سیستانی، سکولار در انتخابات

رفتار آیت الله سید علی سیستانی در سومین دوره انتخابات پارلمانی عراق نمونه خوبی از رفتار سکولار از سوی یک مقام بلند پایه مذهبی است. آیت الله سیستانی در این انتخابات از رفتار حزبی و معرفی کاندیدا خود داری کرد.

او اعلام کرد بی طرف است اما در عین حال به مسئولیت سیاسی خود عمل کرد و از مشارکت در تعیین سرنوشت به عنوان یک فرد کنار نکشید. او به مردم عراق توصیه کرد در انتخابات شرکت کنند و با استفاده از حق رای خود به ایجاد ثبات، امنیت و رفاه در عراق کمک نمایند.

IMG14320153

زعیم حوزه علمیه نجف اعلام کرد فروش رای حرام است تا به سهم خود در حفظ سلامت انتخابات و جلوگیری از تخلف بکوشد. او همچنین از مردم دعوت کرد تا آگاهانه رای داده و با شناخت کاندیدا ها را انتخاب نمایند. او علی رغم انتظاری که دولت مالکی داشت ولی کلمه ای به نفع ویا بر علیه نخست وزیر عراق بر زبان نیاورد. آیت الله سیستانی از جهت گیری های فرقه گرایانه و شیعه محور در حکمرانی عراق نیز حمایت به عمل نیاورد. بعد از انتخابات نیز گفت مسئولیت نتیجه انتخابات بر دوش رای دهندگان است و بهتر است گروه ها دیگر اختلافات را کنار گذاشته و به همکاری برای پیشبرد امور و حل مشکلات بپردازند.

البته اخباری مطرح است که برخی از نزدیکان او نسبت به مالکی ابزار نارضایتی کرده اند اما از آنجاییکه او رسما از هیچ گروهی جانبداری نکرد و بر علیه هیچ جریانی نیز موضع نگرفت لذا دیدگاه رسمی و اعلام شده وی موضوعیت دارد.

بی طرفی هوشمندی سیاسی او را نشان می دهد که خود را به هیچیک از جناح ها و گروه های سیاسی و از جمله شیعیان واسلام گرایان پیوند نمی زند و می کوشد از جایگاهی بالا تر با سیاست برخورد نماید.

آیت الله سیستانی جایگاه خود را به عنوان ناظر و پیگیر خیر عمومی و مصلحت همگانی قرار داده و سعی کرده نهاد مرجعیت در عراق و حوزه های علمیه را از افتادن در کانون مناقشه های سیاسی دور نماید.

در واقع مشی مطلوب سیاسی حوزه ها و روحانیت ارشد از دید وی ارتفاع گرفتن، ایفای نقش پدری و ملجا مردم و طرح مطالبات عمومی است. رفتار او با الگوی رفتار انتخاباتی شهروند سکولار تطبیق می کند اگر چه وی نه تنها فردی سکولار نیست بلکه آراء وی از سنتی ترین و دور ترین مکاتب فقهی موجود شیعه از پارادایم های غالب زمانه است.

ولی از آنجاییکه او حق ویژه برای خود و روحانیت طلب نکرده و همچنین به فتوای سیاسی و تعیین تکلیف برای رای دهندگان مذهبی قائل نیست لذا شیوه و مشن وی مزاحمتی برای سکولاریسم دموکراتیک ایجاد نمی کند. البته در سکولاریسم ستیزه جو افرادی مانند وی نیز تحمل نمی شوند. اما در قرائت درست و معقول از جدایی نهادی دین و دولت چنین رفتاری غایت مطلوب سیاست ورزی از ناحیه روحانیت بلند پایه است.

در نظام سیاسی سکولار و دمکراتیک لزوما افراد نباید به مبانی و پایه های نظری آن معتقد باشند همینکه عمل آنها ولو به مبانی متفاوت و بعضا دوران سپری شده تعلق داشته باشد، مشکل و تعارضی ایجاد نکند کافی است. البته رویکرد مذهبی سازگار با نظام سکولار فقط محدود به این منش نیست. اسلام گرایان مردم سالار و نو گرایان دینی باور مند به همزیستی دموکراسی و مذهب و دین و مدرنیته از مسیر متفاوتی به رفتار سیاسی در چارچوب پارادایم جدایی نهادی و حقوقی دین و دولت می رسند.

اما با توجه به نفوذ و موقعیت بالای مراجع سنتی در توده های مذهبی رویکرد آیت الله سیستانی راهکار ارزشمندی در رفع موانع سکولاریسم از پایگاه سنت است.

