درس‌های اوکراین برای ایرانیان

موفقیت جنبش اعتراضی اوکراین و فرار یانوکویچ بار دیگر قدرت مردم و توانایی نافرمانی مدنی و عصیان هدف‌مند را آشکار ساخت. مردم اوکراین بعد از سه ماه مبارزه و مقاومت در سرمای استخوان سوز و طاقت فرسای کیف توانسته‌اند به خواسته‌های خود دست یابند و دوباره امید به زندگی بهتر، برخورداری از کرامت انسانی ، آزادی و حکومت قانون در اوکراین زنده شود.

11_3

اگرچه خودداری رییس جمهوری مخلوع اوکراین که نگاه به روسیه داشت از امضای تفاهم‌نامه سیاسی و اقتصادی با اتحادیه اروپا استارت اعتراضات را زد اما بررسی عمیق تحولات نشان می‌دهد این موضوع فقط فرصت جرقه بار شروع و بهانه بود. آن‌چه مردم را به خیابان‌ها آورد خشم و نارضایتی آن‌ها از وضع موجود و تلاش برای استیفای حقوق‌شان بود. البته نمی‌توان انکار کرد که ساکنان غرب اوکراین تمایل به حفظ و برقراری رابطه خوب با غرب دارند و می‌خواهند بخشی از اروپای متحد باشند. اما ارزش اروپا برای آن‌ها در ارزش‌های غربی و نظام‌های دموکراتیک نهفته است. آن‌ها از تحقیری که توسط حکومت شدند و بازگشت وابستگی به روسیه به خشم آمده بودند. بی‌اعتنایی دولت و غرور یانوکویچ باعث انفجار انبار باروت انباشته شده نارضایتی عمومی شد.

اما سخن اصلی در این یادداشت قدرت مردم است که وقتی در مسیر درست به راه بیافتد معجزه‌وار معادلات سیاسی را تغییر می‌دهد. به بیان دقیق‌تر قدرت اعتراضات خیابانی و فرا نهادی مردم مد نظر است زمانی که خیابان‌ها تبدیل به رژه معترضان و روز آزمایی آن‌ها با حکومت‌های ناصالحی می‌شود. به ناگاه مردمی که تا دیروز در نظم سیاسی موجود مهار شده بودند و هیچ نشانی از تغییر در سیمای جامعه قابل مشاهده نبود و همه چیز تحت کنترل نهاد‌های قدرت و تنظیم امور همگانی تصور می‌شد، به راه می‌افتند و تجمیع نیرو‌های فردی، زلزله‌ای در عرصه سیاسی پدید می‌آورد.

تضمینی نیست که لزوما برون‌داد نافرمانی مدنی و فلج شدن قدرت توسط ابرجنبش اجتماعی نتیجه مثبت پایدار و برگشت ناپذیری را به ارمغان آورد. اما آن‌چه به‌وقوع پیوست آغازگر مسیر بهبود و اصلاح است. مردم اوکراین بعد از سال ۲۰۰۴ به خوبی آموخته‌اند که پیروزی در نبرد با دولتی که با ملتش به تقابل می‌پردازد و راه سازگاری در پیش نمی‌گیرد، برای پیشرفت امور و رشد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کافی نیست.

مسیر تعالی یک جامعه نیز لزوما در گذر زمان خطی نیست بلکه بیشتر حالت مدور و فراز و نشیبی دارد. اما خلق قدرت ملت در هنگام نیاز که نهاد‌ها و رویه‌های موجود توان حل مشکلات و تحقق خواسته‌های مردم را از دست داده‌اند، کارآمدترین و موثرترین سلاح جامعه است.

قدرت ملت پشتوانه و سرمایه اصلی یک جامعه برای نجات و رهایی است. هیچ قدرتی در برابر اراده یک ملت اصالت ندارد. اصحاب حکومت همیشه در معرض فساد و آلودگی به آفات قدرت هستند. پویایی، کارآمدی و خود اصلاح‌گری حکومت‌ها در گذر زمان از دست رفته و یا ضعیف می‌شود. وقتی حکومتی دچار صلبیت می‌شود و دیگر ویژگی‌های حکومت خوب را از دست می‌دهد، تنها نیرویی که می‌تواند شر آن را کم نماید خلق قدرت مردم است.

