی‌اش در مراسم دفتر تحکیم وحدت در سال ۱۳۷۵ مقابل سفارت آمریکا اعلام کند: “فردی به نام حسن روحانی مدعی شده دانشجویان پیرو خط امام شهید شده‌اند و دیگر زنده نیستند. ما اینجا آمده‌ایم تا بگوییم دانشجویان پیرو خط امام همچنان حضور دارند و جلوی انحرافات می‌ایستند»

حال گذر زمان و تحولات حسن روحانی را در مقابل موضع گذشته خود و در صف تجدیدنظرطلبان قرار داده است.

مرور شعار „مرگ بر آمریکا“ در دوره اصلاحات

دوران اصلاحات باعث شد تا بایستگی تغییر درسیاست آمریکاستیزی جدی‌تر شده و هواداران بیشتری در بخشی از نیرو‌های حکومتی و اپوزیسیون پیدا کند. دفتر تحکیم وحدت در سال ۱۳۷۷ به مراسم آئینی سالانه خود در بزرگداشت ۱۳ آبان پایان داد و همه جناح‌های مختلف تحکیم اعم از آنهایی که به حرکت تسخیر سفارت آمریکا انتقاد داشتند و چه آنان که در مقطع تاریخی اول انقلاب آن را عملی درست ارزیابی می‌کردند، بر روی پایان دادن به شعار „مرگ بر آمریکا“ توافق کردند. تا دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد این رویه در تحکیم باقی ماند تا اینکه جریان جعلی بعد از ۱۳۸۴ بزرگداشت ۱۳ آبان را دوباره سازمان داد.

در حال حاضر جریان مخالف حفظ شعار „مرگ بر آمریکا“ در داخل حکومت طیف متنوع و دیدگاه‌های گوناگونی را تشکیل می‌دهد. دولتمردان دولت یازدهم و شخص روحانی به دنبال نگرش چینی در مواجهه با آمریکا هستند تا از طریق گفت‌وگوی مستقیم، تنش‌ها را به حداقل رساند. رفسنجانی خواهان تحول بیشتر است و بهبود روابط کنترل شده مانند پاکستان را تجویز می‌کند. بخشی از اصلاح‌طلبان نیز به دنیال رابطه خوب مشابه ترکیه با آمریکا و ائتلاف با غرب هستند.

قدرت‌نمایی با شعار „مرگ بر آمریکا“

اما بخش مسلط قدرت و مدافع وضع موجود در ۱۳ آبان امسال کوشید تا با قدرت‌نمایی و تهدید تجدید نظر در روبط خصمانه با آمریکا را به فرصتی برای مهار کردن توان تحول‌آفرینی دولت یازدهم در سیاست خارجی بدل نماید.
این جریان که بقای سیاسی، هویت و سمت‌گیری جهانی خود را بر پایه آمریکاستیزی و دشمنی با غرب بنا کرده است و بهبود رابطه با آمریکا موقعیت سیاسی کنونی آن را متزلزل می‌سازد، تمام قد در ۱۳ آبان به میدان آمد و به شعار „مرگ بر آمریکا“ جانی دوباره داد. اما به نظر می‌رسد زور نیروی مقابل بعد از نیویورک گرفته شد و در لاک دفاعی فرو رفت. البته تهاجم اصول‌گرایان و بزرگنمایی در خصوص تلاش‌ها برای نزدیکی به آمریکا، عملا بعد تبلیغی ایجاد کرد و نمود دیدگاه‌های تجدیدنظرطلبانه دولت روحانی را بیش از بود و اراده واقعی آن برجسته ساخت.

البته این امکان را نیز باید در نظر گرفت که اصول‌گرایان خواسته‌اند پیشاپیش هر گونه تجدیدنظر در رابطه با آمریکا و خوشبینی‌ها را خنثی سازند.

به هر حال این شکاف اکنون ایجاد شده است. نتیجه مراسم ۱۳ آبان تصریح و تحکیم جداسازی رابطه با آمریکا با مذاکرات هسته‌ای با ۱+۵ بود. دولت روحانی نیز بر خلاف خواست اولیه این مسئله را پذیرفت. اما شکاف فوق به نفع رهبری و بخش اقتدارگرای حکومت ترمیم نشده است. روحانی در واکنش به سخنان رهبری بر ظلم‌ستیزی تاکید کرد و صریحا نامی از آمریکا و غرب به میان نیاورد. وی به تفکیک مردم و دولت آمریکا اشاره کرد و مشکلات آمریکا را با تغییرات سیاست‌ها قال حل دانست. البته جلیلی نیز جدایی ملت و دولت آمریکا را بیان کرد. این شکاف باقی می‌ماند تا در بزنگاه‌های دیگر خود را نشان دهد. نتیجه دور بعدی مذاکرات فاکتوری تاثیرگذار است.

تبعات مراسم ۱۳ آبان امسال و مذاکرات هسته‌ای
آنچه در ۱۳ آبان ۹۲ گذشت تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم بر مذاکرات دارد. حضور سعید جلیلی به عنوان سخنران و محتوای حرف‌های وی نشان داد که چگونه نظام نظر متعارض با دیدگاهی که در انتخابات رای آورد را مد نظر دارد و تغییری استراتژیک در سیاست خارجی بخش قدرتمند حکومت ایجاد نشده است. اگر چه بخشی از اصول‌گرایان و حتی جلیلی به پیروی از رهبری بر ضرورت حمایت از عملکرد تیم هسته‌ای تاکید کردند اما حضور دوباره پوستر‌ها و بیلیبورد‌های صداقت آمریکایی و همچنین محتوای فضاسازی‌ها و شعار‌ها نشانگر اراده‌هایی برای ایجاد اختلال در سیاست تعاملی دولت روحانی با جهان نیز است.

دولتمردان آمریکایی پراگماتیست هستند و به عمل بها می‌دهند وشعار به خودی از نظر آنها تعیین کننده نیست. ولی شدت حملات به آمریکا تردید در خصوص با پشتوانه بودن مذاکره کنندگان را افزایش داد. خنثی‌سازی این تاثیر منفی در گرو چگونی تبیین آن و نسبت دولت روحانی با این شیوه برخورد با مذاکره‌کنندگان آمریکایی است.

اما تشدید حملات به آمریکا حربه خوبی به دست کسانی می‌دهد که با رویکرد مصالحه‌گرایانه دولت اوباما مشکل دارند. جو منفی کنگره آمریکا به جمهوری اسلامی بعد از ۱۳ آبان افزایش خواهد یافت. نیرو‌هایی که در آمریکا معتقد به تشدید سختگیری‌ها بودند، بر دامنه فعالیت‌های خود می‌افزایند. کشور‌های عربی و اسرائیل با دست گذاشتن بر روی برخورد‌های تندی که با آمریکا شد، روی بی‌حاصلی مذاکرات پیش رو مانور می‌دهند.

بنابراین مراسم ۱۳ آبان در مجموع قدرت چانه‌زنی و اعتبار مذاکره کنندگان اتمی را تضعیف ساخت. اما در عین حال شکاف را گسترش داد و این تصور را به دنیا داد که دیدگاهی قابل اعتنا در داخل خود حکومت وجود دارد که قائل به تجدیدنظرطلبی در سیاست خارجی و „مرگ بر آمریکا“ است. این مسئله می‌تواند فاکتور مثبتی برای روحانی باشد؛ در صورتی که فعالانه‌تر تمایز دولت را نشان دهد و توافق غرب را با ترساندن از حاکم شدن نظر گروه‌های تندرو جلب نماید.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.