گمانه زنی در خصوص جانشین احتمالی خامنهای از حوزههای مود علاقه سیاست در ایران است. اما نا معلوم بودن این مساله و پیچیدگی و محرمانه بودن مباحث مربوطه، کار گمانهزنی را دشوار ساخته است. آنچه بیش از همه چیز باعث حساسیت عمومی نسبت به این مساله شد، تصور رهبری مجتبی خامنهای بعد از پدر بود. این موضوع که با واکنش گستردهای در جامعه مواجه شد، مساله ولی فقیه آینده را به امری مهم برای افکار عمومی تبدیل کرده است. البته رقبای مجتبی نیز در دامن زدن به این مساله موثر بودهاند. در حال حاضر اولین نامی که برای رهبری آینده به ذهن میرسد پسر دوم خامنهای و داماد حداد عادل است.
اما برای بررسی گزینههای محتمل نباید فقط خواست و اراده بخش مسلط قدرت را در نظر گرفت. این امر باعث خطای تحلیلی میشود. بخش مسلط قدرت کنونی موقعیتش تابعی از رهبری خامنهای است. لزوما این وضعیت در دوران پس از رهبری خامنهای صدق نمی کند. تجربه سید احمد خمینی نیز در این خصوص روشنگر است. وی و حلقه یارانش نیز در ذهن میپروراندند تا وی را به عنوان جانشین پدرش طرح نمایند. حتی کار به قیاس با امام جواد و سن کم وی نیز در هنگام انتخاب به امامت رسید اما آنها در نهایت ناکام ماندند و حتی نتوانستند طرح خود را در مجلس خبرگان ارائه نمایند.
بررسی جامع و همه جانبه نیازمند در نظر گرفتن خواست و اراده جناحهای مختلف جمهوری اسلامی است. در ادامه کوشش میشود تا افرادی که احتمال بیشتری دارد در جایگاه ولایت فقیه بنشینند و یا افکار عمومی چنین میانگارد طرح گشته و نقاط قدرت و ضعف آنها واکاوی گردد.
• مجتبی خامنهای
همانطور که در ابتدای مطلب شرح داده شد، وی شایعترین نام برای جانشینی خامنهای است. در این خصوص اغراق هم زیاد است. اما عواملی باعث شده تاامکان رهبری وی در آینده محتمل باشد. وی چندی است کلاسهای درس خارج فقه برگزار میکند و بدینترتیب کوشش میشود وی در جایگاه یک مجتهد طراز اول جا بیفتد. رابطه نزدیک با بخش رسمی سپاه، حضور در کانون بلوک قدرت، رابطه نزدیک با خامنهای، تمایل به فعالیتهای پیچیده، سید بودن، جوانی، قدرت مالی و نظامی نقاط قوت وی هستند. اگر طرحی برای جایگزینی خامنهای در دست باشد او بالقوه میتواند هدف این طرح باشد. اما عدم حضور او در مجامع عمومی و فعالیت علنی نقطه ضعف بزرگ وی است. همچنین میزان سواد و دانش فقهی وی نیز معلوم نیست. رابطه نسبی وی بحث موروثی کردن ولایت فقیه را نیز پیش میکشد که در جای خود مانعی برای رهبری او ایجاد میکند. بنابراین رهبری وی و اساسا اقدام برای ان کار مشخص نیست.
• اکبر هاشمی رفسنجانی
نام او در اکار عمومی مطرح است. البته احتمال اینکه او زودتر از خامنهای فوت نماید بیشتر است. اما در شرایط مرگ غیر منتظره خامنهای او ممکن است یکی از گزینهها باشد. اما چنین احتمالی اندک است. رفسنجانی در سال ۱۳۶۸ نیز اصلا نامش برای رهبری و حتی عضویت در شورای رهبری مطرح نبود. اعضاء مجلس خبرگان فعلی چندان نظر مثبتی به وی ندارند. سید نبودن نیز او را آسیبپذیر میکند. اصولگرایان بنیادگرا سخت با وی مخالفت میکنند. فقط شرایط بحرانی میتواند اوضاع را به نفع وی بگرداند. رفسنجانی نقطه قوتش در زمینه سازی برای انتخاب رهبری است نه اینکه خودش ولی فقیه بشود.
• سید محمود شاهرودی
سید محمود شاهرودی از فقهای شورای نگهبان از گزینههای مطرح است. نقطه قوت او در بین فقهای حکومتی، سواد فقهی نسبتا بالای او است. مرجعیت او خدشهبردار نیست. استاد خارج خامنهای بوده است. روابطش با وی نزدیک است و نزدیک به ده سال بر قوه قضائیه ریاست داشته است. او به اصولگرایان سنتی تعلق دارد اگر چه تبارش با آنها متفاوت است. در عین حال اصولگرایان افراطی روی او حساسیت زیادی ندارند. اما بزرگترین نقطه ضعف شاهرودی سالها ریاست مجلس اعلای عراق بوده که هویت ایرانی وی را زیر سوال برده است. همچنین توانایی سیاسی وی پایین بوده و اشراف بالایی بر مسائل اجرائی کشور ندارد. اگر چه شاهرودی به سلیقه اکثریت اعضاء مجلس خبرگان نزدیک است ولی جزو اولویتهای بالا نیست. در سالیان اخیر شنیده میشود که اقبال بیت نیز به وی کم شده است. او در عین حال رابطه خوبی با هاشمی رفسنجانی نیز دارد.
