شیر و خورشید و مصلحت دولت روحانی

حجت الاسلام علی یونسی دستیار ارشد رئیس جمهور در امور اقوام و اقلیت‌ های دینی و مذهبی در سخنانی غیر منتظره تفسیری مذهبی از نماد شیر و خورشید ارائه کرده و پیشنهاد کرد این نماد به آرم هلال احمر تبدیل شود. سخنان وی نه تنها با مخالفت اصول گرایان مواجه شد بلکه عده ای از حامیان روحانی نیز زبان به انتقاد گشودند. در این میان مصطفی فقیهی مدیر مسئول پایگاه خبری و تحلیل انتخاب تا جایی در اعتراض پیش رفت که یونسی را به بحران زایی برای روحانی متهم ساخت.

8F9CEBC5-0921-4FCE-B1FB-12813F0C589B_w640_r1_s
اما علی یونسی چه گفته بود که برخی را به موضع گیری های پرخاشگرانه و تند کشاند؟ او در پایان سفر دو روزه خود به شیراز در مصاحبه مطبوعاتی در خصوص پرچم ایران و تاکید بر جنبه تاریخی سه رنگ گفت : « عده‌ای خیال می‌کردند نماد شیر و خورشید در میان پرچم ایران یک نماد سلطنتی و شاهنشاهی است، در حالی‌که شیر نماد حضرت علی (ع) و خورشید نماد حضرت محمد (ص) است و در دوران گذشته اضافه کردن تاج به این نماد باعث سلطنتی شدن آن شد. »
او افزود: «هر چند برای نماد هلال احمر احترام زیادی قائلیم، اما پیشنهاد می‌کنم نماد شیر و خورشید که نماد حضرت محمد (ص) و علی (ع) است جایگزین نماد کنونی هلال احمر شود».
سخنان یونسی را در دو محور می توان مورد ارزیابی قرار داد. نخست میزان تطبیق تفسیر وی از شیر و خورشید با واقعیت های مربوط به سیر تاریخی این نماد قدیمی است. سپس بررسی اینکه سخنان وی در چارچوب برنامه و گفتمان روحانی می گنجد یا آنگونه که لایه محافظه کار و نزدیک به نظام مدافع روحانی مدعی است به جایگاه روحانی ضربه زده و بهانه دست اصول گرایان افراطی می دهد؟
ادعای یونسی تقریبا درست است اما کلیت آن با واقعیت های تاریخی نمی خواند. شیر و خورشید تاریخ پر تحولی را در ایران طی کرده و در هر دوره واجد معنایی تازه شده است. یونسی درست می گوید که علامت شیر و خورشید در ایران پس از اسلام به عنوان نماد پرچم استفاده شده و بر خلاف تصور غالب ارتباطی با ایران پیش از اسلام و حکومت ساسانی ندارد. استفاده از شیر و خورشید به عنوان نماد در پرچم از دوره شاه اسماعیل دوم صفوی آغاز شد.
بر اساس تحقیقاتی که احمد کسروی، مجتبی مینوی و سعید نفیسی در متون ادبی ، اسناد تاریخی و باستان‌شناسی انجام داده اند شروع استفاده از شیر و خورشید در مسائل نجومی و ستاره بینی در دوره تیموریان است . قرار گرفتن خورشید در صورت فلکیِ اسد در منطقهالبروج از قرن هفتم هجری به بعد نقشی نمادین و رایج برای نیک بختی پادشاهان شد . در دوران ایلخانیان و تیموریان از شیر و خورشید بر روی سکه ها نیز استفاده می گشت.
البته از خورشید به تنهایی در دوران هخامنشی ،اشکانی و ساسانی در پرچم های ایرانی استفاده می شده و خورشید اشاره به فر ایزدی و خدایان داشته است. پیش از هخامنشیان نیز بابلیان و دیگر تمدن های باستانی بین النهرین از شیر به عنوان نماد قدرت و خدا استفاده می کردند.
