روحانی و پذیرش ریسک ابوطالبی

اگر ابوطالبی نتواند ویزا بگیرد، رفع موانع ارتباط بین ایران و آمریکا دشوارتر شده و تلاش دولت روحانی برای تنش‌زدائی با غرب با مخالفت‌های داخلی گسترده‌تری در بلوک قدرت مواجه خواهد شد.
معرفی حمید ابوطالبی به ریاست دفتر نمایندگی ایران در نیویورک با چالشی جدی مواجه شده است. ۲۹ سناتور جمهوری‌خواه از دولت آمریکا خواسته‌اند به ابوطالبی روادید ندهد. برخی شخصیت‌های حزب دمکرات مانند چارلز شومر و رابرت منندز نیز در شمار مخالفان این انتخاب هستند.

Abutalebi

ماری هارف سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، انتخاب ابوطالبی را دردسرساز توصیف کرده و گفته دولت آمریکا نارضایتی‌اش را از این امر به دولت روحانی اعلام کرده است.
اظهارات هارف را می‌توان دلیلی بر طولانی شدن پروسه اعطای ویزا به ابوطالبی دانست. هفته ها است خزائی از محل مدیریت خود در نیویورک بیرون رفته و منتظر مراسم متعارف معارفه نمانده است.

حساسیت بر سر حمید ابوطالبی به خاطر مشارکت ادعایی وی در تسخیر سفارت آمریکا است. خود وی حضور در واقعه گروگانگیری را تکذیب کرده و می‌گوید به عنوان مترجم با “دانشجویان پیرو خط امام” همراهی داشته است. عکس هایی از وی در داخل سفارت آمریکا منتشر شده است.

مروری بر سوابق ابوطالبی

مشخص ساختن نقش واقعی ابوطالبی در حادثه تسخیر سفارت آمریکا کار آسانی نیست اما همکاری او امری قطعی است. علاوه بر این چند نکته دیگر نیز در خصوص وی می‌توان گفت که با واقعیت سازگار است. او حداقل از چهره‌های اصلی تصرف‌کننده سفارت آمریکا نبوده است. همچنین در گذر سال‌ها مواضعش دستخوش تغییر شده و امروز از جمله کسانی است که ماجرای تسخیر سفارت آمریکا را فقط در چارچوب زمانی‌اش قابل تایید می‌داند.

او بعد از پایان ماجرای گروگانگیری به وزارت خارجه رفت و طی مدت کوتاهی به دیپلماتی درجه یک در جمهوری اسلامی تبدیل شد. ابوطالبی برای ۱۵ سال در ایتالیا، استرالیا و بلژیک سفیر بود. او سابقه پنج سال مقام مدیر کل سیاسی وزارت خارجه و ۵ سال مشاور وزیر خارجه و عضویت در شورای راهبردی وزارت خارجه را در کارنامه خود دارد. وی در سال ۱۳۷۳ نیز مدت کوتاهی در دفتر نمایندگی ایران در نیویورک فعالیت کرده است.
گزارش‌هایی وجود دارند که وی با نیرو های امنیتی سپاه نیز همکاری داشته. او حتی متهم به همکاری در ترور محمد حسین نقدی دیپلمات جدا شده جمهوری اسلامی است که به سازمان مجاهدین خلق پیوسته بود. اما راست‌آزمایی این ادعاها با اطلاعات موجود ممکن نیست.

او در حلقه افراد نزدیک به رفسنجانی و روحانی قرار دارد اما در عین حال رابطه‌اش با بیت رهبری نیز خوب است. او در دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد در وزارت خارجه مشغول به کار بود ولی سمت بالایی نداشت. ابوطالبی در طول آن سال‌ها، رییس گروه مطالعات آسیای مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام بود و با روحانی همکاری می‌کرد. از این رو وقتی روحانی رئیس جمهور شد وی را به سمت معاونت سیاسی رئیس دفتر رئیس جمهور برگزید.

شایع است بعد از توافق ایران و ۱+۵ بر سر اقدام مشترک شش ماهه ژنو ، روحانی تصمیم گرفت که ابوطالبی اداره دفتر نمایندگی ایران در نیویورک را در دست بگیرد. او رابطه نزدیک و خوبی با جواد ظریف نیز دارد.

چرایی ریسک روحانی

در نگاه اول عجیب به نظر می‌رسد که چرا روحانی و ظریف دست به چنین انتخابی زدند. دفتر نمایندگی ایران در نیویورک جایی حساس و از مناصب مهم قوه مجریه است. معمولا ریاست این دفتر در حد معاونان وزریر خارجه اهمیت دارد و همچنین کانال غیر رسمی مراودات ایران و آمریکا نیز محسوب می‌شود.

بر این اساس، روسای جمهور معمولا تمایل دارند تا این جایگاه در اختیار معتمدان‌شان قرار بگیرد. از سوی دیگر حساسیت این پست باعث شده تا رهبری نیز نسبت به آن نظر داشته باشد. ابوطالبی جزو دیپلمات‌های میانه‌روی وزارت خارجه محسوب می‌شود و از نزدیکان روحانی و ظریف است. خامنه‌ای نیز نظر منفی روی او ندارد. شایع است که او در گفتگو های مخفی ایران و آمریکا حضور داشته است.

