اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در واکنش به حملات محسن رضائی دبیر مجمع تشخیص و رحیم صفوی، به دادگاههای نظامی بعد از جنگ اشاره کرد. در هفتههای گذشته رحیم صفوی مشاور رهبری و فرمانده سابق سپاه در مصاحبه با نشریه رمز عبور پیرامون چگونگی پذیرش قطعنامه ۵۹۸ اظهار داشت رفسنجانی به دلیل برنامه برای کسب قدرت بعد از آیتالله خمینی جنگ را پایان داد تا بعدا مشکلی نداشته باشد.
حرفهای صفوی در ادامه خط تبلیغاتی علیه رفسنجانی است که وی را متهم میسازند که با صورتبندی نادرست مسئله و در تنگنا گذاشتن فرماندهان جنگ همراه با دولت موسوی، آیتالله خمینی را مجبور به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ کردند. شواهد و مستندات فرضیهای را قوت میبخشد که هدایت این پروژه را خود رهبری در دست دارد که بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ مدافع پیشنهاد ادامه جنگ بوده که با مخالفت آیتالله خمینی پرونده آن بسته میشود.
اما بر مبنای مستندات موجود آیتالله خمینی شخصا تصمیم به پایان جنگ را گرفت. رفسنجانی و دولت و کسانی که در داخل حکومت از ضرورت خاتمه دادن به جنگ و جلوگیری از پیامدهای مخرب فرسایشی شدن جنگ دفاع میکردند، در اقناع آیتالله خمینی موثر بودند ولی تصمیمگیری وی صرفا تحت تاثیر آنها نبود. بلکه طبق نامه خود وی، نامه محسن رضایی فرمانده اسیق سپاه و تقاضای گسترده برای تجهیزات جنگی عاملی مهم در به نتیجه رسیدن وی به این واقعیت بود که ادامه جنگ ممکن نیست و ریسک شکست وجود دارد.
درخواست محسن رضایی که پیروزی بزرگ در جنگ را در صورت دسترسی به امکانات فوق به پنج سال بعد موکول میکرد، از منظر امکانات مالی محدود دولت و بسته بودن بازارهای سلاحهای نظامی حساس و استراتژیک جهانی به روی حکومت، به شدت تخیلی و متوهمانه بودند.
رفسنجانی در واکنش در دیدار با جمعی از اسیران جنگ ایران و عراق در پاسخ به سئوال انتقادی حاضران که «چرا در قبال تلاش عدهای برای تحریف تاریخ دفاع مقدس و انتساب حرفهای غیرواقعی به جنابعالی سکوت میکنید؟ گفت:
«از حرفهای تفرقهانگیز دوری میکنم، البته میدانم حقیقت پنهان نمیماند و نمیتوان با اغراض سیاسی، غبار شبهه بر جان نثاریها و جانبازیهای جوانان افکند…. برخی تحریفها توسط افراد کم یا بیاطلاع از دوران دفاع مقدس قابل تحمل است، ولی تحریف توسط افرادی که در جریان وقایع دفاع مقدس و حتی دادگاههای نظامی دوران پایان جنگ هستند و اکنون به دلایل اغراض سیاسی، حقایق را وارونه جلوه میدهند، تأسفانگیز و قابل تأمل است.»
رفسنجانی برای اولینبار به موضوع دادگاههای نظامی بعد از جنگ هشت ساله ایران و عراق به صورت سربسته اشاره کرد. تا پیش از این هیچگونه خبر و گزارشی در این خصوص منتشر نشده است و به نظر میرسد از مسائل محرمانه نظام است که هنوز از آن پردهگشایی صورت نگرفته است. ممکن است افزایش رویارویی بین رفسنجانی و برخی از فرماندهان جنگ منجر به انتشار اطلاعات بیشتری از این دادگاهها شود.