در اندیشه ایرانیان باستان خورشید جاودانه بوده و از فر و فروغش برکت و حاصلخیزی برجهان ارزانی می شود. در اسطوره آفرینش ایرانیان ذکر شده است که نطفه کیومرث ـ نخستین انسانی که اهورامزدا آفرید ـ در خورشید نضج گرفت و درون زمین محفوظ ماند و چهل سال بعد از آن دو شاخه ریواس ( مش و مشیانه) روئید.
اما استفاده از شیر و خورشید در پرچم از دوره شاه اسماعیل دوم صفوی شروع می شود و در دوره شاه عباس بزرگ تثبیت می گردد. منتها شیر و خورشید به رنگ زرد بر روی پرچم سبز رنگ حک می شده است. در دوره قاجار شیر و خورشید به همراه شمشیر در زمان آغا محمد خان و فتحعلی شاه بر روی رنگ های مختلف استفاده می شده است. همچنین پرچم از حالت سه گوش به چهار گوش تغییر یافت. اما در دوره ناصرالدین شاه و به ابتکار امیرکبیر پرچم سه رنگ با نماد شیر شمشیر به دست و خورشید تاج دار پدید می آید و به عنوان نماد ایران بر سر در ساختمان‌ های دولتی ، یادمان‌های سلطنتی، قلعه‌ها ، بنادر ، سفارت خانه های ایران و هرآنچه به دولت و سلطنت مربوط بود به اهتزاز در می آید. مجلس مشروطه نیز پرچم فوق را در الحاقیه پنجم قانون اساسی به عنوان نشان رسمی کشور اعلام می کند.
نشان شیر و خورشید در دوره‌ های زمانی مختلف و نزد سلسله‌ های پادشاهی گوناگون به تفاسیر متفاوتی تعبیر شده و تحول معنایی یافته است. شاپور شهبازی در دانشنامه ایرانیکا تصریح می کند که سنن عربی-اسلامی، ترکی و مغولی همیشه بر پیوند نمادین شیر و پادشاهی تأکید کرده و جاذبه جادویی خورشید را نیز تأیید می‌کردند. به نظر او مغول‌ ها حرمت نهادن به خورشید، به ‌ویژه در حال طلوع، را دوباره در ایران رواج دادند. بنابراین نماد شیر و خورشید در زمانه ما محصول تلفیق سنت های عربی ،ترکی ،مغولی ،پهلوی و شیعی است که در گذر زمان سیمایی ایرانی یافته و امروز از نشان های اصلی هویت ایرانی محسوب می شود.
تلقی از شیر و خورشید تا اواسط دوره قاجار کاملا مذهبی بود. در آن دوره شیر و خورشید به قول افسانه نجم آبادی نماد تلفیق دین و دولت ، مذهب و حکومت بود. شیر استعاره ای از حضرت علی امام اول شیعیان بود که اسدالله غالب یکی از القاب مشهور وی است. خورشید نیز عظمت و درخشندگی خداوند را بازتاب می داد. اما در دوره متاخر قاجار از زمان محمد شاه به بعد کم کم تفسیر های ملی گرایانه نیز پدید آمدند بدون آنکه جا را بر تفسیر های مذهبی تنگ نمایند. در این تفسیر ها خورشید اشاره به شاه و به طور مشخص جمشید پادشاه اسطوره ای ایران دارد و شیر نر نیز کنایه از رستم قهرمان بزرگ ایرانی است.
اما در بحث های مجلس اول مشروطه کماکان مفهوم مذهبی غالب است و نمایندگان برای توجیه شیر اشاره به حضرت علی و وقوع انقلاب مشروطه در ماه مرداد می کنند که در تاریخ قدیم برج اسد بود و هم اسدالله لقب حضرت علی را یاد آوری می کنند. خورشید نیز با توجه به گرمای هوای در ماه مرداد که پیروزی نهضت مشروطه است تبیین می شود.
