شیخ محمد یزدی: بازیچه‌ای در دست خامنه‌ای

سخنان شیخ محمد یزدی رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در برنامه تلویزیونی شناس‌نامه فرصت مناسبی برای شناخت یکی از چهره‌های موثر در شکل گیری و تداوم استبداد دینی و اعمال خشونت در سه دهه گذشته است. او در این مصاحبه واقعیت‌هایی را آشکار کرده است که هم نشان‌گر بده بستان‌های وی با رهبری است و هم نشان می‌دهد چگونه افراد مواضع شان را با قدرت تنظیم می‌کنند.

9_1

شیخ محمد یزدی روحانی شاخصی در پیش از انقلاب نبود. مدرسی درجه سه بود که درس سطح و مکاسب در حوزه علمیه قم می‌داد. این روحانی یزدی الاصل و متولد اصفهان، امام جماعت مسجد باجک بود و بعدا در مسجد امام ابتدا سطح و بعد مکاسب درس می‌داد عضو جامعه مدرسین بود و بعد از ۱۵ خرداد به حمایت از حرکت اعتراضی آیت الله خمینی پرداخت. در عین حال رابطه خوبی نیز با آیت الله گلپایگانی داشت. فعالیت‌های انقلابی وی در سطح زیادی نبود و مدت کوتاهی در زندان بود و چند سال تبعید در کنگاور رودبار و بوشهر را گذارند. در ماه‌های منتهی به انقلاب در سازماندهی راهپیمایی‌ها، توزیع اعلامیه و پیام‌های آیت الله خمینی و هماهنگی با مراجع قم فعال بود. او در ابتدای انقلاب جمعی از بزن بهادر‌ها و لات‌های قم را دور خود جمع کرده و گروه فشاری سازماندهی کرده بود که در تقویت گروه‌های خط امام و برخورد با دگر اندیش‌ها فعالیت می‌کرد.

در دهه شصت وی دوره نوسانی را طی کرد. آیت الله خمینی در دوران اقامت کوتاه در قم در منزل وی بود. یزدی رئیس دادگاه انقلاب قم بود بعد رئیس دفتر آیت الله خمینی در قم شد. به عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی برگزیده شد و از مدافعان سرسخت ولایت فقیه و روحانیت سالاری بود. در مجلس خبرگان وظیفه رفع مخالفت شیخ مرتضی حائری و ابوالحسن بنی صدر با ولایت فقیه به او سپرده شد. در مجلس اول و دوم نیز به نمایندگی انتخاب شد. او از کسانی یود که در سرکوب آزادی‌ها و حاکمیت خط امام نقش موثری ایفا کرد. در پرونده خلع مرجعیت آیت الله شریعتمداری از افراد فعال در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود.. همچنین جمعی از بازار‌های قم را نیز برای تامین مالی گروه‌های خط امام جمع کرده بود.

اما بعد از شکل گیری شکاف چپ و راست وی به دلیل همراهی با جناح راست با مخالفت حلقه نزدیکان آیت الله خمینی مواجه شد. در اوایل انقلاب رابطه او با سید احمد خمینی خوب بود در مجلس سوم وی به عنوان یکی از بزرگان جناح راست از ناحیه جناح چپ به عنوان مصادیق اسلام آمریکایی معرفی شد. سابقه مخالفت شدید وی با نخست وزیری مهندس میر حسین موسوی باعث شد تا نیرو‌های انقلابی و «رزمنده‌»ها سخنرانی وی در مهدیه تهران را بر هم زده و او را از منبر پایین کشیدند. وی در انتخابات مجلس سوم رای نیاورد. مدتی خانه نشین شد و موقعیت سیاسی‌اش در حکومت دچار افول گشت. اما آیت الله خمینی از وی دلجوئی کرد و او را به عضویت در شورای نگهبان منصوب کرد. همچنین به عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی نیز انتخاب شد.

شیخ محمد یزدی از افراد امین و حلقه نزدیک به رهبری است. او در کل دوران رهبری بیست و پنج ساله خامنه‌ای کاملا در خدمت وی بوده و در فراز و نشیب‌ها به وی کمک کرده است. رهبری نیز در عوض سمت‌های مهمی را به او سپرده است. او در حال حاضر عضو شورای نگهبان، نماینده مجلس خبرگان، رئیس شورای اداره حوزه علمیه قم است. پیش از این نیز به مدت ده سال از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸ رئیس قوه قضائیه بود.

امتیازاتی که یزدی گرفته است فقط در پست‌های سیاسی محدود نمی‌شود. وی متهم به سوء استفاده مالی و رانت خواری در موارد متعددی است. عباس پالیزدار در سخنرانی معروفش ثروت وی را در حد شش صد میلیارد تومان برآورد کرد. خرید کارخانه لاستیک دنا به مبلغی بسیار پایین‌تر از ارزش واقعی آن یکی از مشهور ترین اتهامات وی است.

