علم‌الهدی و انگل خواندن روحانیت سکولار و مخالف خامنه‌ای

سید احمد علم‌الهدی امام جمعه مشهد در اظهاراتی تند و موهن، روحانیتی که در بالای منابر علیه آمریکا و انگلستان صحبت نمی‌کند و در مقابل ولی فقیه است را به انگل تشبیه کرد. او در «همایش ملی تبلیغ جمعیت» که در هتل خاتم مشهد برگزار شد مهم‌ترین وظیفه طلاب در ایام تبلیغ را مقاومت در برابر موج‌سازی‌های اجتماعی دانست. منظور وی از موج‌سازی اجتماعی خواست و فشار حامیان دولت روحانی است تا در برابر فشار اصول‌گرایان افراطی و جریان موسوم به دلواپس‌ها عقب نشینی نکنند.

فرازهایی از سخنان ستیزه جویانه علم‌الهدی بشرح زیر است:

IMG15104480

«برخی از افراد به صورت قدرتمند در کنار ولایت فقیه ایستاده‌اند، عده‌ای دیگر در این زمینه به صورت جدی در مقابل ولایت فقیه ایستاده‌اند. چند روز پیش یکی از طلبه‌ها در درس تفسیر قرآن گفته بود که بهتر است از صلح سخن بگویم و از ۸ سال دفاع مقدس که سراسر جنگ و خونریزی است کمتر حرف بزنیم، عده‌ای متاسفانه می‌خواهند با این کار برای خود سواره نظام درست کنند. برخی روحانیان نیز تنها به منبر رفتن اکتفا می‌کنند و نمی‌خواهند خود را با جریان‌های کذب درگیر کنند مهم‌ترین مشکل ما با این گروه است، این‌ها یک انگل در جریان روحانیت هستند، احساس می‌کنند تنها درس دادن کفایت می‌کند و انگار فکر می‌کند که اصلا آمریکایی وجود ندارد مرجع تقلیدی نیست ولایت فقیهی نیست، مهمترین نگرانی من نسبت به این جریان در حوزه است».

 

امام جمعه مشهد در ادامه گفت: «امروز اسلام در موضعی قرار دارد که باید فرد در مقابل دشمنان خارجی و داخلی ایستادگی کند و اگر ایستادگی نکند بدون شک در صف انگلیس ایستاده است این روحانی که نسبت به نظام خود اعتقادی ندارد و بی‌تفاوت است درست در صف مقابل قرار گرفته و ناخودآگاه به یک مزدور تبدیل شده است.»

علم‌الهدی با توسعه مفهوم موج سازی اجتماعی، هر حرکتی که با پیروی از سیاست‌های خامنه‌ای و خصومت با غرب همراهی نکند را نیز در این دسته قرار داد و نسبت به تحرکات جریان‌های لائیک هشدار داد. سخنان علم‌الهدی و ابراز نگرانی وی در ادامه زنگ خطری است که شیخ محمد یزدی در ماه‌های گذشته در خصوص گسترش افکار سکولار به معنای جدایی دین از دولت و عدم دخالت روحانیون در فعالیت‌های سیاسی به صدا در آورده بود.

پیش از این‌ها در سال ۱۳۹۱ رهبری تذکر داده بود که حوزه نمی‌تواند سکولار و بی‌تفاوت نسبت به نظام باشد و وظیفه استنایی حوزه‌های علمیه تدوین فقه حکومتی است. خامنه‌ای در دیدار با روحانیون و علمای استان خراسان شمالی در مهر ۱۳۹۱ گفت:

«هیچ کس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمی‌تواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد … این که یک آقائی در یک گوشه‌ای عبایش را بکشد به کول خودش، بگوید من به کارهای کشور کار ندارم، من به نظام کار ندارم، افتخار نیست؛ این ننگ است. روحانی باید از وجود یک چنین نظامی که پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامی است، با همه‌ی وجود استقبال کند. مراجع تقلید کنونی، مکرر متعددی‌شان به بنده گفتند که ما تضعیف این نظام را به هر کیفیتی حرام قطعی میدانیم. خیلی‌شان از روی لطف به من پیغام می‌دهند یا می‌گویند که ما تو را مرتبا دعا میکنیم. این نشان دهنده‌ی قدرشناسی از نظام اسلامی است.

