گروه های فشار، بار دیگر علیه دولت

در هفته های گذشته آشکارا موج حملات حکومتی به دولت حسن روحانی افزایش یافته است. اصول گراین افراطی و چهره های سیاسی وابسته به نهاد های انتصابی مانند صادق لاریجانی و سید احمد خاتمی آشکارا دیدگاه های نسبتا باز روحانی در عرصه فرهنگ و سیاست را مورد انتقاد جدی قرار داده اند.

حمله یک بسیجی

در کانون این حملات و هشدار های تلویحی به دولت یازدهم و شخص روحانی افزایش دور جدیدی از تحرکات گروه های فشار قرار دارد. در هفته های گذشته فعالیت های و تهدید های این گروه ها که مشی خشونت طلبانه و قانون گریز دارند باعث شده است تا سخنرانی های افرادی چون سید حسن خمینی نوه آیت الله خمینی، هادی خانیکی از نزدیکان خاتمی، مصطفی ملکیان نو اندیش دینی در دانشگاه ها و اماکن عمومی لغو شود. همچنین سید محمد خاتمی در هنگام حضور در دانشگاه شهید بهشتی برای شرکت در مراسم ختم پدر زنش با هجوم برخی از دانشجویان بسیجی همراه شد.

رصد کردن این تحرکات نشان می دهد که به نوعی الگوی فعالیت گروه های فشار در دوران اصلاحات در سطح محدود تر و در شکلی جدید در حال تکرار است. بررسی این موضوع نیازمند مرور تاریخی اجمالی است.

ریشه گروه ها فشار به سالیان نخست تاسیس جمهوری اسلامی بر می گردد. این گروه ها در قالب کلی و مبهم حزب الله فعالیت می کردند. اما آشکارا دارای رابطه و پیوند مستقیم با سپاه پاسداران، کمیته ها و شاخه های حزب جمهوری اسلامی بودند. فعالیت آنها شفاف نبود.

آنها همیشه خو د را پیرو فرامین و نظرات ولی فقیه اعلام می کنند که سیاست های وی ر ادر جامعه تحقق بخشیده واجازه نمی دهند خطوط قرمز مد نظر وی توسط دولت مردان ویا فعالان سیاسی و مدنی زیر پا گذاشته شود. البته هیچگاه رهبری اعم از خامنه ای و آیت الله خمینی مستقیما از این رگوه ها حمایت نکردند اما جلوی کار آنها را نیز نگرفتند. گروه های فشار مدعی هستند که رهبری برای بیان برخی حرف ها محذوریت دارد و نمی تواند علنا حرف هایش ر ابزند اما آنها این حرف ها ر اتشخیص داده و آنها را در جامعه طرح می نمایند.

آنها ابتدا از حمله به تحمعات گروه های دگر اندیش و اپوزیسیون چون سازمان مجاهدین خلق، جبهه ملی، سازمان فدائیان خلق و.. شروع شد و بعد به ابوالحسن بنی صدر روحانیون منتقدی چون حجت السلام لاهوتی رسید. گروه های فشار وی را که عضو مجلس بود در هنگام سخنرانی کتک زدند. دیگر اتفاق مهم حمله به اعضاء نهضت آزادی در هنگام حضور در کنار مقبره آیت الله طالقانی بود. همچنین آنها سخنرانی مهندس بازرگان در سالگرد فوت پدر دکتر علی شریعتی را بر هم زده و او را مضروب ساختند.

هیچگاه هویت این افراد و گروه ها که خود را تحت عنوان کلی حزب الله و یا امت انقلابی پنهان می کردند معلوم نشد اما عدم پیگرد آنها از سوی دستگاه قضائی کشور و نیرو های امنیتی نشان می داد که به مراکز پر قدرتی در حکومت متصل هستند.

حتی در سال های ۱۳۵۸ و ۵۹ سید احمد خمینی پسر بنیانگذار جمهوری اسلامی نسبت به حمله به تجمع سازمان مجاهدین خلق در امجدیه تهران و ضرب و شتم لاهوتی موضعگیری تندی کرد و حمله کنندگان را اراذل و اوباش و چماقدار نامید. اما از تریبون مجلس کسانی مانند علی اکبر ناطق نوری از وی انتقاد کرده و تلویحا از اقدامات گروه های فشار حمایت کردند.

حتی برخی از نمایندگان مجلس مانند محمدی محمدی گرگانی مورد حمله قرار گرفته و بینی اش شکسته شد. اما رهبران اکثریت مجلس از جمله سید محمد موسوی خوئینی ها که رئیس کمیسیون اصل ۹۰ و مسئول رسیدگی به شکایات در مجلس اول بود نمانیدگان قربانی را به دلیل مواضع لیبرال شان سرزنش کردند.