شیخ محمد یزدی در دوران رهبری خامنه‌ای یکی از ابزار‌های مهم وی در حمله به مخالفان و کسانی بوده است که حوزه رهبری مطلقه وی را تهدید کرده‌اند. آیت الله منتظری، مهدی کروبی، هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مورد تهاجم مستمر شیخ محمد یزدی بوده‌اند. او در اعلام مرجعیت کاذب خامنه‌ای نیز نقش فعالی داشت و عملا جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را در مسیر خواست خامنه‌ای مدیریت کرده است. شیخ محمد یزدی اگر چه به جناح راست تعلق داشت اما مشابه احمد جنتی مواضعش همسو با اصول‌گرایان افراطی بوده است. تنها در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بود که با بخش تند روی حکومت و مدافعان مصباح یزدی زاویه پیدا کرد. او همچنین از حامیان و فعالان دستگاه سرکوب حکومت نیز بوده است. سعید مرتضوی توسط وی ارتقاء مقام یافته و رئیس شعبه ۳۴ مجتمع قضائی کارکنان دولت شد. یزدی رابطه نزدیکی نیز با جمعیت موتلفه داشته است.

موارد مهم در مصاحبه وی را می‌توان بشرح زیر دسته بندی کرد:

• توصیه به سکوت

وی دلیل کاهش فعالیت‌هایش را عمل به توصیه خامنه‌ای در خصوص حفظ آرامش اعلام کرد و در این خصوص چنین گفت: «برداشت شخص من و بسیاری دوستان این است که مقام معظم رهبری موکداً می‌خواهند که آرامش کشور حفظ شود. ما در دیدارهای خصوصی و عمومی که داشتیم، همانند دیدار در پایان اجلاس خبرگان و اعضای کمیسیون تحقیق خبرگان، ایشان تصریح کردند که صحبت‌های‌تان را به کارگزاران منتقل کنید لذا سر و صدا کردن و صحبت کردن و سکوت تفاوت دارد، من از مصاحبه‌ها و پاسخ به خیلی سوال‌ها خودداری کردم.»

وی آشکار می‌سازد که خامنه‌ای در مقطع کنونی خواهان کنترل تنش‌ها در داخل بلوک قدرت است اما در عین حال اصول‌گرایان را تشویق می‌کند تا ایرادات و انتقادات شان به روحانی منتقل کرده و به شکل غیر علنی به مهار وی بپردازند.

• حمله به علی یونسی

یزدی می‌گوید گفتگویی تندی با علی یونسی در جلسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم داشته است. وی توضیح نداده مفاد حرف‌های وی چه بوده است. اما می‌توان حدس زد دفاع یونسی از رعایت حقوق اقوام و استفاده از پتانسیل اهل سنت در حل مشکلات امنیتی و اظهار نظر وی در زمینه شیر و خورشید دلایل برخورد عصبی وی بوده اند.

• تملق خامنه‌ای و تایید انتخاب مجلس خبرگان

یزدی در این مصاحبه به کرات به تمجید و تعریف‌های اغراق گونه از خامنه‌ای می‌پردازد ورهبری وی را از نعمات الهی بر می‌شمرد و منتقدان و مخالفان وی را به آزردن دل امام زمان متهم می‌کند. او از معروف‌ترین چهره‌های مدافع نظریه نصب و کشف در ولایت فقیه است. اما بررسی سوابق وی نشان می‌دهد که در دهه شصت که جناح راست در موضع مسلط قدرت نبود او دیدگاهی دیگر داشت و از ولایت فقیه مقیده دفاع می‌کرد. جناح راست در دهه شصت احکم ولی فقیه در غیر از اختیارات قانونی را غیر الزام آور و ارشادی می‌دانست و از این زاویه او با نخست وزیری موسوی مخالفت کرد و در مجلس دوم رای منفی داد و جزو اصحاب ۹۹ نفر معروف بود. او در یکی از جلسات بازنگری قانون اساسی با افزدون مطلقه به اصل ولایت فقیه مخالفت می‌کند و می‌گوید: «بنده مخالف سپردن سرنوشت امت مسلمان به دست ولی فقیه‌ام تا هر کار می‌خواهد بکند، مطابق سلیقه و نظر شخصی خودش».

در مورد حمایت از رهبری خامنه‌ای و درست بودن انتخاب وی و آشنایی وی با دانش فقهی خامنه‌ای نیز دروغ می‌گوید.

وی در جلسه تعیین رهبری پس از فوت آقای خمینی در جایگاه مشاور ( به دلیل آنکه فقهای شورای نگهبان به عنوان مشاور در جلسه دعوت شده بودند و نه در جایگاه عضو) به شدت با انتخاب آقای خامنه‌ای به دلیل فقدان تحصیلات حوزی بالا و دانش نازل فقهی مخالفت می‌نماید و خواهان برگزیدن آیت الله گلپایگانی می‌گردد. این تصمیم نیز با توجه به بازگویی خاطراتش در مصاحبه با مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ریشه در روابط نزدیک وی با بیت آیت الله گلپایگانی و بخصوص با پسر شان سید مهدی داشت که احتمالا فکر می‌کرده بدینترتیب موقعیت سیاسی اش ارتقاء پیدا می‌کند و به جبران مافات دوران تلخ خانه نشینی می‌پردازد.

