اسرائیل و آپارتاید

بحران غزه و کشته شدن بیش از ۲۰۰۰ نفر از فلسطینی ها و ۷۰ نفر از اسرائیل وجدان جامعه جهانی را جریحه دار ساخته است در این میان هفتاد و پنج درصد جان باختگان فلسطینی غیر نظامی بودند که هدف اقدامات جنایتکارانه دولت اسرائیل در مجازات جمعی قرار گرفتند. در حالی که تنها سه شهروند عادی اسرائیلی قربانی عمل مغایر با موازین انسانی حماس در پرتاب موشک به نقاط مسکونی و غیر نظامی شدند.

1-israel-apartheid

شدت وقایع تکان دهنده و فاجعه بار در حدی است که واکنش گسترده نیرو های جامعه مدنی و سیاسی در کشور های مختلف را بر انگیخته است. لبه اصلی اعتراضات متوجه دولت اسرائیل است که مقصر اول در شکل گیری فاجعه غم انگیز غزه به شمار می آید. دولت های غربی چون آمریکا و فرانسه نیز به طور نسبی در مقایسه با گذشته لحن انتقادی تری را در برابر دولت اسرائیل بکار گرفتند. در این میان موضعگیری محکم و اصولی بانکی مون دبیر کل سازمان ملل که خواهان پایان دادن به دیوانگی ها در غزه شد، نقطه عطفی به حساب می آید.

در حال حاضر مذاکرات صلح به جایی نرسیده و سه نوبت آتش بس موقت با ناکامی متوقف شده اند و چندان چشم انداز امیدوار کننده ای برای صلح و توافق بین دو طرف نزاع دیده نمی شود. اما حتی اگر صلح هم برقرار شود باز پایدار نخواهد بود. در واقع صلح در روابط فلسطین و اسرائیل و تشکیل دولت مستقل فلسطینی فرایندی دراز مدت بوده و نیازمند تغییر بزرگ و راهبردی در نگاه دولتمردان اسرائیلی است. همچنین رویکرد حمایتی غرب نیز باید تغییر پیدا کرده و با اعمال فشار بر روی اسرائیل شرایطی پدید آورد که این کشور صلح عادلانه را بپذیرد.

در این راستا فعالیت سازمان یافته و از پایین به بالای گروه های جامعه مدنی و احزاب سیاسی غربی و جنبش های اجتماعی نقش مهمی در تغییر نگرش دولت های شان ایفا خواهد کرد.

نمونه مناسب در این خصوص فرجام حکومت آپارتاید در آفریقای جنوبی است. نسبت بین نظام سیاسی اسرائیل و آپارتاید بحث چالش برانگیزی است. عناصری از آپارتاید در رفتار و ساختار حکومتی اسرائیل وجود دارد؛ اما در عین حال کاملا با نظام آپارتاید حاکم بر آفریقای جنوبی سازگار نیست.
آنچه اسرائیل را در مظان اتهام برقراری مناسبات آپارتاید می نشاند، امتیازاتی است که یهودیان به عنوان دولت یهودی در این کشور دارند اگر چه تبعیض اقتصادی، سیاسی، نژادی و اجتماعی در قوانین آن وجود ندارد. ولی یهودیان دست بالا را دارند و غیر یهودی ها از جمله اعراب در عمل شهروند درجه دو هستند.

البته این ایراد به حکومت هایی چون جمهوری اسلامی ایران نیز وارد است که شیعیان معتقد به ولایت مطلقه فقیه را در جایگاه شهروند درجه یک می نشاند. در کشور های عربی غیر دموکراتیک نیز چنین وضعی برقرار است. به طور نسبی وضع سیستم حکومتی اسرائیل و رفتار آن با شهروندانش از حکومت های اقتدار گرای خاورمیانه به لحاظ شاخص های دموکراتیک و حکمرانی شایسته به نحو ملموسی بهتر است.

رفتار اسرائیل با ساکنان کرانه باختری و نوار غزه چون اعمال کنترل و محدودیت بر شهروندان فلسطینی، محاصره غزه، گسترش شهرک سازی اسرائیلی ها، ایستگاه های بازرسی، جاده های متفاوت برای اسرائیلی ها و فلسطینی ها، دستمزد ارزان تر نیروی کار فلسطینی و نا برابری در زیر ساخت ها، حقوق بنیادین وبرخورداری از زمین دلایل عمده ای است که مدافعان اطلاق آپارتاید به حکومت اسرائیل طرح می کنند. اما مدافعان دولت اسرائیل استدلال می کنند کرانه باختری و غزه خارج از حوزه حاکمیتی اسرائیل هستند و مشمول مواجه با نیروی خارجی می شوند که روابط خصمانه بین آنها برقرار است.

این بحث از پیچیدگی های حقوقی و سیاسی برخوردار است و داوری درباره آن راحت نیست. اما از یک زاویه می توان شباهتی بین نظام آپارتاید آفریقای جنوبی و حکومت اسرائیل برقرار کرد که چون و چرا در آن سخت خواهد بود. بسیج افکار عمومی در کشور های غربی می تواند تغییری که در سیاست قدرت های اول وقت جهان بر علیه حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی و سرانجام لغو آن رخ داد، را در خصوص اسرائیل بازسازی نماید.

دولت های آمریکا و بریتانیا تا سال ۸-۱۹۸۷ اجازه نمی دادند تحریم های موثر بر علیه حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی اعمال گردد. اما گسترش اعتراضات باعث شد تا آنها رفتار شان را تغییر دهند و در نتیجه فشار غرب حکومت آپارتاید را به تسلیم وادارد.

تغییر ذهنیت نسل های جدید در کشور های غربی و گسترش دیدگاه های انسانی و غیر تبعیض آمیز فرصتی گرانقدر برای افزایش فشار افکار عمومی است. طلیعه این دگرگونی در تغییر لحن دولت اوباما و فرانسه و آلمان دیده شد که در قیاس با گذشته صریح تر به انتقاد از اسرائیل پرداختند.

حال استفاده از تحولات افکار عمومی در کشور های غربی و تبدیل آنها به فشار سیاسی می تواند سرنوشتی مشابه آپارتاید را نثار دولت اسرائیل نماید تا با عقب نشینی از زیاده خواهی، الزامات صلح شرافتمندانه وعادلانه را در عمل بپذیرد و با پذیرش حقوق فلسطینی ها بر مبنای مرز های ۱۹۶۷ صلح پایدار در مناسبات اسرائیل و فلسطین حکمفرما گردد. در این شرایط گرایش های تند رو وخشونت طلب در بین فلسطینی ها نیز مهار می شوند. کما اینکه گرایش های تند رو که دنبال انتقام گیری و مقابله خشونت آمیز با دولت وقت آفریقای جنوبی بودند، نیز با لغو آپارتاید و امکان رقابت سیاسی برابر در انتخابات ریاست جمهوری خلع سلاح شدند و گفتمان و رویکرد میانه رو و مسالمت آمیز ماندلا چیرگی یافت.

بحران اخیر غزه آشکار ساخت که افکار عمومی جهانی قابلیت تسریع و تسهیل تغییر معادله نابرابر فلسطین- اسرائیل و پایان دهی به رفتار بی رحمانه و نا عادلانه دولت اسرائیل را دارد.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.