به نظر میرسد رفسنجانی با تعمد این موضوع را مطرح کرده وکدی را داده است تا طرف مقابل عقبنشینی کرده و حملات به مدیریت وی در جنگ را متوقف سازند. ظاهرا مخاطب خاص او رحیم صفوی است که نماینده سابق قزوین و بوئین زهرا در نامهای مکتوب یادآوری کرد که او علی رغم امکانات زیادی که در دست داشت، جزیره فاو را از دست داد.
رحیم صفوی به دلیل از دست دادن چند باره یکی از تپهها در جنگ با عراق در بین قدیمیهای سپاه به «رحیم تپه» معروف است. او در کشمکش بین حزب جمهوری اسلامی و بنی صدر از ناحیه برخی از نیروهای خط امام متهم به حمایت از بنی صدر بود. اما بعد از خروج بنی صدر او با بخش مسلط قدرت هماهنگ بود. در دوران ریاست جمهوری خامنهای با وی نیز اختلاف داشت. اما بعد از رهبر شدن او به گونهای عمل کرد که مورد اعتماد واقع شده و مشکلات گذشته فراموش گردید.
اما برای رمزگشایی از سخنان رفسنجانی مصاحبه وی با شماره ۴ نشریه رمز عبور مفید است. در این مصاحبه نکاتی را بازگو میکند که بر اساس آنها میتوان نتیجه گرفت که مخالفتهای جدی در بین جمعی از رزمندهها بعد از اعلام فرمان آتشبس از سوی آیتالله خمینی وجود داشته و جا انداختن آن تصمیم با سختیهایی همراه بوده است.
همچنین در نامه آیتالله خمینی که سالها بعد از مرگ وی به صورت عمومی منتشر شد، نسبت به واکنش نیروهای تندرو هشدار داده شده بود.
بخشهایی از مصاحبه وی که به روشن شدن موضوع کمک میکنند به شرح زیر است:
«آن نقطه اولی که این بحث [پذیرش قطعنامه ۵۹۸] به طور علنی شد، بعد از آن جلسه سران قوا بود که محضر امام بودیم و وضع را بررسی کردیم و نهایتاً با توجه به تقاضاهایی که نیروهای مسلح داشتند، برای اعتبار و سلاح و مهمات و امثالهم و با توجه به عدم امکان تهیه آنها که دولت میگفت از لحاظ مالی من دیگر زیر خط قرمز هستم و هم به خاطر شرایط جهانی که سخت میگرفتند و دیگر تهیه اینها برای ما مقدور نبود، تصمیم گرفته شد که قطعنامه را بپذیریم. اول امام گفتند شما علما و شخصیتهای مؤثر را جمع کنید و آنها را توجیه کنید و اعلام شود. ولی پیش از اینکه ما این کار را انجام بدهیم، خود امام به فکر افتادند که بهتر است خودشان این اعلام را به عهده بگیرند. لذا نامهای نوشتند و آن روز آیتالله خامنهای که رئیس جمهور بودند، شخصیتها را دعوت کرده و در دفترشان جلسهای تشکیل دادند و نامه امام آنجا قرائت شد. در همان جلسه وقتی نامه خوانده شد، خب خیلیها چون شرایط را میدیدند، خوشحال شدند و بعضیها هم گریه کردند. اولین عکس العملی که آنجا دیدیم، حالا این گریه میتوانست به عنوان ناراحتی از پذیرش قطعنامه باشد، هم میتوانست بالاخره یک حالت دیگری باشد. یعنی هم میتوانست حالت اعتراضی داشته باشد و هم نداشته باشد. هر دو حالت بود. به هر حال توجیهات این پذیرش در آن جلسه گفته شد و غیر از نامه امام، توجیهات خاصی هم مطرح شد که قانعکننده بود و تصمیم گرفته شد که شخصیتهای مورد اعتماد نامه امام را به جبههها برده و برای فرماندهان و نیروهایی که آنجا هستند و باید توجیه شوند، بخوانند که خب آن قضیه خودش یک ماجرای طولانی دارد و شما باید این را در مصاحبههایتان دربیاورید که چه کسی رفت کجا خواند و عکسالعملها چه بود؟ آنها حتماً خوب میدانند.»