• عبدالله جوادی آملی
جوادی آملی از گزینه هایی است که زیاد مورد توجه نیست. اما در شرایطی میتواند گزینه ای جدی شود. او تنها مرجعی از مراجع مدافع حکومت است که مورد حمایت آیت الله خمینی و خامنهای بوده است. روابط وی و خامنهای به گرمی سابق نیست اما هنوز رشته دوستی بین آنها پاره نشده است. او در مسائل سیاسی موضع میگیرد. در دهه شصت نیز عضو شورای عالی قضائی بوده است. اگر خبرگان به جایی برسند که بخواهند یکی از مراجع را انتخاب کنند او از گزینههای مطرح خواهد بود. البته سید نبودن برای وی مشکل است اما این عامل مانع نیست و با یک تصمیم سیاسی میتواند برداشته شود.
• صادق لاریجانی
رئیس قوه قضائیه یکی از جدیترین گزینهها است. جوانی نسبی در بین افراد مطرح بزرگترین نقطه قوت او است. علیالقاعده در ذهن اعضاء خبرگان انتخاب کسی اولویت دارد که چندین سال بتواند در جایگاه رهبری قرار بگیرد. او هم در علوم دینی و فقهی تسلط خوبی دارد هم با معارف جدید آشنایی دارد. معتمد و مورد اقبال اصولگرایان سنتی است. رابطه خوبی با مراجع دارد. اگر چه ایده آل اصولگرایان بنیاد گرا نیست اما با وی تضاد نیز ندارند و او میتواند نظر مثبت آنها را نیز جلب نماید. اگر فضا به سمت اجماع اصولگرایان برود او بخت زیادی خواهد داشت تا ردای ولایت فقیه را بر تن نماید. سید نبودن نقصی برای وی بشمار میرود اما مانع غیر قابل رفع نیست.
• محمدتقی مصباح یزدی
نام او نیز در افکار عمومی مطرح است. او ایده آل اکثریت اصولگرایان بنیادگرا است. رابطه خوبی با سپاه دارد اما در عین حال تمامی نیروهای سپاهی او را به عنوان مرشد قبول ندارند. او مخالفان جدی و کمر بستهای نیز دارد. وجهه خوبی میان مراجع تقلید ندارد. سواد فقهیاش به طور نسبی خوب است. اما اصولگرایان سنتی و جامعه مدرسین تقلید نیز با وی میانه خوبی ندارند و اخیرا نیز شکاف بین آنها گسترش یافته است. امکان اینکه وی در شرایط طبیعی در مجلس خبرگان انتخاب شود پایین است و هوادارانش در مجلس خبرگان در اقلیت محض هستند. اما در بین گروههای فشار و هیاتهای مذهبی حکومتی طرفدارانی پر شور دارد. سید نبودن برای وی نیز مانعی است.
• علی اکبر ناطق نوری
ناطق نوری اگر فضای موجود ادامه یابد شانسی ندارد. اما در شرابطی خاص که ائتلاف ضد نیروهای افراطی در حکومت هنگام تصمیم گیری دست بالا را پیدا نماید وی میتواند گزینه مورد توجه باشد. اصلاحطلبان و حلقه رفسنجانی وی را میپذیرند. اصولگرایان سنتی با وی همراه هستند و او سالها از فعال ترین چهرههای آنها بوده است. مزیت ناطق نوری تجربه مدیریتی و سیاسی وی است. به لحاظ سنی نیز شرایط خوبی دارد. اصولگرایان بنیادگرا با وی مشکل دارند. او در بین سپاه و بسیج از دیر باز وجهه خوبی نداشته است.در سالیان اخیر نیز رابطه او با رهبری نیز از حالت خوب سابق خارج شده است.
• حسن خمینی
اگر چه سلیقه و مذاق سیاسی بخش مسلط قدرت و مجلس خبرگان با حسن خمینی همراه نیست. اما او برای پا گذاشتن در کفش پدر بزرگش بی شانس نیست. مزیت اصلی ارتباط نسبیاش با آیت الله خمینی است. دانش فقهی او مناسب است. به عنوان یک مدرس درجه اول در حوزه علمیه قم جا افتاده است. رابطه خوبی با مراجع دارد. در بین گزینههای مطرح پایگاه اجتماعی بهتری در جامعه دارد. جوانی نیز دیگر برگ برنده وی است. اگر خبرگان بخواهند از منظر دوام و بقاء نهاد ولایت فقیه کسی را انتخاب کنند حسن خمینی بهترین گزینه است که میتواند علاوه بر محافظه کاران بخش هایی از معترضان و تحول خواهان محافظه کار را نیز به کارکرد نهاد ولایت فقیه راضی سازد. بخش رسمی سپاه و بسیج با وی مشکل دارند. اما اگر شرایط بحرانی شود و یا جنبش اعتراضی در موقعیت کنش قدرتمند قرار بگیرد، شانس رهبری وی نیز افزایش مییابد.
هیچیک از این گزینهها قطعی نیستند. اوضاع ویژه و پیشبینی ناپذیر ایران میتواند فضا را به سمتی ببرد که فردی خارج از این اشخاص جامه ولایت به تن بکند. البته این بحث با این پیشفرض است که تغییر جدی در عرصه سیاسی ایران ایجاد نشده و ساختار قدرت تداوم یابد.