پوپولیسم احمدی‌نژادی با طعم روحانی

حسن روحانی از تصویب ۹۹ طرح عمرانی، فنی و اقتصادی در جریان سفر به استان سیستان و بلوچستان خبر داد. وی گفت: «بنای دولت بر این است که پیش از سفر تصمیمات و طرح‌های مورد نظر برای هر استان را در تهران مورد بررسی دقیق قرار داده و آن دسته از تصمیمات که نهایی می‌شوند در استان اعلام شوند.

ahmadiRouhani

… البته گاهی پیش می‌آید که برخی درخواست‌ها از سوی مردم و مسوولان در جریان سفر اعلام می‌شود که به لحاظ محدودیت ابعاد و منابع مورد نیاز امکان بررسی و تصویب آنها در طول سفر وجود دارد و نهایتا تایید می‌شوند و برخی درخواست‌های دیگر مطرح می‌شود که به طور طبیعی باید در جلسات دولت در تهران مورد بررسی دقیق قرار گیرند.»

نوبخت سخنگو و معاونت اجرایی رییس جمهور اطلاعات مربوط به طرح‌های فوق را چنین اعلام کرد: «۹۹ طرح عمرانی و صنعتی با اعتباری بالغ بر ۱۲ هزار و ۱۰۰ میلیارد ریال اعتبار ریالی و ۶ میلیارد و ۴۷۰ میلیون دلار اعتبار ارزی در سفر هیات دولت به استان سیستان و بلوچستان تصویب شد.»

بنا به ادعای وی پروژه‌های مصوب در حوزه‌های گاز رسانی، طرح‌های عمرانی و زیرساخت‌ها، بهداشت و درمان، کشاورزی، پروژه‌های نیروگاهی و انرژی، طرح‌های آبی و موضوعات فرهنگی هستند.

معلوم نیست این پروژه‌ها در صورت اجرا چه قدر طول خواهند کشید تا به بهره برداری برسند.

اما آن‌چه در پس این ادعا‌های اغراق گونه مشاهده می‌شود مشکل مزمن و دیرینه برخورد‌های تبلیغاتی دولت مردان ارشد در سفر‌های استانی است. این مشکل که از عارضه‌های بزرگ مدیریتی کشور است ریشه‌هایش به پیش از انقلاب بر می‌گردد اما در جمهوری اسلامی تشدید شده است. مقامات حکومتی هر جا می‌روند با وعده‌های بزرگ و دهان پر کن سعی می‌کنند تصویری مطلوب از خود بر اذهان مردم منطقه بنشانند. بررسی وعده‌ها و ادعا‌ها نشان می‌دهد بخش غالب آن‌ها در حد حرف باقی مانده و تاثیری مخرب هم در اعتماد عمومی و هم در توسعه کشور گذاشته است.

در واقع تصمیمات گرفته شده به جای آن‌که مبنای عقلانی داشته و بر اساس محاسبات دقیق فنی و اقتصادی و تناسب با هرم نیاز‌های کشور گرفته شده باشد بر مبنای بازار یابی در منطقه و تهییج احساسات و جذب حمایت صورت می‌گیرد. شتاب‌زدگی و عوام فریبی آفت اصلی این پر گویی‌های غیر واقع‌بینانه است.

البته روحانی توضیح می‌دهد پیش از سفر تصمیمات و طرح‌های مورد نظر در تهران مورد بررسی دقیق قرار گرفته‌اند. اما ارزیابی این حرف تردید‌های جدی در صحت آن پدید می‌آورد. از عمر دولت ۸ ماه بیشتر نمی‌گذرد. استاندار سیستان و بلوچستان نیز ۵ ماه است مشغول فعالیت شده است. از این‌رو انجام کار دقیق علمی و فنی در این مدت در سطح استان اگر ناشدنی نباشد کار بسیار دشواری است.

بعد این سوال پیش می‌آید حتی اگر ادعای روحانی درست باشد چرا نباید این طرح‌ها توسط مسوولان محلی اعلام نگردد و به جای بیان یک باره آن‌ها، بر اساس اولویت‌ها و هم‌چنین آمادگی شرایط اجرایی به تدریج پیرامون آن‌ها اطلاع رسانی صوت بگیرد. در این صورت رییس جمهور و دیگر مقامات ارشد برای کلنگ زنی و یا افتتاح بهره‌برداری از طرح می‌توانند به استان‌ها بروند.

