موسوی را دریابیم

مهندس میر حسین موسوی در روز سه شنبه به بیمارستان عازم شد تا عمل آنژیو قلب بر روی وی صورت بگیرد. بر اساس اظهارات خانواده و پزشکان معتمد ، مهندس موسوی از عارضه قلبی رنج می برد و فشار خون در ماه های گذشته با نوساناتی همراه بوده است. درمان وی در دفعه گذشته نیز نا تمام ماند و علی رغم نظر پزشکان وی پیش از موعد به محل حصر بازگشت. این بار نیز وی به سرعت به حصر بازگشت . گویا او از گرفتگی رگ های عروق رنج می برد و در عین حال توانمندی قلبش در حدی نیست که بتوان بر روی او آزمایش های لازم صورت بگیرد.

61966d4c6ce4a98804779280cb5e85b6-300x200
زهرا موسوی فرزند وی اطلاع داد مهندس از روز جمعه ابزار ناراحتی کرده اما مامورین زندان با تعلل و تاخیر روز سه شنبه او را به بیمارستان برده اند. مصاحبه فرزندان میر حسین موسوی نشانگر کلافه شدن و نگرانی روز افزون شان است. آنها می گویند والدین شان پیش از دوران حصر بیماری خاصی نداشته اند اما در طول سه سال گذشته مشکلات جسمی و روحی متعددی پیدا کردند. آنها نگران هستند که فضای منزل و شرایط نگهداری مهندس موسوی و دکتر رهنورد بگونه ای تعمدی آلوده شده باشد تا به صورت هدایت شده امراضی به آنها انتقال یابد.
زهرا موسوی همچنین اظهار داشت : « باید مدت ها صبر کنیم؛ شاید هفته ای، ده روزی، پانزده روزی یک بار آقایان تشخیص بدهند و اجازه دیدار بدهند. ما هیچ اطلاعاتی از اینها نداریم. در تمام روزهای ملاقات تا ملاقات بعدی، اینها در ایزوله کامل اند. چنین حجمی از دور بودن از انسان ها در هیچ حصری در جهان وجود ندارد. این سبک حصر، ابداعی در بین ابداعات اینهاست. ما هم نمی دانیم در حصر چه بر سرشان می آورند. نمی دانیم در چه وضعیتی هستند. ما واقعا نمی دانیم به این دو آدم «لهیده از دست روزگار» چه می گذرد. صدایشان بیرون نمی آید و ما هم سکوت کرده ایم.
صرف خوب بودن روحیه که تضمینی برای حیات آنها نیست. بله، پدر و مادر روحیه شان عالی است و پر از انگیزه و فکرند. اما این به معنای سلامت و امنیت آنها نیست. خطاب من به مسئولان حصر است؛ آیا تصور کرده اید راه حل مساله حصر، از بین بردن پدر و مادر ماست؟ یا این بار چه روش ابداعی دیگری دارند؟ نکند کاری کرده اند که ما هر روز باید شاهد یک بیماری و یک مشکل جدید باشیم؟»
دختران موسوی بعد از تاخیر و دردسر های فراوان توانستند پدر شان را ببینند و از روحیه خوب او خبر دادند. علی رغم انتظار آنها از دولت جدید تغییری در وضعیت ساختمان اختر محل حصر موسوی و رهنورد ایجاد نشده است و خانواده وی معترض هستند. همچنین پزشک معتمد خانواده نیز عملا از فرایند نظارت بر درمان مهندس موسوی حذف شده است.
وضعیت نگران کننده رهبران نمادین جنبش سبز و فشار ها و اذیت و آزاری که خانواده های آنها تحمل می کنند از موارد مهم کنونی نقض حقوق بشر در ایران است. حکومت و بخش افراطی دستگاه قضائی و نظام اطلاعاتی در نظر دارند موسوی ، کروبی و رهنورد به صورت تدریجی دچار فرسوده سازی جسمانی و روانی شوند. این شرایط ریسک در خطر جانی قرار گرفتن آنها را افزایش می دهد. جمهوری اسلامی سابقه نقش آفرینی غیر مستقیم در مرگ مخالفان برجسته از طریق اهمال و کوتاهی در درمان ، فشار روانی ، منزوی سازی ، اذیت و آزار روحی ، در مضیقه قرار دادن و محرومیت های عاطفی دارد.
این سابقه باعث می شود که بیماری های رهبران نمادین جنبش سبز را جدی گرفت. خامنه ای و بخش مسلط قدرت هم کینه و نفرتی شدیدی نسبت به موسوی و کروبی و رهنورد دارند و هم در عین حال وجود آنها و ایستادگی بر روی مواضع شان را تهدید جدی امنیتی بشمار می آورند. از اینرو مرگ موسوی و کروبی برای آنها مطلوبیت دارد و نوعی آرزو محسوب می شود.
اما تداوم حصر رهبران نمادین جنبش سبز و شرایط مشقت باری که در آن به سر می برند حاصل دو عامل کلی است. نخست دل بستن به گفتمان دولت اعتدال و سر بر آوردن رنگ بنفش و خلط آن با رنگ سبز است. امید ها و انتظارات بخشی از نیرو های حامی به این سمت رفت که فرایند رفع حصر از طریق پیگیری های دولت روحانی حاصل شود و چانه زنی های پشت پرده جایگزین ایجاد فشار اجتماعی گشت. اما روحانی و دولتش بعد از گذشت ۸ ماه اقدامی انجام نداده و با دادن وعده های مهم و کلی و موکول کردن حل مسال به آینده ای نامعلوم اقدامی انجام نداده اند. ژرف کاوی مواضع روحانی و بررسی سوابق وی و بخصوص تمجید وی از حرکت دولتی ۹ دی قبل و بعد از ریاست جمهوری نشان می دهد دولت یازدهم نه اراده حل مساله حصر به شکل شرافتمندانه و با رعایت حقوق شهروندی را دارد و نه توان آن را. همچنین در شرایط فعلی که دولت روحانی با بحران کاهش مقبولیت دست و پنجه نرم می کند به دلایل ویژه ای نیز تمایل به طرح دوباره گفتمان جنبش سبز و نام های موسوی و کروبی در عرصه عمومی ندارد.
البته تمایز جنبش سبز و گفتمان اعتدال این ظرفیت را دارد که از ابزار های دولت استفاده کرد اما خلط و برقراری این همانی کاذب بین این دو مشکل ساز است.
عامل مهم دیگر رکود و سرخوردگی اجتماعی است. خصلت تسلیم و نا امید شدن از دگرگونی در وضع موجود باعث شده تا نیرو های حامی جنبش سبز منفعل شده و عرصه مبارزه و فعالیت را رها کنند. این مساله هزینه ادامه حصر را برای حکومت کم و قابل تحمل کرده است.
از ابتدای اعتراض به اعلام نتایج مشکوک انتخابات بخشی از نیرو های حامی جنبش سبز نگران بودند که موسوی و کروبی در میانه راه سازش بکنند. اما آنها با ایستادگی و پایمردی بر عهد خود با مردم ایستادند و هزینه های سنگینی را تا کنون پرداخت کرده اند. آنها با تحمل بیش از سه سال حصر خانگی و تحمل بیماری ها و سختی ها نگرش های بدبینانه را شرمسار ساختند.

