عشق خامنه‌ای به احیای عظمت روسیه تزاری

فرازی از خاطرات علی اکبر ناطق نوری روزنه مناسبی برای فهم روس‌گرایی خامنه‌ای می‌گشاید. در اصل خاطره‌ای که ناطق نوری تعریف می‌کند پرده از شدت شیفتگی رهبری به تاریخ، ملت و نژاد روسیه پرده بر می‌دارد و مشخص می‌سازد نگاه مثبت وی به همسایه شمالی ایران فقط مبتنی بر دیدگاه‌ها و منافع مشترک در سیاست خارجی و قرار گرفتن در اردوگاه ضد آمریکایی نیست بلکه نوعی تمایل فردی و حسی نیز در این علقه وجود دارد که سمت گیری وی به شرق را ریشه دار می‌سازد. ناطق نوری ماجرای علاقه سید علی خامنه‌ای به بازسازی اقتدار روسیه را چنین تعریف می‌کند:

rahbar-putin11

«وقتی رئیس مجلس روسیه آقای سلزنیاف به ایران آمد، دیداری هم با رهبری برای ایشان در نظر گرفتیم…. آقا ایشان را خیلی تحویل گرفت و خیلی از روسیه تجلیل کرد.»

ناطق می‌افزاید: «هم چنین آقا خطلب به رئیس مجلس روسیه فرمودند شما می‌توانید اقتدار گذشته تان را به دست آورید، اما نکته جالب در این ملاقات این بود که آقا به ایشان فرمود: “شما نژادتان و نسل‌تان نشان می‌دهد که آدم‌های غیور و جسوری هستید، شما از نژاد اسلاو هستید”. بعد معظم له به حمله ناپلئون به روسیه و آتش زدن مسکو اشاره کرده و گفتند: “من دو رمان راجع به حمله ناپلئون به مسکو خواندم.” (یکی نوشته شده توسط فردی به روسی و دیگری فرانسوی) رئیس مجلس روسیه خیلی مبهوت شد، بعد آقا فرمود که “ببینید نویسنده فرانسوی – اسم او را هم آورد، می‌آید از یک دریچه این حمله و این ماجرا را می‌گوید که ما رفتیم، زدیم،سوزاندیم و غارت کردیم، اما نویسنده روسی از این موضع وارد می‌شود که مقاومت کردیم، ایستادیم و فرانسوی‌ها را به این جا کشاندیم و در آتش قهر سوراندیم”. رهبری ادامه دادند: “ببینید این نگاه شما به تاریخ است و شما این سابقه را دارید، پس می‌توانید اقتدار گذشته خود را دوباره احیا کنید.”» (۱)

این سخنان آشکار می‌سازد که چرا خامنه‌ای در موضع‌گیری‌های خارجی به همسویی با روسیه و برقراری رابطه راهبردی با آن بها می‌دهد. حفظ رابطه خوب با روسیه تا جایی برای وی اهمیت دارد که پرداختن به خواسته‌های مسلمانان داغستان و چچن هیچگاه در دایره توجه جمهوری اسلامی و رهبری آن نبوده است. خامنه‌ای که همیشه اسلام‌ستیزی را از ویژگی‌های تمدن غربی و سیاست‌های دولت آمریکا می‌داند اما نسیت به سخت گیری‌های روسیه بر مسلمانان آن مناطق و رویکرد غیر مذهبی دولت این کشور سکوت اختیار کرده است.

بر مبنای گزارشی که شبکه آر تی منتشر ساخت خامنه‌ای نیز از جمله کسانی است که از دانشگاه پاتریس لومومبا که مرکز اصلی تئوریک و ایدئلوژیک شوروی و آکادمیای محوری مارکسیست – لنینیست‌ها بود، مدرک دارد. البته با توجه به مشی دانشگاه لومومبا این مدرک به احتمال قریب به یقین افتخاری است و او در آنجا تحصیل نکرده است.

اما در عین حال این موضوع نشان گر توجه متقابل روس‌های ضدغرب و خامنه‌ای به یکدیگر است. در این چارچوب سخن پوتین که خامنه‌ای را دارای ویژگی‌های مشابهی چون «حضرت مسیح» دانست، قابل درک است.

با تطبیق این سخنان خامنه‌ای با شرایط کنونی دنیا و بحران اوکراین می‌توان نتیجه گرفت که وی باید از ضمیمه شدن کریمه به روسیه خوشحال باشد و آن را عمل به توصیه اش با ۱۷ سال تاخیر ارزیابی کند!

اما تجلیل خامنه‌ای از کشوری که دو قرن ایران را زیر منگنه قرار داد و بخش‌های مهمی از خاک ایران را از آن جدا کرد، تحیر بر انگیز است. بخصوص که در سابقه روسیه تزاری به توپ بستن مجلس شورای ملی و حمله به حرم امام رضا در مشهد نیز وجود دارد. خامنه‌ای در این سخنان آشکارا در رویارویی روسیه و غرب جانب روسیه را می‌گیرد و رویکردی منفی در برابر فرانسه اتخاذ می‌کند که ان را می‌توان به تمامی غرب تعمیم داد. در حالی که سابقه استعماری روسیه در ایران قابل مقایسه با فرانسه نیست. اگر ناپلئون در جنگ با روسیه پیروز شده بود چه بسا قرار داد‌های حقارت بار ترکمنچای و گلستان نیز بوقوع نمی‌پیوستند.

در عین حال خامنه‌ای نمی‌داند و یا خود را به تجاهل می‌زند که بازسازی اقتدار روسیه خطر بیدار شدن میل خفته دستیابی به آب‌های گرم دنیا را نیز در بر دارد! قدرت گرفتن روسیه در چارچوب دکترین روسیه تزاری و بالا گرفتن رویکرد اوراسیا گرا در آن به لحاظ استراتژیک تمامیت ارضی ایران و منافع سرزمینی کشور را مورد خطر قرار می‌دهد.

برخورد از بالای خامنه‌ای در این جلسه نیز قابل توجه است که او خود را در جایگاهی می‌بیند که به سیاست مداران طراز اول روسی درس حکومت داری بدهد و خط مشی به آنان پیشنهاد دهد. البته سلف وی ایت الله خمینی و محمد رضا شاه پهلوی نیز چنین بلند پروازی هایی داشتند.

این خاطره روشن می‌سازد که تا چه میزان قدرت گرفتن روسیه، تضعیف غرب در دنیا و باز سازی جنگ سرد در محاسبات وی برجسته است. از این رو او در دوره رهبری اش نسبت به عادی شدن و بهبود روابط با غرب مقاومت ورزیده است.

نتیجه عینی رویکرد او پیوند خوردن ایران با روسیه و به گروگان گرفته شدن منافع ملی است. البته منافع ملی و مصلحت ایران حکم می‌کند که رابطه متوازنی با غرب و روسیه داشته باشد اما وابستگی به روسیه و اتکاء به آنها خسران بزرگی را برای کشور به بار آورده است.

منظور از این سخنان خصومت با مردم و دولت روسیه نیست. خصومت با روسیه چونان غرب ستیزی برای کشور مضر است. منافع ملی و اصول انسانی حکم می‌کند روابط خوب و سازنده‌ای با روسیه بخصوص مردم این کشور داشت. سخن بر سر نکوهش تجلیل‌های بی جا و سمت گیری‌های غلط و مخرب در مناسبات خارجی است!

منبع :

• خاطرات ناطق نوری، جلد دوم، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ص ۲۰۵ و ۲۰۶

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.