فرانسه: هم‌سو با اسرائیل یا بدبین به ایران؟

دولت چپ‌گرای اولاند و ابطال نئوکانی و صهیونیستی بودن فشار خارجی

سخت‌گیری فرانسه در آخرین دور مذاکرات هسته‌ای، نشان داد تقاضا برای تشدید فشار از سوی جامعه جهانی فقط مختص به گرایش‌های «اولترا راست» نیست، بلکه در شرایطی، دیدگاه‌های چپ نیز می‌تواند مدافع آن باشند.
البته درستی این موضع به لحاظ نظری مشخص است و نیازی به موضع‌گیری اخیر دولت فرانسه ندارد. مسائلی مانند باور به استفاده از فشار خارجی برای تغییر رفتار دولت‌ها یک سیاست و روی‌کرد است و مستقل از واضعان و حاملان موجودیت دارد. تقلیل این نگرش به مدافعان آن در یک مقطع زمانی با نگاه علمی و مبتنی بر واقعیت سازگار نیست.

hollande

در سالیان اخیر برقراری وابستگی بین طرفداری از تشدید فشار خارجی با راست‌گرایی افراطی و تمایل به اسراییل در صحنه سیاسی ایران رواج داشته است.

اما موضع‌گیری دولت فرانسه چه در خصوص برنامه هسته‌ای ایران و چه در برابر سیاست حمام خون حکومت سوریه در عمل نادرستی انگاره یاد شده را نشان داد.

برخی به دلیل هم‌سویی بین مواضع به این نتیجه رسیدند و بر اساس تمایل به ساده‌سازی مسائل کوشیدند تا این تصور را جا بیاندازند که تنها گرایش‌های نئوکانی و طرفداران اسراییل قائل به فشار خارجی بر علیه جمهوری اسلامی هستند و دیگر گرایش‌های سیاسی در کشور‌ها و دولت‌ها قائل به سخت‌گیری بر حکومت نیستند.

البته جریانی نیز به صورت برنامه‌ریزی شده و هدف‌مند شبیه سازی خلاف واقع فوق را به صورت یک پروژه سیاسی در ایران ترویج می‌کرد تا ثمرات سیاسی آن را بچیند و دیدگاه‌های رادیکال در عرصه سیاسی ایران را به حاشیه براند. برخورد این جریان از جنس پلمیک و تخریب بوده و هیچ نشانی از استدلال و حق‌طلبی در آن وجود نداد.

حتی برخی به تئوری‌سازی نیز روی آوردند که جنگ و تحریم و سازش‌ناپذیری در حل مشکلات خارجی ویژگی راست افراطی است و جریان چپ چنین ویژگی ندارد.

در عین حال به لحاظ آماری تعداد دولت‌های چپ‌گرا که رابطه خوب با جمهوری اسلامی دارند در سالیان اخیر بیشتر از گرایش‌های راست و لیبرالی است. اما این مساله دلیل نمی‌شود که حکمی کلی و تخلف ناپذیر در این خصوص صادر کرد. طرف‌داران و اتخاذ کنندگان سیاست‌ها تغییر پیدا می‌کنند و همیشه حالت ثابتی ندارند. بین هیچ مکتب سیاسی با سخت‌گیری و یا سهل‌گیری در عرصه مشکلات بین‌المللی نمی‌توان ارتباط الزام آوری برقرار ساخت. هر جریان سیاسی می‌تواند در مقطعی از سیاست‌های تند حمایت کند و در عین حال در مقطعی دیگر برخورد ملایمت جویانه را دنبال نماید. تعیین سیاست‌ها تابعی از فاکتور‌های متعدد است و نمی‌توان آن‌ها را به تبیین‌های تک عاملی فرو کاست.

البته الان نیز عده‌ای اقدام فابیوس وزیر خارجه فرانسه را در راستای هم‌راهی با دولت اسراییل ارزیابی می‌کنند. اما این هم‌سویی لزوما نمی‌تواند بر مبنای امتیاز دادن به دولت اسراییل معنا شود. دولت فرانسه نشان داده است نسبت به مقاصد برنامه هسته‌ای ایران بدبین است و سیاست‌های منطقه‌ای آن زاویه زیادی با جمهوری اسلامی دارد. بنابراین، این عوامل باعث شده تا فرانسه با اسراییل و کشور‌های عربی هم‌سو گردد.

البته اتخاذ سیاست سخت‌گیرانه و مبتنی بر برخورد فقط مختص دولت اولاند نیست بلکه دولت سارکوزی نیز رویه مشابهی داشت. برخی از جریان‌های سیاسی ایران بعد از شکست سارکوزی جشن گرفتند که دیگر دوران سیاست‌های تند در سیاست خارجی فرانسه پایان یافته است! اما دولت اولاند زمان زیادی برای تداوم این سطحی‌نگری‌ها و خوش‌بینی‌های بی‌بنیاد باقی نگذاشت.

در اصل ریشه این تحلیل‌های اشتباه در عرصه سیاسی ایران به فقدان شناخت درست از ساز و کار‌های تصمیم‌گیری در غرب است. هم‌چنین توجه نمی‌شود سیاست‌های کلان امنیتی و روابط خارجی به صورت استراتژیک تعیین می‌گردند و تحولات دولت‌ها تاثیر زیادی در تغییر آن‌ها ندارد. حتی تفاوت بین جان کری و کالین پاول و یا رامسفلد و هیگل در نگاه عملی به سیاست نیز در حدی نیست که در عرصه سیاسی ایران تصور گشته و می‌شود.

اما علت اصلی این نقیصه که محدود به این حوزه نیست تمایل به صدور احکام کلی و ساده‌سازی مسائل در عرصه عمومی ایران است. این تمایل ترجیح می‌دهد سریع روابط قطعی و ثابتی بین پدیده‌ها برقرار سازد و نوعی کل‌گرایی را در مواجهه با مسائل تجویز نماید. نتیجه کار شیئی‌گرایی و فتیشیزم است.

محتوی قربانی قالب‌های تحلیلی و تبیینی می‌شود. در واقع نوعی از خود بیگانگی به وجود می‌آید. چون متعلق و یا مصداق یک سیاست به کلیت مفهومی آن ارتقا می‌یابد. به عنوان مثال در این ماجرا سخت‌گیری و بی‌اعتمادی به برنامه هسته‌ای ایران ویژگی ذاتی نئوکان‌ها و دولت‌های دست راستی تبیین می‌شد! در حالی که آن‌ها مدافعین سیاست فوق در مقطعی خاص بودند و به لحاظ منطقی نمی‌توان رابطه الزام‌آور و اختصاص گرایانه‌ای بین آن‌ها برقرار ساخت.

ارتقا فرهنگ سیاسی، افزایش آگاهی و شناخت و کاهش مجادلات زائد نیازمند پرهیز از چنین برخورد‌هایی است. خودداری از ساده‌سازی در امور چند بعدی و برقراری رابطه کلی بین سیاست‌ها و حاملان مقطعی، گامی مهم در پیرایش فضای سیاسی از آفت‌های مخرب است. صرف هم‌سویی در شرایطی خاص برای تبیین واقعیت‌ها کافی نیست.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.