در اصل این سفر‌ها و ادعاهای پر طمطراقی که در جریان آن‌ها انجام می‌شود محصول نابسامانی اقتصاد کشور و ایراد‌های ساختاری دستگاه مدیریتی کشور است. خود روحانی نیز به این واقعیت اشاره می‌کند: «البته بسیاری از درخواست‌هایی که در جریان سفر دولت به استان‌ها مطرح می‌شوند ناشی از آن است که اقتصاد، سامان و رونق لازم را ندارد و اگر اقتصاد کشور رونق بیابد دیگر این درخواست‌ها در گردش‌های کار طبیعی رفع شده و به این شکل به دولت ارائه نخواهند شد.»

در یک ساختار کارآمد و درست اقتصادی نیازی نیست که رییس جمهور به جایی برود و در جریان سفر به مشکلات رسیدگی کند. مدیران استان و زیر مجموعه‌های آن‌ها نمایندگان و ابزار‌های رییس جمهور است. سیستم که متشکل از اجزای گوناگون و متصل به هم هستند باید در پیوستگی و انسجام با هم کار کنند. دولتی موفق است که مدیران و متصدیانش هر جا که هستند بستر‌ها و ابزار‌های اجرای اهداف و برنامه‌های کلان دولت باشد. دخالت رییس جمهور و یا مقام ارشد نهاد دولتی مستقل از زیر مجموعه‌اش و به موازات آنها نشانگر مشکل در سیستم و یا فقدان وجود آن است.

در نظام سیاسی استبداد زده ایران ، سفر‌های استانی فرصتی برای حکومت گران هست تا به مردم نشان دهند سرنوشت آن‌ها در دستان آن‌ها است و تحقق خواسته‌های‌شان در گرو اراده مقام ارشد است. ارتباط مستقیم با وی می‌تواند فرصت ویژه‌ای باشد و بدین‌ترتیب قدرت فردی آشکار شده و خود را باز می‌نمایاند.

در حالی که در پارادایم مناسب مدیریتی مدیران و کارمندان هر استان از مرکز گرفته تا بخش‌ها باید محل رجوع درخواست‌ها، تصمیم سازی‌ها و اعلام اجرای طرح‌های مصوب باشند.

سفر‌های استانی در شکل کنونی‌اش محصول بینش حکومت فردی و ساختار مدیریتی و اقتصادی نابسامان است و به نظر می‌رسد روحانی تمایل و اراده‌ای برای پایان دادن به این روی‌کرد غلط و غیر‌سازنده ندارد. ویژگی پوپولیستی در عمل‌کرد و شخصیت وی پر رنگ است و این عامل اجازه نمی‌دهد ادعا‌های تدبیر و عقلانیت وی در صحنه عمل و ساختار مدیریتی رنگ واقعیت به خود بگیرند.

صرف‌نظر از جنبه تبلیغاتی و ارائه تصویر منجی گرایانه از رییس جمهور دولت منابع مالی و زمانی برای اجرای طرح‌های فوق ندارد و برنامه ریزی صورت گرفته بسیار خوش بینانه و ایده آلی است. دولتی که از خالی بودن خزانه‌اش به نحو مستمر شکایت می‌کند از کجا می‌خواهد چنین منابع مالی را برای استان سیستان و بلوچستان تامین نماید؟ اگر امید‌ها به توافق جامع هسته‌ای است تا از محل آزاد شدن وجوه بلوک شده سرمایه گذاری‌ها صورت بگیرد نخست باید این اتفاق بیفتد و بعد بر اساس آن‌ها وعده داد. اگر رصد کردن عمل‌کرد اقتصادی دولت یازدهم تاکنون تردید ایجاد می‌کند که دارایی‌های فوق در مسیری کارآمد و پر بازده هزینه شوند.

البته در این میان تمایل عمومی به راه حل سریع و فرا عادی مشکلات نیز در بسط روی‌کرد سفر‌های تبلیغاتی روسای جمهور و ارائه فهرست بلند بالا از طرح‌های مورد علاقه مردم نیز تاثیر به‌سزایی دارد.

اما دولتی که ادعا دارد می‌خواهد با تدبیر، اندیشه، منطق و برنامه ریزی علمی قفل مشکلات را بگشاید انتظار می‌رود به این شیوه‌های غلط متوسل نشود و انتظارات بی‌مورد و غیر قابل تحقق در مردم استان‌ها ایجاد نکند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.