آیت الله شیرازی، قربانی نظام ولایت فقیه ( بخش سوم)

آیت الله سید محمد شیرازی در عرصه سیاسی عراق فعال بود. وی خواهان حاکمیت احکام شرعی و تطبیق قوانین مجلس عراق با آموزه های اسلامی بود. این مساله برای حکومت جدید عراق و حزب بعث که ترکیبی از پان عربیسم و اصول فکری مارکسیسم را دنبال می کرد خوشایند نبود.

07-500x300
بعد از سقوط خاندان ملک فیصل و انقلاب سفید در عراق فشار ها بر مراجع شیعه و همچنین خاندان شیرازی ها گسترش یافت. البته دولت حسن البکر ابتدا کوشید تا از در ملایمت و نرمی با آیت الله شیرازی وارد شود. اما روابط حسنه آنها مدت کوتاهی بود و دیری نپایید که به طرف تیرگی رفت.
عوامل متعددی در این خصوص نقش داشت. نخست فعالیت های گسترده وی بود. سید محمد شیرازی به عنوان یک مرجع جوان اشتیاق زیادی به تثبیت جایگاه خود و افزایش شمار مقلدان داشت. از این رو بر خلاف مراجع سنتی به کار تشکیلاتی و شبه حزبی می پرداخت. استفاده از دستاوردهای فنی روز برای تبلیغ ، دعوت و تغییر از مهمترین مسائلی بود که همواره تنش میان حکومت و جریان آیت الله شیرازی تشدید می نمود.
اما مهمترین عامل تنش فعالیتهای اجتماعی و سیاسی آیت الله سید محمد شیرازی بود که با پشتکاری خاص مسأله تدوین قوانین اسلامی در عراق پیگیری را می کرد، و در زمان دولتهای مختلف عراق بر این مسأله پای فشرده بود، این مسأله منجر به کشمکشهای لفظی تند بین دولت و آیت الله شیرازی شده بود. همچنین آیت الله شیرازی در مسأله ناسیونالیسم عربی مواضعی تند و غیرقابل انعطاف از خود نشان می داد و مساله وحدت اسلامی را جایگزین آن می کرد.
در عین حال با نظر مثبت و تایید آمیز وی خواهر زاده اش سید محمد تقی مدرسی، سازمان عمل اسلامی را در عراق تأسیس نمود و چهارچوبی روشن ومشخص برای مبارزه سیاسی و فرهنگی با حکومت وقت را تبلیغ وترویج می نمود.
مجموعه این عوامل باعث شد تا وی مغضوب حکومت عراق شود ودر گام اول حکومت نسبت به دستگیری نزدیکان وبستگان ایشان اقدام نمود. در این موج دستگیری بسیاری از اطرافیان و مرتبطین با بیت ایشان دستگیر و روانه زندان شدند.
از جمله شاخص ترین این افراد، برادر ایشان سید حسن شیرازی بود، وی را از کربلا به بهانه دیدار با احمد حسن البکر وارائه پاره ای مشورت ها درباره اوضاع حوزه علمیه به بغداد بردند، اما در حقیقت به زندان “قصر النهایه” منتقل ساختند ودر آنجا تحت شکنجه ها قرار گرفت. در دادگاه وی به اعدام محکوم شد اما پس از چندی با واسطه وفشار بزرگان از عشایر جنوب عراق آزاد شد.
پس از این فشارها، حکومت عراق در ادامه طرحی موسوم به تسفیر ایرانیان مقیم عراق، تصمیم به دستگیری و تحویل آیت الله شیرازی به حکومت وقت ایران گرفت. این مسأله بویژه با توجه به استقبال آیت الله شیرازی از آیت الله خمینی و برگزاری مراسم چهلم شهدای پانزده خرداد، می توانست منجر به اضمحلال تشکیلاتی جریان شیرازی ها شود.
از این رو وی تصمیم به خروج از عراق گرفت. مقصد سفر البته هنوز روشن نبود، اما شبکه روابطی که برادرش سید حسن در ۱۳۵۱ رهسپار سوریه شد. اقامت وی در سوریه چندان به طول نینجامید واز آنجا مدتی کوتاه به بیروت نقل مکان کرد.
اما موقعیت جغرافیایی دمشق و بیروت جغرافیای جهان تشیع چندان نبود که بتواند راه مرجعی جوان برای تثبیت مرجعیتش را هموار کند، از همین رو بود که به دعوت برخی از مقلدین خود در کویت، در نهایت این کشور را به عنوان مقصد سفر انتخاب کرد و پس از اقامتی چند ماهه به کویت منتقل شد.
البته برخی از منتقدین شیرازی ها معتقد هستند جهت گیری منفی بزرگان حوزه علمیه نجف حضور در عراق را برای آیت الله سید محمد شیرازی سخت کرده بود و او مجبور به خروج از عراق شد. اما این ادعا با واقعیت ها تطبیق نمی کند. جایگاه وی در کربلا و بین شیعیان مقیم آنجا و طلاب مذهبی جا افتاده بود. بر مبنای برخی از گزارش ها تعداد کسانی در حرم امام حسین به در نماز جماعت به وی اقتدا می کردند بیشتر از کسانی بود که پشت سر آیت الله خوئی در نجف نماز می خواندند.