فعالیت های گروه های فشار فقط در حوزه سیاسی نبود بلکه در حوزه فرهنگ نیز دیدگاه های دگر اندیش و بخصوص مردان و زنانی که سبک زندگی متفاوتی داشتند از اذیت و آزار آنها مصون نبودند. حمله به زنان بی حجاب، بر هم زدن میهمانی های مختلط از عمده فعالیت های این گروه ها بود. اما شدت فعالیت های موازی و درگیری های داخلی آنها باعث شد تا ناطق نوری در زمانی که وزیر کشور بود با آنها برخورد نماید.

با شروع به کار دولت سازندگی به ریاست جمهوری علی اکبر هاشمی رفسنجانی فعالیت گروه های فشار وارد فصل جدیدی شد. آنها در دوره دوم ریاست جمهوری رفسنجانی که با تشدید شکاف بین وی و رهبری همراه بود آماج حملات خود را از گروه های اپوزیسیون و مخالف به خودی ها گسترش دادند.

در  دهه شصت  بخشی از رزمندگان جنگ در تهران هیات رزمندگان اسلام را تشکیل دادند. این هیات همسو با سپاه فعالیت می کرد. در سال ۱۳۷۲ بر مبنای سخنان حجت اسلام پروازی از اعضاء گروه که از آنها بعدا کناره گرفت، از درون این هیات گروهی به نام انصار حزب الله با محوریت حسین الله کرم و مسعود ده نمکی تشکیل شد.

بدنه این تشکیلات از اعضاء عادی سپاه و بسیج بود و برخی از نزدیکان  باقر ذوالقدر از فرماندهان وقت سپاه که بعد ها معاون امنیتی – انتظامی وزارت کشور در دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد شد و حسین الله کرم در رهبری این تشکل حضور داشتند.  آنها ابتدا اعلام کردند که برای امر به معروف و نهی از منکر  و برخورد با مفاسد اخلاقی می خواهند کار کنند. اما خیلی سریع وارد حوزه فرهنگ و سیاست شدند. اولین فعالیت خبر ساز آنها حمله به سینما ها و آتش زدن انتشارات مرغ آمین بود. بعد به سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش در سال ۱۳۷۴ در دانشگاه تهران حمله کرده و سخنرانی او را بر هم زدند. البته دکتر سروش پیش از این در اصفهان مورد یورش حزب الله اصفهان موسوم به گروه کاوه قرار گرفته بود.

بعد از رویداد دانشکده فنی دانشگاه تهران حضور و فعالیت انصار حزب الله افزایش چشمگیری یافت. حمله به کنفرانس انجمن اسلامی دانشگاه علامه طبطبایی و ممانعت از سخنرانی حجت الاسلام یوسفی اشکوری و هاشم آغاجری دیگر فعالیت مهم سیاسی انصار در سال ۱۳۷۴ بود.

از این مقطع به بعد رویارویی دانشجویان و گروه های فشار یکی از مهمترین سر فصل های منازعات سیاسی را در دهه های هفتاد و هشتاد شکل داد. نقطه اوج رویارویی در سا ل۱۳۷۵ در دانشگاه امیر کبیر بوقوع پیوست که انجمن اسلامی امیرکبیر با دعو ت از دکتر سروش به مقاومت در برابر انصار حزب الله پرداخت. انضار مدعی بودند سروش حق سخنرانی یکطرفه ندارد و باید حتما با یکی از رهبران انها مناظره کند. در آن مقطع علیرضا زاکانی نماینده کنونی مجلس یکی از حامیان پر رنگ انصار حزب الله بود. این رویارویی با دخالت وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی به درگیری فیزیکی کشیده نشد.

انصار حزب الله مهمترین نیروی میدانی بودند که بر علیه سید محمد خاتمی بعد از کاندیداتوری فعال شده و جزوه ای تخریبی علیه او منتشر و توزیع کردند.

با پیروزی سید محمد خاتمی فعالیت گروه های فشار وارد فصل جدیدی شد و ارتقاء یافت. آنها با ایجاد درگیری فیزیکی و حمله به تجمع های قانونی فضا را به سمت درگیری و خشونت می بردند تا القاء کنند برنامه اصلاحات منجر به بی ثباتی در کشور شده و در عین حال سدی در برابر پیشروی جنبش اصلاحی قرار دهند.

