بهاره هدایت و فضیلت از خود گذشتگی برای رهایی ایران

روز جهانی زن در کشور هایی نظیر ایران فرصتی برای توجه ویژه به زنانی است که در پیکار برای عدالت جنسیتی و گذار به دموکراسی پشت میله های زندان بسر می برند. در میان زندانیان زن کنونی بهاره هدایت جایگاه خاصی دارد.

53490610-D70B-452D-A577-3FBD851659D1_w640_r1_s

بانوی جنبش دانشجویی اکنون بیش از چهار سال و نیم است که تاوان ایستادگی اش بر روی حقوق ملت و زیست انسانی مردم و زنان ایرانی را پس می دهد. گذشت نزدیک به پنج سال از حبس در آغاز دوران محکومیت وی باور کردنی نبود. کسی که فعالیت هایش تنها بر اساس استفاده از حقوق خدادادی ، پاسداشت کرامت انسانی و وفاداری به سنت روشنگری دانشگاه بوده و سلاحی جز اعتراض مسالمت آمیز نداشته است ، نباید و نشاید که سال ها مقیم زندان شود و با مشکلات مختلف آن دست و پنجه نرم کند.

اما اقتدار گرایان حاکم بعد از سال ۸۸ و لرزش پایه های ولایت استبداد به این نتیجه رسیدند تا کسانی را که جرات کردند و در برابر مناسبات خود کامه علم مقاومت برافراشتند ، سخت و بی رحمانه مجازات کنند. از اینرو بهاره و دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی قربانی سیاست ارعاب حکومت شده اند تا با سختگیری و سلب گسترده حقوق آنها هزینه اعتراض و انتقاد شجاعانه و موثر در کشور افزایش یابد. سرکوب ،زندان، اعدام، حصر و از بین بردن دوران جوانی و تباه کردن پتانسیل ها و فرصت های آزادی خواهان حربه اصلی و تکراری نظام های خود کامه است. جمهوری اسلامی و نهاد ولایت فقیه نیز به خوبی در سه دهه گذشته سرکوب و مجازات خشن را وسیله بقاء خود ساخته اند.

ولی آن چیزی که باعث شده است تا آتش پیکار با استبداد و تمامیت خواهی خاموش نشود و شعله امید به آینده ای آزاد و مبتنی بر اعتلای کرامت انسانی فروزان باقی بماند، پاکباختگانی بوده و هستند که زندگی خود را وقف راه رهایی و پاره کردن زنجیر های اسارت اجتماع کرده اند. بهاره هدایت متعلق به این جمع ایثار گر است که از خود برای مردم ، جامعه و میهن گذشته اند.

رشد و بهروزی ایران و ایرانی مدیون این پاکباختگان است. بهاره هدایت اگر چهار سال از زندگی اش در زندان گذشت . اما مقاومت وی به میزان به مراتب بیشتری ساخت قدرت مطلقه را فرسوده ساخته و پروژه تحمیل اطاعت و انقیاد بر دگر اندیشان و ادغام جامعه در اراده قدرت را ناکام ساخته است.

حضور وی و دیگرانی که به مناسبات آمرانه و لگد کوب کردن انسان در پای مطامع مافیای قدرت و ثروت نه گفته اند و نگذاشته اند گفتمان ارتجاعی حکومت هژمونی پیدا کند، باعث می شود تا در تیره ترین روزگار کشور روزنه های امید باز بماند. این ویژگی است که فروغ فرخزاد صدای زندانی را رسا ترین صدا می نامد که فقط می تواند زوال آسمان تیره و ظلمات ویران کننده را بشارت دهد.

تحمل رنج و شدائد برای زندگی بهتر جامعه و نسل های آینده فضیلتی بی همتا است . راهیان این مسیر شرافت بخش در هر کجای این کره خاکی به مقصد فرخنده جاودانگی و نیک فرجامی ثبت شده بر جریده تاریخ مفتخر شده اند.

این روز ها توجه به فضیلت مقاومت در برابر استبداد و ایثار برای رهایی جامعه و تجلیل از حاملان آن چون بهاره هدایت اهمیتی مضاعف دارد. مدتی است که فضای رسانه ای و سیاسی داخل کشور از صدای غوغا سالارانی آکنده شده است که نیرو های تحول خواه را از آزاد منشی و اتخاذ سویه انتقادی جدی در برابر خودکامگی پرهیز داده و در خیالی باطل به تخریب جویندگان راه رهایی در برهه های مختلف تاریخ معاصر ایران مشغول هستند. آنها با چنگ کشیدن به روی کسانی که با دستان خالی اراده قدرت را به چالش طلبیدند و امید به ایرانی آزاد و فارغ از مناسبات آمرانه و گفتمان های سلطه را حفظ کردند ، می خواهند نوعی از روشنفکری و کنشگری سیاسی و معرفتی را ترویج کنند که استبداد را سرنوشت محتوم ایران وایرانی بپندارد و در چارچوبی که تزاحم آشکار با اصحاب قدرت پیدا نکند متاع روشنفکری و فن سالارانه را عرضه نماید.

بهاره هدایت و افرادی چون او ترجمان تلاش جامعه محور و زوال قطعی مناسبات استبدادی در ایران هستند که با اتکاء به قدرت ملت دیر یا زود حاصل می گردد.

در شرایطی که عده ای می کوشند به نیرو های دولت محور و پویشی از اصلاح گری که همیشه رو به قبله قدرت داشته است در سپهر تحول خواهی ایران برتری ببخشند ، نیرو های آزادی خواه و برخاسته از متن جامعه باید توجه بیشتری به کسانی بدهند که از پرداخت هزینه برای سعادت مردم و آزادی جامعه استقبال کرده و می کنند.

البته اصلاح گری دولت محور نیز یک شیوه برای سامان دهی امور است و فی نفسه ایرادی متوجه آن نیست. افراد ظرفیت ها و استعداد های مختلفی دارند. از همگان نمی توان انتظار شجاعت جانانه داشت . شماری هستند که چاره ای ندارند که به این شعر مولانا عمل کنند : « در کف شیر نر خونخواره ای جز به تسلیم و قضا کو چاره ای ». مشکل کسانی هستند که برای توجیه خود و ضعف های شان اصل رویکرد آرمان گرایی و اسیر تنگناهای موجود نشدن و بر فراز محدودیت ها و مشکلات کنونی ، جهانی دیگر را ممکن دیدن و برای آن خطر کردن و هزینه دادن را زیر سئوال می برند.

از اینرو با توجه به این ملاحظات باید قدردان انسان های بزرگی بود که با اراده ستودنی خود درد های زایمان جامعه و گذار از مرحله سخت کنونی ایران را تحمل می نمایند.

بهاره هدایت همکلاسی و همراه شفیق دانشجویان ایرانی از جمله کسانی است که اکنون بار سعادت ملت را بر شانه های خود حمل می کنند. در های زندان به روی او بسته نمی ماند . اما ایران آباد و آزاد فردا مرهون تلاش ها و مقاومت های او خواهد بود.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.