اما خامنه‌ای به دلیل نیاز به راست سنتی وی را از عزلت سیاسی بیرون آورد و با انتصاب به ریاست قوقه قضائیه احیا کرد. صادق خلخالی به طنز و کنایه خامنه‌ای را با حضرت مسیح تشبیه می‌کرد و می‌گفت هیچ کس دیگر نمی‌توانست یک مرده سیاسی مثل شیخ محمد یزدی را زنده کند!

• مصوبات غیر قانونی جلسات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

در این مصاحبه یزدی تلویحا پذیرفته است که تصمیمات جامعه مدرسین توسط وی و با صلاحدید او منتشر شده‌اند بدون آن‌که حمایت اکثریت اعضا پشت سر آنان باشد. از زمانی که یزدی رئیس جامعه مدرسین شد عملا جلسات جامعه اکثرا به رسمیت نرسیده و یا وی تصمیمی که از راس قدرت صادر شده بوده را به جامعه تحمیل کرد. شیخ محمد یزدی می‌گوید: جامعه شصت عضو دارد اما برای جلسات لازم نیست همه شرکت کنند.» ولی توضیح نمی‌دهد در جلسات چند نفر شرکت کرده‌اند.

• اعتراض آیت الله منتظری به برخورد با آیت الله شریعتمداری

یزدی آشکار می‌سازد که آیت الله منتظری منتقد برخورد با آیت الله شریعتمداری بوده است. یزدی دراین مصاحبه غیظ وکینه‌اش از آیت الله منتظری را نیز بیرون می‌ریزد. وی چنین می‌گوید: « البته من با آقای منتظری سخت مخالف بودم و از اقدام امام بسیار خوشحال شدم؛ البته حاج احمد آقا هم در این باره چیزهایی نوشته‌اند، این مخالفت من دلیل خاصی داشت، در آخرین ملاقاتی که با آقای منتظری داشتم به ایشان گفتم که چرا این‌گونه صحبت می‌کنید؟ اگر می‌خواهید راجع به رضای خدا صحبت کنید چرا به بیگانه‌ها می‌گویید؟ چرا مسائلی را در رسانه‌های عمومی می‌آورید که دردسرساز شود؟…

به ایشان گفتم که اگر برای خداست این‌ها(رسانه‌های خارجی) مطالب خود را انتقال می‌دهند و اگر برای خدا نیست بگویید تا ما هم تکلیف خود را بدانیم، ایشان گفتند اگر راستش را بخواهید همه‌اش تقصیر امام بود. امام با آقای شریعتمداری این‌گونه برخورد کرد که سبب شد با من این‌گونه برخورد شود….

من خیلی از این حرف جا خوردم و گفتم یعنی شما می‌گویید امام با آقای شریعتمداری که صحبت از خلق مسلمان می‌کرد نمی‌بایست برخورد کند؟ یعنی امام باید می‌ایستاد تا انقلاب را بدهد دست خلق مسلمان؟

در حین بحث صدای هر دوی ما بلند شد و من هم خیلی سر و صدا کردم و گفتم که شما اصلا امام را نشناختید؛ جریان‌ها را بیان کردم و بعد با داد و فریاد از ایشان جدا شدم و دیگر به سراغشان نرفتم».

در حالی که روابط یزدی و آیت الله منتظری در پیش از انقلاب و سالیان اولیه خوب بود. اما در زمان رهبری خامنه‌ای او برای حفظ موقعیت خود و نزدیکی به رهبری شدید ترین حملات به وی را انجام داد.

رصد کردن موضع گیری‌ها بر علیه آیت الله شریعتمداری نشان می‌دهد هیچ موضعی از آیت الله منتظری بر علیه او وجود ندارد. اگر چه دفاع هم نکرده است.

• اقرار به عدم بی‌طرفی هیات اختلاف

شیخ محمد یزدی ماجرای حضورش در هیات حل اختلاف بین بنی صدر و قوای دیگر را توضیح می‌دهد. او نماینده قوای مقننه و مجریه بود. اطلاعات وی روشن می‌سازد عملا هیات در اختیار وی بوده و بر اساس نظرات وی تصمیم می‌گرفته اند. او صراحتا می‌گوید محمد رضا مهدوی کنی نیز عملا با وی هم‌فکر بوده ولی در ظاهر رعایت آیت الله اشراقی را می‌کرده که نماینده بنی صدر بود.

مصاحبه یزدی با برنامه شناس‌نامه منبع خوبی برای شناخت شخصیت جاه طلب، تند خو و اقتدار‌گرای وی است که مواضع خود را با قدرت تنظیم کرده اند. البته مشابه وی در کارگزاران سیاسی جمهوری اسلامی کم نیستند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.