رفتار آیت الله سیستانی در انتخابات در عین حال نشان می دهد وی مردم را بر خلاف نظر خامنه ای، عوام و محتاج قیم و رهنود روحانیت بشمار نمی آورد و برای آنان حق و ظرفیت تشخیص قائل است.

این نحوه برخورد منبع مناسبی برای توجه در مجامع مذهبی ایران و بخصوص در حوزه های علمیه است. روحانیت اگر دخالت اقتدار گرایانه و متولی انگارانه در سیاست را کنار بگذارد و از الگو های سنتی و پدر سالارانه فاصله بگیرد، به مراتب وضعیت بهرتی در جامعه خواهد داشت.

روحیه محافظه کارانه و پرهیز آیت الله بروجردی از حضور مستقیم در سیاست و بخصوص تصدی گری خدمات عمومی از این واقعیت نشات می گرفت که او نیز مشابه آخوند خراساتی به ناتوانی روحانیت در اداره مسائل کشور واقف بود و از اینرو برخوردی واقع بینانه در حد ظرفیت حوزه های علمیه را داشت.

برای او مهمترین مساله حفظ زیست سنتی در محدوده جامعه مومنان بود. به عبارت دیگر دغدغه اصلی او این بود که اعمال مذهبی و انجام مناسک و عبادات و در یک کلام زیست مومنانه و متشرعانه در جامعه با محدودیت مواجه نشود. شاید رفتار وی را بتوان نوعی حداقل گرایی در برخورد روحانیت با عرصه عمومی و قدرت نامید.

اکنون رفتار انتخاباتی آیت الله سیستانی که مبنایی مشترک دارد، منبع ارزشمندی برای رفع ناسازگاری بین نیرو های سنتی جامعه وسرمشق دمکراسی سکولار است. در این مسیر نیازی نیست که سنت گرایان لزوما مدرن شوند بلکه فقط با کنار گذاشتن داعیه های همگانی و دوری از ایفاء اختیارات معصوم، توقعات و انتظارات شان را به حوزه های خود محدود کرده و از تعیین تکلیف برای همه جامعه و کلان روایت های همسان ساز خود داری می نمایند. آنها تنها در برابر جامعه شیعیان سنتی مسئولیت دارند تا ملاحظات آنها رعایت شود ولی در قبال کل جامعه تکلیفی ندارند. البته می توانند نظرات و توصیه های خود را به صورت غیر الزام آور بیان کنند.

همانطور که پیشتر گفته شد این برخورد تنها گزینه برای ایجاد سازگاری بین مذهب و سکولاریسم دموکراتیک نیست بلکه رویرکرد مدرن در مذهب با فروع گوناگونش آلترناتیو دیگری است که نتایح بهتر و موثرتری دارد. اما حل مناسب تزاحم ها نیازمند پذیرش تکثر در راهکار های درون مذهبی و استفاده از همه ظرفیت ها است.

در عین حال مشی آیت الله سیستانی و اساسا مراجع سنتی سیاست گریز به تمامی عاری از تعارض با حکومت دموکراتیک نیست. آنها در مجموع برای حکومت مبنای آسمانی قائل هستند. با انسان حق مدار سر به مهر نیستند و خواهان رعایت بنیاد های شرع در قانونگذاری توسط حکومت ها به عنوانی اصلی غیر قابل تخطی هستند. از این منظر با گرایش های نو گرای مذهبی فرق دارند اما روحیه مسالمت جو و محافظه کار آنها باعث می شود تا از سر تقابل با قدرت عرفی بر نیایند و مشابه ارباب کلیسا به محدود شدن حوزه سیادت خود در محدوده باور مندان رضایت بدهند و در حد شهروندی معمولی نیز به مسئولیت های سیاسی خود و ترویج زیست سنتی در دنیای مدرن عمل نمایند.

در عین حال منکر ناسازگاری های آنها بخصوص در زمینه برخورداری اقلیت های دینی از آزادی های مذهبی نمی توان شد که به نوبه خود باید راهکاری برای آن اندیشیده شود.

در مجموع کاربست رویکرد آیت الله سیستانی از سوی مراجع سنتی و روحانیت برجسته در کشور امر مثبت و نیکویی است که ارمغان مثبتی هم برای روحانیت و هم برای جامعه دارد. قناعت به حوزه ای محدود اما تضمین شده بهتر از بازی همه یا هیچ برای روحانیت است. البته بدیهی است که این منش برازنده بزرگان و مشایخ روحانیت است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.