روحانیت و مرگ خامنه‌ای

این عامل حالت تام و مسلط ندارد ولی با توجه به این‌که مجلس خبرگان در اصل نهادی برخاسته از روحانیت است و اعتبار آن به فقه و فقاهت است، واکنش جامعه روحانیت کشور در معادله تعیین رهبر آینده، نقشی غیر قابل انکار را ایفا می‌کند.

ضعیف‌تر شدن روحانیت در تحولات اخیر بلوک قدرت و هم‌چنین افزایش مخالفت مردم با روحانی سالاری و هم‌چنین افول موقعیت و محبوبیت فقها واقعیتی مهم است اما هنوز در جمهوری اسلامی و عرصه عمومی ایران روحانیت بازیگر قابل اعتنایی است.

akhund

بر خلاف تبلیغات حکومت اکثریت روحانیون کشور تعلق خاصی به جمهوری اسلامی ندارند و موضع مستقل و مخالفی را تعقیب می‌کنند. اما در عین حال نزدیکی با نیرو‌های اپوزیسیون و جنبش دموکراسی خواه نیز ندارند.

رفتار جمعیت روحانی کشور در قبال مرگ خامنه‌ای را می‌توان در دو بخش مستقل و مدافع حکومت تقسیم بندی کرد:

روحانیون مستقل که عمدتا مراجع تقلید سنتی رهبری آن را در دست دارند، نفس تغییر خامنه‌ای را مثبت ارزیابی خواهند کرد. چهره‌های برجسته این جریان اعم از مراجعی چون آیت‌الله وحید، صادق روحانی، صادق شیرازی، شبیری زنجانی، صافی گلپایگانی و… نظر منفی در خصوص خامنه‌ای و به‌خصوص دخالت‌های وی در حوزه‌های علمیه دارند.

بنابراین آن‌ها از رهبری فقیهی که اعتقاد به دخالت کمتر در حوزه‌های علمیه و پذیرش مشارکت مراجع در مدیریت مراکز مذهبی کشور داشته باشد، استقبال می‌کنند. این عامل کفه ترازو را در رقابت بین اصول‌گرایان تند رو و جریان خامنه‌ای در برابر ائتلاف نانوشته اصول‌گرایان سنتی، حلقه رفسنجانی، اصلاح‌طلبان محافظه‌کار و گروه روحانی به نفع ائتلاف یاد شده سنگین می‌نماید.

البته آن‌ها مستقیما در فرایند انتخاب ولی فقیه بعدی دخالت نمی‌کنند. حالت مطلوب آن‌ها بسته شدن پرونده ولایت فقیه و برچیده شدن دستگاه رهبری است چون اعتقادی به روایت مندرج در قانون اساسی از ولایت فقیه ندارند. اما خصلت محافظه کاری و پرهیز از فعالیت سیاسی آن‌ها را به سمت حمایت از گزینه‌ای که دردسر کمتری برای آن‌ها دارد سوق می‌دهد.

بنابراین در سناریوی متعارف می‌توان پیشبینی کرد که اصول‌گرایان سنتی و رفسنجانی بتوانند در شرایط کنونی، حمایت تلویحی مراجع سنتی و غیر حکومتی را پشت سر خود داشته باشند.

مراجع در عراق و در صدر آن‌ها آیت الله سیستانی به احتمال زیاد موضعی بی طرف اختیار خواهند کرد.

اما ماجرای مراجع مدافع حکومت متفاوت است. آنها در سه دسته اصلاح‌طلب، اصول‌گرای سنتی و بنیادگرا قابل تقسیم هستند. رفتار بدنه روحانیون هوادار نظام نیز در همین دسته بندی می‌گنجد.

مراجع اصلاح‌طلب چون موسوی اردبیلی، صانعی، دستغیب، بیات و تا حدی گرامی در موقعیت کاملا ضعیفی به لحاط اثرگذاری بر مجلس خبرگان قرار دارند. تعداد اصلاح‌طلب‌ها در چهارمین دوره مجلس خبرگان با کاهش چشم‌گیری مواجه شد و تعداد آن‌ها به ۸ نفر رسید. حلقه رفسنجانی نیز ۳ عضو دارد. ۷ نماینده نیز تقریبا جزء منفردین هستند. در بهترین حالت اگر ائتلاف رفسنجانی و اصلاح‌طلب‌های محافظه کار بتوانند منفردین را جذب کنند تعداد شان به ۱۸ نفر می‌رسد که در حدود ۲۱ درصد وزن خبرگان می‌شود بنابراین این جریان توانایی جلو بردن هیچ طرحی را ندارد و حتی نمی‌تواند مجلس خبرگان را از رسمیت بیاندازد. اما وزن آن از اصول‌گرایان بنیاد‌گرا ( حلقه مصباح یزدی) بیشتر است.