در کویت سازماندهی و تأسیس حسینیه ها را به عنوان خط مشی استراتژیک برای تبلیغ تشیع در دستور کار خود قرار داد، و طرح هر خانه یک حسینیه وی در کنار مؤسسات خدمات اجتماعی چون درمانگاه ،کتابخانه و از میراث های ماندگار دوران اقامت هفت ساله او در کویت بود. پایگاه کنونی جریان شیرازی ها در کویت محصول فعالیت ها و کوشش های آیت الله سید محمد شیرازی در دوران اقامت در آن کشور است.
در آستانه انقلاب ایران فعالیتهای وی در حمایت از انقلاب و بازتاب صدای انقلاب بویژه در کشورهای عربی تشدید شد . آیت الله سید محمد شیرازی در آن مقطع دیدگاه انقلابی داشت و مخالف حکومت شاه بود. با اوج گرفتن انقلاب ایران او نیز به حمایت پرداخت و از رهبری آیت الله خمینی دفاع کرد. دوران آخر اقامت وی در عراق با تیرگی روابط با اطرافیان آیت الله خمینی همراه بود اما رابطه آنها اگر چه سرد شد ولی به اختلاف حاد منجر نشد و هر دو حرمت یکدیگر را حفظ کردند. آیت الله خمینی وقتی وارد قم شد با آیت الله شیرازی دیدار کرد.
اطرافیان آیت الله خمینی مدعی هستند که نزدیکان آیت الله شیرازی در کویت بر علیه آیت الله خمینی فعالیت می کردند و همچنین بیت وی در عراق محل حضور و تردد ساواکی ها بوده است. آنها مدعی هستند سید محمد شیرازی در کار انقلاب و رهبری آیت الله خمینی ایجاد اختلال می کرده است.
سید عباس خاتم یزدی در این خصوص می گوید : « اما بعد از استقرار ایشان در کویت، دوستان و حامیان ایشان حملاتی را علیه امام ترتیب دادند و شروع به بدگویی و بستن اتهام‌های ناروا علیه ایشان کردند و در این زمینه بعضی از نزدیکان آقای شیرازی با تفسیق و حتی تکفیر حضرت امام کار را به اوج خود رساندند و این ناسزاها از آن زمان و حتی بعد از ورود آقای شیرازی به ایران ادامه یافت.
در زمینه مسائل سیاسی نیز بعضی از دوستان و هواداران حضرت امام مثل آقای محتشمی و آقای فردوسی‌پور که برای سخنرانی و امور دیگر به کویت می‌رفتند، نقل می ‌کردند که بیت و بیرونی آقای شیرازی، پاتوق مأموران ساواک ایران است و خود ایشان هم به ما توصیه می‌کند که دست از مبارزه علیه شاه برداریم و سخنی ضد رژیم نگوییم.»
اما اطرافیان آیت الله شیرازی این ادعا را رد می کنند و می گویند بر عکس آیت الله شیرازی از انقلاب دفاع کرده و موضع سیاسی مخالفی بر علیه حکومت شاه داشته است. نزدیکان وی ادعا می کنند که وی به برادرش سید حسن شیرازی که در آن روزگار در سوریه و لبنان به سر می برد و از جایگاه مناسبی در میان شیعیان سوریه و لبنان برخوردار بود، دستور داد تا برای ترویج مرجعیت آیت الله خمینی در لبنان و در میان شیعیان این کشور تعداد زیادی رساله آیت الله خمینی را چاپ و توزیع نماید.
البته آیت الله سید محمد شیرازی مثل آیت الله خمینی موضع رادیکال بر علیه حکومت شاه نداشت اما با وی همسو بود. اگر ادعای طرفداران آیت الله خمینی درست باشد آنگاه این سئوال پیش می آید چطور او بعد از انقلاب سریعا به قم آمد و آیت الله خمینی نیز با وی ملاقات کرد. اگر وی سابقه حمله به آیت الله خمینی و دیدگاه مخالف با انفلاب داشت حداقل ملاقات فوق دیگر بی معنی بود.
البته اختلاف بین طرفداران طرفین وجود داشته است و ممکن است به بد گویی هم کشیده شده باشد اما دو مرجع پیش از انقلاب رو در روی هم قرار نگرفتند. آیت الله سید محمد شیرازی در بهار ۱۳۵۸به ایران برگشت و مدرسه و دفترش را در قم به راه انداخت.
ادامه دارد

 

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.