رفسنجانی توضیح میدهد که وی به دلیل متحد کردن فرماندهی جنگ و حل اختلافات سپاه و ارتش از سوی آیتالله خمینی مسئولیت فرماندهی جنگ را در دست میگیرد. وی انجام یک عملیات بزرگ برای قطع ارتباط بصره با آب را مطرح میکند تا از این طریق امتیاز بزرگی از صدام بگیرند و سپس پیروزی سیاسی بدست آورند. رفسنجانی توضیح میدهد وقتی طرحش را برای فرماندهان ارشد جنگ توضیح میدهد برخی اعتراض میکنند و میگویند باید همان شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» را ادامه دهیم و شعار «جنگ تا یک عمل یک پیروزی» را رد میکنند. رفسنجانی طرحش را دنبال نمیکند و بر روی انجام موفقیتآمیز عملیاتهای طراحی شده تاکید مینماید. اما در سال ۱۳۶۶ بعد از شکستهای پیاپی در جنگ، عدم موفقیت برخی از عملیاتها و احتمال بالای بمباران شیمیایی شهرهای بزرگ کشور توسط عراق باعث میشود وی به صورت جدیتر مسئله صلح را دنبال کند. بدین ترتیب شکاف بین او و برخی از فرماندهان سپاه که خواهان جنگ تا سقوط صدام بودند افزایش مییابد. منازعه سیاسی کنونی در اصل بر بستر این شکاف قدیمی شکل گرفته است.
رفسنجانی در بخشی از مصاحبه پیرامون چرایی پایان جنگ چنین میگوید:
«« بله، من از آن روزی که مطرح کردم یک عملیات کاملاً موفق و بعد ختم جنگ، هیچ وقت عملیات به اهداف خودش نرسید، نه خیبر نه بدر نه والفجر ۸ نه کربلای ۵ نه کربلای ۴ و حتی نه عملیات حلبچه. البته تحلیل واقعی خود من این است که خب امکاناتی که اینها تهیه میکردند همین مقدار در شکستن خط کشش داشتند و بعد هم که دشمن میآمد و تلفاتی میداند، ظرفیتشان تمام میشد. نیروهای ما معمولاً دو سه ماهه میآمدند در جنگ و وقتی هم که ۱۵ – ۱۰ روز عملیات میشد، دیگر اینها قوت پیشرفت نداشتند و حداکثر میتوانستند خط خودشان را حفظ کنند. این یک واقعیتی بود در جنگ. یک سوءظنی هم هست که من قبول ندارم و آن اینکه بعضیها همان موقع هم میگفتند که اینها میدانند اگر ما در این عملیات تا آخر پیروز بشویم، جنگ ختم میشود و عقبه و مجلس میگفتند. مثلاً ما وقتی که از فاو وارد شدیم، تصور خود من این بود که ما باید برویم رابطه عراق را با دریا کاملاً قطع کنیم ولی در کارخانه نمک ماندیم و جلو نرفتیم. بقیه عملیات هم شبیه به این. ولی انصافش این بود که کشش نیروهایی که آماده میشدند برای جنگ دیگر بیش از این نبود، یعنی آنقدر ظرفیت نداشتند.»
با ملاحظه نکات فوق معلوم میشود شماری از فرماندهان و رزمندگان به دلیل مخالفت و احتمالا نافرمانی در برابر فرمان آتشبس و صلح با عراق در سال ۱۳۶۷، در دادگاههای نظامی بعد از اتمام جنگ محاکمه شدهاند.
از این رو رفسنجانی یادآوری این دادگاهها به امثال رحیم صفوی را برای خنثیسازی حملات اصولگرایان افراطی و نزدیکان رهبری ضروری تشخیص داده است. دسترسی به اطلاعات این دادگاهها و آگاهی از مفاد مباحثی که در آنها جریان داشته است، فراز مهمی از ناگفتههای جنگ با عراق را آشکار میسازد.