اولویت این جریان انتخاب رفسنجانی و یا یکی از اصلاح‌طلبان بر مسند رهبری است اما چون چنین امکانی از توان آن‌ها خارج است و حالت استثنایی به‌شمار می‌آید لذا عملا راهی جز همراهی با بخش میانه روی اصول‌گرایان ندارند و ترجیح می‌دهند از اصول‌گرایان بنیاد‌گرا و سوم تیری کسی جانشین خامنه‌ای نشود.

رفسنجانی نیز بازی مشابهی با آن‌ها را احتمالا دنبال می‌نماید اما وی رابطه بهتری با اصول‌گرایان سنتی و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دارد. ائتلاف فوق هم‌چنین می‌تواند در شرایطی از حمایت مراجع سنتی و غیر حکومتی نیز برخوردار شود. ولی مزیت آن در حوزه جامعه و معترضان به وضع موجود است و وزن قابل اتکائی در بلوک قدرت ندارد.

اثرگذاری رفسنجانی و اصلاح‌طلبان زمانی مجال موفقیت پیدا می‌کند که شرایط خاصی در کشور ایجاد شود و یا جنبش اعتراضی پر قدرتی در کشور ایجاد گشته و توازن قدرت تغییر نماید.

اما اصول‌گرایان سنتی با محوریت جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نقش مسلط را در مجلس خبرگان در دست دارند. رابطه آن‌ها با مراجع طرفدار حکومت چون جوادی املی، جعفر سبحانی، محمود شاهرودی، ناصر مکارم شیرازی، جنتی و… خوب و حسنه است.

آن‌ها در مجلس خبرگان چهارم ۶۵ عضو دارند و موقعیت‌شان در مقایسه با دوره قبل ارتقا یافته است. این جریان تمایل دارد که رهبری آینده کمکان وابسته به اصول‌گرایان سنتی ( لایه روحانی- بازاری) باشد ولی در عین حال بین مراجع و مدرسین برجسته حوزه علمیه قم و هم‌چنین چهره‌هایی مانند رفسنجانی نیز پذیرش داشته باشد. آن‌ها می‌خواهند به شکل محافظه کارانه‌ای سیاست‌های موجود را ادامه بدهند اما بر بازگشت نظام به روحانیت سالاری اصرار دارند.

شیخ محمد یزدی، محمد رضا مهدوی کنی، صادق لاریجانی، دری نجف آبادی، محمود شاهرودی، واعظ طبسی، ابوالقاسم خزعلی، موحدی کرمانی، مظاهری، رئیسی چهره‌های فعال این جریان هستند. اکثر ائمه جمعه و جماعات نیز با آن‌ها هماهنگ هستند. علی اکبر ناطق نوری نیز علی‌رغم فاصله‌ای که پیدا کرده ولی کماکان در این جریان می‌گنجد.

ولی بنیاد‌گرایان که عمدتا حلقه مصباح یزدی و نیرو‌های همسو با او هستند تمایل دارند تا مشی خامنه‌ای تداوم یابد. وزن آن‌ها در داخل مجلس خبرگان ناچیز است. اما در هسته سخت قدرت وزن بالایی دارند. مراجع و روحانیون حکومتی چون علوی گرگانی، حسین نوری همدانی، مصباح یزدی، احمد جنتی، سید احمد خاتمی، صدیقی، پناهیان، روح الله حسنیان، هاشمی حسینی بوشهری، علم الهدی، طائب‌ها، حامی این جریان هستند.

البته عمر مجلس چهارم خبرگان بزودی تمام می‌شود. انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان سال ۱۳۹۳ برگزار می‌شود. تغییر در ترکیب منتخبین آینده می‌تواند معادلات را به هم بزند. اما چنین وضعیتی در چشم انداز موجود نامحتمل به‌نظر می‌رسد.

بنابراین اگر اوضاع حالت غیرعادی پیدا نکند و مجلس پنجم خبرگان نیز سمت و سویی مشابه مجلس چهارم داشته باشد، آن‌گاه برایند نظرات در جامعه روحانی کشور و آرایش نیرو‌ها در آن‌جا به گونه‌ای خواهد بود که موقعیت اصول‌گرایان سنتی به لحاظ اثرگذاری در فرایند تعیین رهبر آینده در رتبه نخست قرار می‌گیرد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.