اوج فعالیت آنها حمله به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران در سا ل۱۳۷۸ بود که منجر به تخرب وحشیانه اتاق های دانشجویان و ضرب و شتم ده ها نفر از دانشجویان شد. برخورد فیزیکی با شخصیت های اصلاح طلب و وزیرانی چون عبدالله نوری و عطاء الله مهاجرانی دیگر حوزه فعالیت گروه های فشار بود. فعالیت های آنها محدود به تهران نبود و در تمامی شهر های ایران گروه های مشابهی وجود داشتند. فعال ترین آنها اصفهان، مشهد و همدان بودند.

در دوران اصلاحات مسئولیت اصلی به تشنج کشاندن تجمع های و راهپیمایی های مسالمت آمیز دانشجویان، زنان و کارگران بر عهده گروه های فشار بود.

پایگاه های بسیج، قرار گاه ثار الله و هیات های مذهبی مراکز اصلی پشتیبانی و جذب نیرو برای گروه های فشار بودند. مداحانی چون منصور ارضی، سعید حدادیان، محمود کریمی، سیب سرخی، هلالی هم مجامع و گرد همایی های گروه های موسوم به حزب الله را گرم می کردند و هم برای آنها نیرو جذب می نمودند.

نشریه شلمچه به مدیر مسئولی مسعود ده نمکی و یا لثارات به مدیر مسئولی محتشم و صحنه گردانی علیرضا شاکری عضو کنونی شورای شهر تهران مهمترین رسانه های انصار حزب الله در دوران اصلاحات بودند. البته روزنامه کیهان نیز از کانون های مهم هدایت و فرماندهی آنها بود. بعد ها سایت ها و بلاگ های متعددی توسط این جریان راه اندازی شد که مهمترین آنها انصار نیوز، حزب الله و در حال حاضر مشرق نیوز است.

در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد نیز گروه های فشار فعالیت شان را ترک نکردند. در دوره نخست آنها فعالیت شان کم بود اما در سال ۱۳۸۸ و در رویارویی و مهار جنبش سبز تحرک زیادی داشتند. حمله به مهدی کروبی و میر حسین موسوی وفحاشی به آنها از فعالیت های جنجالی این جریان بود.

یکی از نقاط عطف فعالیت آنها اخلال در سخنرانی حسن خمینی در سال ۱۳۸۹ بود. فعالیت بر علیه اسفندیار رحیم مشایی و هشدار به احمدی نژاد بعد از قهر یازده روزه وی دیگر سر فصل مهم اقدامات گروه های فشار بود. همچنین آنها بر علیه مجلس هشتم و علی لاریجانی نیز در مقاطعی و بخصوص ماجرای موافقت مجلس با وقف دانشگاه آزاد تحرکاتی داشتند.

آنها با حمایت از ریاست جمهوری احمدی نژاد شروع کردند ولی در پایان ریاست جمهوری در مقابلش قرار گرفتند. در جریان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از حامیان سعید جلیلی بودند.

اینک به نظر می رسد دوباره سازمان گرداننده گروه های فشار الگویی مشابه دوران اصلاحات را در دستور کار قرار داده است. افرادی فاقد شناسنامه سیاسی در سطح میدانی فعال شده و مخالفت های آنها به نام مردم گذاشته شده و بر دولت مردان فشار وارد می شود تا برنامه های اصلاحی خود در حوزه های سیاسی و فرهنگی را متوقف سازند.

جریان مخالف روحانی در حکومت در این مقطع ترجیح می دهد تا نیرو های سازمانی و رسمی اش در نهاد های زیر نظر رهبری اعم از سپاه، بسیج وقوه قضائیه را فعال نسازد و در عوض گروه های فشار را تحت پوشش مردم مومن و خانواده های شهداء وجانبازان جنگ فعال نماید. هزینه اعمال خشونت آنها برای حکومت کمتر است.

برخوردهای آنها زمینه را برای دخالت قوه قضائیه و نیرو های امنیتی به ضرر نیرو های جامعه مدنی و هوادارن گفتمان اعتدال مساعد می سازد. روحانی اگر نتواند راهکار موثری برای مهار گروه های فشار پیدا کند آنگاه دچار نشدن به سرنوشت مشابه برنامه اصلاحات دوم خردادی برای وی خیلی دشوار خواهد شد. وی تا کنون با استفاده از واژه های تندی چون بی سواد و کسانی که درد دین ندارند در سطح حرف و کلام کوشیده است برخورد تهاجمی داشته باشد. اما مدیران و وزراء وی در عمل بیشتر رویکرد انفعالی و تسلیم طلبانه ای در برابر یورش گروه های فشار داشته اند.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.