موسوی و کروبی از عمق نظام و دل گفتمان آن برخاستند . وضعیت نا بسامان و فاجعه بار کشور آنها را به سمتی سوق داد تا با آشتی ملت و حکومت راهی برای نجات پیدا کنند. اما هیولای استبداد دینی تمام عیار در برابر آنها ایستاد. آنها از همه مقام ها ، عنوان ها و تجلیل های گذشته چشم پوشی نموده و سینه خود را برای پرداخت هزینه سپر کردند.
آنها به تاسی از آیت الله منتظری سبک جدیدی از مبارزه را در بین رجال سیاسی جمهوری اسلامی پایه گذاشتند. موسوی ،کروبی و رهنورد ضمن حفظ اعتقادات خود در کنار نیرو های معترض و تحول خواه ایستادند و به جای تاکید بر نظام و سیاست بازی و نشان دادن سراب ، بر تحقق خواست مردم تاکید کردند.
اگر چه ایرادات جدی به عملکرد مهندس موسوی در جریان اعتراضات وارد است اما نقطه قوت او تعهدش به همراهی با معترضان و پذیرش ماهیت متکثر جنبش سبز بود. او خود را به عنوان بخش مدافع آیت الله خمینی جنبش معرفی نمود اما جنبش را در هویت خود محصور نکرد بلکه با پذیرش تکثر چارچوبی را در قالب بیانیه شماره ۱۷ برای عمل مشترک معرفی کرد. او علی رغم سوابقش به حفظ نظام اولویت نداد .خواهان اجرای بی تنازل قانون اساسی بر مبنای اصلاحات جامعه محور است اما بر تحقق خواست مردم تاکید کرده و می کند.
موسوی و کروبی با توجه به موقعیت خاص و ملاحظات گوناگونی که داشتند اما در ۲۵ بهمن همراه با بهار عربی دعوت به راهپیمایی کردند تا مشکل اصلی کشور یعنی ولایت استبداد را حل نمایند.
اما واکنش مردم بعد از استقبال اولیه در خور انتظار نبود و به سرعت فروکش کرد. در دو سال گذشته عملا موسوی ، کروبی و رهنورد در پرداخت هزینه و تحمل فشار از بدنه حامی شان جلو تر بوده اند.
البته حل مشکل حصر و تحقق مطالبات جنبش سبز نیازمند تغییر موازنه قوا است و تغییر موازنه قوا نیاز به دگرگونی در رویکرد بدنه جنبش سبز دارد. حالت رکود فعلی باید پایان یابد و جنبش به صورت تدریجی و آرام به حرکت در آید.
موسوی و کروبی برای مردم دچار این وضعیت شدند حال نوبت مردم است تا آنها را از این مخمصه رها سازند. رهایی آنها موجب شکسته شدن فضای پلیسی شده و رخنه های جدی در دستگاه سرکوب ایجاد می کند. چنین اتفاقی فضا را برای آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی و تحقق مطالبات تاریخی ملت مساعد می سازد.
وحدت و همگرایی حول شکست حصر موسوی ، کروبی و رهنورد بیش از پیش ضرورتی برای شکستن فضای پلیسی و ایجاد گشایش سیاسی در کشور است. این اتفاق فرخنده گذار مسالمت آمیز به دموکراسی را در ایران نیز تقویت می کند. تا دیر نشده باید کوشید تا به نحوی مقتضی هزینه تداوم حصر را برای حکومت تحمل ناپذیر نمود. نباید گذاشت داستان خاموشی غم انگیز مصدق در احمد آباد تکرار شود.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.