مجموعه این عوامل باعث شده تا روحانی وی را انتخاب کند و ریسک آن را نیز پذیرا شود .البته بعید به نظر می‌رسد که روحانی و یا ظریف پیش‌بینی چالش کنونی را کرده باشند. ابوطالبی قبلا در نیویورک فعالیت کرده و از دولت آمریکا ویزا دریافت نموده است. نظر مثبت ابوطالبی نسبت به تنش‌زدایی در روابط ایران و آمریکا و مخالفت با دیدگاه ستیزه‌جویانه تهاجمی در سیاست خارجی نیز دلایل دیگری است که روحانی و ظریف بر سر حضور وی در نیویورک اصرار دارند.
ابوطالبی با نگاهی مثبت به روابط ایران و آمریکا گفته است: «ما باید ابتدا به حل معضلات و مشکلات فراوان ایجاد شده بپردازیم و پس ازحل این معضلات و از رهگذر تفاهم و اعتماد روزافزون به حوزه روابط بازگردیم؛ آن‌گاه در زیرنور خورشید و نه در تاریکی، به مذاکره درباره روابط بپردازیم که این هم دلایل بسیار دقیقی دارد، اما نمی‌توانم بگویم کی و چگونه؟ فقط می‌دانم که باید هرنوع فشار ذهنی را از افکارعمومی دو طرف و از روی مذاکره‌کنندگان برداریم واجازه دهیم مذاکرات هسته‌ای به عنوان یک نماد به خوبی پیش برود»

بنابراین انتخاب ابوطالبی به وضعیت پیچیده سیاست ایران ارتباط دارد. ابوطالبی منکر حضور در تسخیر سفارت آمریکا است. حتی اگر حضور او در گروگان‌‌‌گیری نیز ثابت شود، حداکثر وضعیتی مشابه معصومه ابتکار خواهد داشت که در حال حاضر عضو دولت است.

می‌توان او را با محمود احمدی‌نژاد مقایسه کرد که بعد از تسخیر سفارت و حمایت آیت‌الله خمینی به جمع گروگانگیرها پیوست. ابوطالبی به بخشی از نیرو های دیپلمات جمهوری اسلامی تعلق دارد که مواضع‌شان در گذر زمان تعدیل شده است. خود جواد ظریف نیز از جمله دانشجویانی بود که در سی و چهار سال پیش در خاک آمریکا به دفاع از گروگانگیری پرداخته و تجمع های حمایتی برگزار می کردند. بنابراین این انتخاب از دید روحانی ارتباطی با ماجرای فوق ندارد و تصوری که سیاست‌مداران آمریکایی از این کار را دارند را شامل نمی شود.

پیامدهای عدم صدور ویزا

دولت آمریکا نقشی در تصمیم‌گیری پیرامون حضور نمایندگان کشور ها در سازمان ملل ندارد و فقط به لحاظ اجرایی و تشریفاتی مسئولیت صدور ویزا بر عهده آن است. اما وضعیت ابوطالبی و ادعای حضور وی در گروگانگیری سفارت آمریکا وضعیت دشواری را برای وزارت خارجه آمریکا ایجاد کرده است.
البته این مسئله بعد داخلی در سیاست امریکا نیز دارد. رقبای دولت از این حربه برای اعمال فشار و به حاشیه راندن دیدگاه‌های تعاملی دولت اوباما در خصوص ایران استفاده می‌کنند. این موضوع استعداد همراهی افکار عمومی آمریکا و دامن زدن به احساسات ناسیونالیستی را نیز دارد. بخصوص که جمعی از گروگان‌های یاد شده خواستار عدم اعطای ویزا شدند.

ازاین رو وزارت خارجه آمریکا می‌کوشد تا از طریق رایزنی‌های پشت پرده مقامات دولت را قانع سازد تا فرد دیگری را معرفی نمایند. از سوی دیگر، بخش تندروی حکومت و اصول‌گرایان نیز وارد میدان شده و بر روی ضرورت حضور ابوطالبی در آمریکا تاکید دارند. از دید آنها انتخاب مسئول دفتر نمایندگی ایران در نیویورک مربوط به به دولت آمریکا نیست. بنابراین اگر در نهایت ابوطالبی نتواند موفق به دریافت ویزا شود این برخورد را به حساب رفتار خصمانه دولت آمریکا خواهند گذاشت و از این موضوع برای توجیه ومشروعیت‌بخشی به سیاست تقابلی و تداوم عدم رابطه بین ایران و آمریکا بهره‌برداری خواهند کرد.

این چالش چه حل شود و یا نشود، تاثیر مستقیم بر مذاکرات هسته‌ای نخواهد داشت و تصمیم دو طرف برای پیدا کردن راهی برای مصالحه هسته‌ای تنها بر ملاحظات امنیتی و فنی مربوطه متمرکز است.

اما اگر ابوطالبی نتواند ویزا بگیرد آنگاه رفع موانع ارتباط بین ایران و آمریکا دشوارتر شده و تلاش دولت روحانی برای تنش‌زدائی با غرب با مخالفت‌های داخلی گسترده‌تری در درون بلوک قدرت مواجه خواهد شد.

عدم صدور ویزا برای ابوطالبی، رویکرد غرب‌ستیزی تهاجمی در داخل حکومت را تقویت می‌کند. از اینرو دولت روحانی خواهد کوشید هر طور شده مشکل را حل کند اما احتمال این هم که فرد دیگری را معرفی کند،کم است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.