حالا یک معممی یک گوشه‌ای بیاید خودش را از نظام کنار بگیرد؛ بهانه هم این است که ما فلان انتقاد را داریم. خیلی خوب، صد تا انتقاد داشته باش؛ دویست تایش به خود ما عمامه‌ای‌ها وارد است. مگر به ما انتقاد وارد نیست؟ وجود انتقاد و عیب در یک مجموعه مگر موجب می‌شود که انسان این همه محسنات و نقاط قوت را در آن مجموعه نبیند و ملاحظه نکند؟ در روحانیت هم همین جور است؛ عیوب الی ماشاءالله. بنده آخوندم، طلبه هستم، از قبل از بلوغ طلبه بودم تا الان؛ بیائید برای شما همین جا یک فهرست از بر بنویسم. صد تا اشکال در ما هست؛ اما این صد تا اشکال موجب میشود ما از روحانیت اعراض کنیم؟ ابدا. در مقابل این صد تا اشکال، هزار تا حسن وجود دارد. در کسر و انکسار مصالح و مفاسد است که انسان میتواند خط مستقیم را پیدا کند … بنابراین حوزه‌های علمیه نمی‌توانند سکولار باشند. اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است»

حجت‌الاسلام عبدالحسین خسروپناه رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه نیز در سال ۱۳۹۱ در تایید سخنان خامنه ای گفت: «خطرناک‌ترین شق سکولاریسم آن است که در حوزه‌های علمیه رسوخ کند.»

تکرار نگرانی یزدی از سوی فردی دیگر از حلقه نزدیکان به رهبری که به گزارش محرمانه دستگاه امنیتی و مسوولان حوزه‌های علمیه دسترسی دارد نشان می‌دهد آرایش نیروها در حوزه‌های علمیه خارج از شکل مطلوب حکومت در حال تغییر است. در سه سال گذشته حکومت و نیروهای وابسته به نهاد ولایت فقیه هراس خود از رشد گرایش‌های سکولار سیاسی در حوزه‌های علمیه را به طریق مختلف نشان داده‌اند. اینک به نظر می‌رسد اولویت فعالیت‌های تبلیغاتی طلاب همسو با حکومت پرداختن به چالش درونی حوزه‌های علمیه و بازگرداندن موازنه قوا به نفع نیروهای حامی نظام و دخالت در سیاست در چارچوب منویات ولی فقیه است.

در حوزه‌های علمیه گرایشی که به شکل آگاهانه سکولاریسم در چارچوب مبانی معرفتی مدرن را قبول داشته باشد کم شمار هستند. اما همچون گذشته بخش مهمی از روحانیت و مراجع در حوزه‌های علمیه قائل به دوری از سیاست هستند و تقسیم‌بندی سنتی تفکیک حکومت به ولایت دینی و سیاسی را قبول دارند. از دید آنها حکومت و قوای مقننه و مجریه مختص نیروهای عرفی است و فقط انتظار دارند حکومت احکام شرع را در امور قانونی و قضائی رعایت نماید. البته بخش مهمی از این نیروها به مسوولیت سیاسی و وظیفه اجتماعی خود عمل می‌کنند اما با کارکرد حزبی و فعالیت سیاسی حرفه‌ای از سوی روحانیت مخالف هستند. شمار دیگری هستند که مشی سیاسی دارند اما منتقد و مخالف حکومت و به طور مشخص خامنه‌ای هستند. رویکرد انتقادی آنها از رهبری و نظریه ولایت فقیه در قالب تفسیر دیگری از امتزاج دین و سیاست و یا دین و دولت دنبال می‌شود.

اما بخش دیگری نیز هستند که متعلق به نسل‌های جدید حوزه علمیه هستند. امتیازات نسبتا خوبی که یک طلبه در دوران تحصیل برخوردار است و همچنین فرصت‌های شغلی مناسبی که بعد از فارغ التحصیلی برای آنها متصور است باعث شده تا عده‌ای مستقل از اصول و مبانی هویتی روحانیت طلبه شده و به عنوان یک شغل به منصب روحانی نگاه کنند. برای آنها روحانی شدن فرصتی برای کسب اشتغال و تامین هزینه‌های زندگی است. این جریان نه تنها مدافع نظریه ولایت فقیه و دیدگاه‌های رهبری نیست بلکه حتی لزوما به اعتقادات اسلامی نیز باور ندارد.

برایند نیروهای یاد شده و همراهی خاموش آنها با حرکت‌های اعتراضی باعث شده تا گفتمان رسمی و مورد نظر حکومت در حوزه‌های علمیه بیش از گذشته با بی‌اقبالی ومخالفت مواجه گردد. از این رو نظام می‌کوشد با ایجاد فضای روانی و ادعای کاذب پیوند الزام آور بین‌شان و مشی اصولی روحانیت با طرفداری از نظام به مهار این خطر بپردازد. توهین‌ها و هشدارهای امثال علم‌الهدی در عین حال با هدف وحشت پراکنی و یا نگرانی نسبت به حرکت‌های تخریبی نیز صورت می‌گیرد تا هزینه‌های عدم تحقق انتظارات نظام از حوزه‌های علمیه بر طلاب و مدرسان مستقل و منتقد افزایش یابد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.