البته بهتر ان است که قدرت مردمی در قالب نهاد‌ها و جنبش‌های ناظر نهادینه شود. اما این مهم وقتی اثر گذار است که حکومت‌ها اتوریته نظارت افکار عمومی و گروه‌های ناظر را بپذیرند. شاید ایده دولت کوچک در برابر جامعه مدنی بزرگ نگاه دارنده جوامع از حکومت‌های فاسد و خودکامه باشد.

این‌که چگونه جنبش اجتماعی نیرومندی مانند اوکراین شکل می‌گیرد و به پیروزی دست پیدا می‌کند، هنوز نامشخص است. دانشمندان علم سیاسی نتوانسته‌اند از این پدیده شورانگیز رمز گشایی کنند. اما می‌توان گفت این جنبش‌ها موقعی پیروز می‌شوند که در برابر خشونت ویران‌گر و نفرت انگیز دولتی قرار می‌گیرند.

پیشاپیش اراده جدی برای ورود تا پایان مبارزه اعضای جنبش را به هم پیوند داده است. ادغام افراد در جمع و برتری قائل شدن برای هویت جمعی مبارزه وآمادگی برای فداکاری و ایثار دیگر ویژگی و شرط شکل گیری جنبش اعتراضی نیرومند است. معترضان اوکراینی صحنه‌های با شکوه به یاد ماندنی از مبارزه جمعی، کمک به یگدیگر، تقسیم غذا‌های گرم و لباس‌های زمستانی آفریدند. ابتکار در شیوه‌های مبارزه نیز دیگر مهارت قابل اعتنای اوکراینی‌ها بود. رهبری واحد، موثر و جمعی دیگر نقطه قوت آن‌ها بود.

جنبش اعتراضی اوکراین ابتدا کاملا مسالمت آمیز بود اما وقتی آماج خشونت بی‌رحمانه دولتی واقع شد برای دفاع از خود و موجودیتش در میدان استقلال کیف از سنگ و سلاح‌های سرد استفاده کرد تا با دفاع مشروع از خود مهاجمان را به عقب براند. در این روی‌کرد زنان و مردان با هم بودند. تصاویر زنانی که سنگ جمع کرده و به سمت نیرو‌های پلیس پرتاب می‌کردند نمونه جدیدی از مبارزه زنانه و کنش‌گری انقلابی زنان را نشان داد که تصویر‌های فانتزی از زن و صلح‌جویی انفعالی را زیر سوال برد.

اوکراین درس‌های زیادی برای جامعه ما دارد که جنبش‌های ناکام و موفقیت آمیز زیادی را در قرن گذشته تجربه کرده‌ایم. آن‌ها به ما آموختند که اعتراضات خیابانی اول اراده مستحکم می‌خواهد. طرف باید آماده باشد تا آخر طرح وخواست خود را عملی نماید. ثانیا طرح و برنامه و رهبری کارآمد می‌خواهد. یک فن است. رهبری که با ایمان وعزم محکم برای پیروزی آمده است.

در هنگام شکل گیری جنبش اعتراضی در برابر دولت‌های متصلب و خودکامه، موازنه وحشت حرف آخر را می‌زند. حکومتی که به نیرو‌های نظامی و انتظامی‌اش دستور شلیک و یا سرکوب بی‌رحمانه می‌دهد کمتر از معترض بی‌سلاح در خیابان نمی‌ترسد. سرکوب از وحشت بر می‌خیزد تا با ارعاب و وحشت پراکنی بیشتر، شجاعت رهایی بخش فرد عاصی را مقهور سازد. حال اگر نیرویی که به میدان آمده و نافرمانی مدنی پیشه کرده است، شهامت، تدبیر و استقامت ویژه و موثری از خود بروز دهد معادله وحشت معکوس می‌شود وترس فزاینده ماشین سرکوب را به تدریج فلج می‌سازد.

قدرت مردم فقط توان تخریب و پایین کشیدن قدرت‌های خودکامه و معارض با اراده ملت را ندارد بلکه قدرت ایجابی و سازندگی نیز دارد. اکنون مخالفان اوکراین باید قدرت و وحدت به‌وجود آمده را صرف بازسازی دموکراتیک قدرت، آشتی ملی و التیام شکاف در ملت و پایان دادن به فضای دوقطبی در جامعه کنند. قدرت اعجاز آفرین اوکراینی‌ها در خیابان اگر تداوم یابد می‌تواند نقائصی چون نهاد‌های ضعیف، اقتصاد بحران زده و فساد مزمن و گسترده را درمان کند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.