بنابراین همانگونه که در مباحث پیش گفته طرح شد ، نماد شیر و خورشید اختصاصی به حکومت پهلوی ندارد و به طور ذاتی نماد سلطنت نیز نیست. همچنین ارتباط خاصی با ایران پیش از اسلام نیز ندارد. یونسی در خصوص تلقی مذهبی از شیر درست می گوید اما ارتباط دادن خورشید به پیامبر اسلام بحث جدیدی است و در پژوهش های تاریخی جایگاهی ندارد.
شجاعت یونسی قابل تقدیر است بخصوص که اظهارات وی فقط در حد حرف باقی نماند و راهی به عمل نیز پیدا کند. البته یونسی استفاده از شیر و خورشید فقط در هلال احمر را طرح کرده و اشاره ای به استفاده از آن در پرچم نکرده است.
یکی از وجوه بحران همبستگی در ایران عدم توافق بر سر پرچم است. پرچم کنونی بیشتر بر تفسیر ایدئولوژیک تکیه دارد و حالت فراگیر برای همه ایرانیان ندارد. اما شیر و خورشید پتانسیل خوبی دارد تا در بر گیرنده همه ایرانیان از زبان ها ،ایدئولوژی ها ،مذاهب و قومیت های مختلف باشد. در حال حاضر شیر و خورشید بیشتر نماد ؤزیم پهلوی و سلطنت طلبان را تداعی می کند اما این برداشت تنها یک قرائت است. در سایه آشنائی زدائی می توان معنای دیگری به شیر و خورشید بخشید که اختصاص به یک گروه و خانواده سیاسی در ایران نداشته باشد. همانگونه که این نماد تا کنون سیر تحول معنایی را پشت سر گذاشته است می توان معنایی فراگیر و عام برای ایرانیان را بدان نسبت داد.
از اینرو موضعگیری یونسی در این خصوص بر خلاف ادعای منتقدین اعتدال گرا امر مثبتی است . نظرات او و بخصوص تاکیدش بر کنار گذاشتن تنگ نظری ها کاملا با گفتمان اعتدال و وعده های روحانی در پیش از انتخابات تطبیق دارد.
مبانی استدلالی مخالفان متعلق به اردوگاه اصول گرایان است. اظهارات و نقطه نظرات یونسی در ماه های گذشته نشان می دهد چرا با قرار گرفتن وی در صدر وزارت کشور مخالفت شد. روحانی با چنین حرف هایی که نشانگر تحول خواهی و فاصله گرفتن از گفتمان موجود است توانست رای های مردم را جذب نماید.
دعوت به خود سانسوری ، محافظه کاری ،تقلیل اعتدال به بهبود معیشتی مردم ، محدود کردن آزادی بیان ، پذیرش خطوط قرمز رهبری و اصول گرایان افراطی بیراهه ای است که همچون تجربه جنبش اصلاحی دوم خرداد بین بدنه حامی و راس جریان اعتدال شکاف بزرگی پدید می آورد و در نهایت زمینه را برای نا امیدی مردم و سر بر آوردن احمدی نژادی دیگر مساعد می سازد.
کسانی که در سابقه سیاسی و مطبوعاتی آنان نشانی از آزادی خواهی و تلاش برای تحقق حاکمیت مردم دیده نمی شود و در سایه رانت های مطبوعاتی ولایی و تمجید و تملق از رهبری رشد کرده اند ، نمی توانند در جایگاه قیم مردم مصلحت آنها را اعلام کرده و از افراد بخواهند که نظرات شان را بیان نکنند!
این مدعیان خود خوانده تشخیص مصلحت عمومی بیش از هر عامل دیگری برای دولت روحانی مشکل ساز خواهند شد . استفاده از مبانی مشترک با اصول گرایان افراطی و رهبری نه تنها منجر به تحقق منافع ملی و مصلحت های همگانی نمی شود بلکه با تیز کردن چاقوی زنگیان مست بحران سازی مستمر آنان را تقویت می نماید .

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.