روحانی، دانشگاه و حرکت در مدار صفر درجه

حسن روحانی در برنامه‌ای که محدودیت‌هایی در آن برای حضور دانشجویان وجود داشت، بار دیگر به تکرار وعده‌های و دفاع از عملکرد خود در یکسال گذشته پرداخت. او به جای اینکه فعالیت‌های عملی دولت یازدهم برای پاسخگویی به مطالبات دانشجویان و دانشگاهیان را تشریح کند و یا موانع پیش رو را آشکار سازد با کلی‌گویی به این حرف بسنده کرد که به وعده‌هایش همچنان پایبند است.
اظهار نظرهای کلی روحانی وضعیت ابهام‌آلودی را ایجاد می‌کند که معلوم نیست کدام وعده مد نظر اوست و آیا شامل رفع حصر رهبران نمادین جنبش سبز می‌شود یا نه. این روش که روحانی از آن استفاده مکرر می‌کند با مبهم نگاه داشتن موضوع، امیدی سست بنیاد را در بین دانشجویان زنده نگاه می‌دارد اما در عین حال مسئولیت و تعهدی نیز برای وی ایجاد نمی‌کند تا در برابر اصول‌گرایان و بخش مسلط قدرت پاسخگو باشد.

rohani-dar-aghaze-sale-daneshgah1

نزدیک ۱۷ ماه از شروع به کار دولت یازدهم می‌گذرد و تاکید بر پایبندی به وعده‌ها و احاله تحقق آنها به آینده نامعلوم، مقبول و موجه به نظر نمی‌رسد. در سال نخست حضور او در دانشگاه چنین ادعایی می‌توانست منطقی باشد اما با حرف نمی‌توان مدعی شد که عهد با دانشجویان شکستنی نیست. اگر روال امسال در مراسم سال‌های آینده هم تکرار شود و موانع موجود از پیش پای جنبش دانشجویی برداشته نشود، گسست و شکست در روابط دانشگاه و دولت اجتناب‌ناپذیر می‌شود.رئیس جمهور مدعی شد برای شنیدن به دانشگاه آمده است، اما نحوه برگزاری مراسم چنین نبود و بخش‌های مهمی از جنبش دانشجویی کشور امکان طرح نظرات خود را به صورت مستقیم و رو در رو پیدا نکردند و مراسم نیز حالت طبیعی نداشت. البته مراسم تصنعی نبود اما به صورت مدیریت شده برگزار شد.

روحانی در شرایطی سخنرانی کرد که دانشجویان زندانی در حبس هستند و چندین نفر نیز در دوران دولت او به زندان رفته‌اند. جای فعالان دانشجویی برجسته در این مراسم خالی بود اما حتی در سخنان برخی از دانشجویان که نماینده کلیت جنبش دانشجویی کشور نبودند، نارضایتی از وضع موجود و عدم تغییر بزرگ در مدیریت دانشگاه‌ها نمود بارزی داشت. دانشجویان حاضر در سخنرانی کماکان رویکرد حمایتی از دولت داشتند ولی در عین حال با طرح شعار ها و خواسته های خود نسبت به عدم تحقق وعده های دولت واکنش نشان دادند.

روحانی از وزیران عضو کابینه‌اش که در سالن حضور داشتند، خواست تمام مطالبات مطرح شده را بررسی کنند تا هر آنچه شدنی است انجام گیرد. اما مطالبات همان‌هایی بودند که در مراسم سال گذشته در دانشگاه بهشتی تکرار شده بودند. برخورد روحانی رویکردی شعاری و از سر تکلیف را نمایان ساخت که فاقد جنبه مسئولانه است. به لحاظ منطقی او باید در جایگاه رئیس جمهور‌، برنامه‌ای برای تحقق وعده‌هایش تدوین می‌کرد نه آن که در فکر جمع‌آوری مطالباتی باشد که سال‌هاست در عرصه سیاسی و دانشگاهی ایران طرح می‌شوند.
البته عملکرد روحانی به طور نسبی در دانشگاه‌ها بهتر بوده است. او در انتخاب وزیر علوم در برابر اصول‌گرایان مقاومت کرده و سعی نموده انتظارات جامعه دانشگاهی را به صورت حداقلی مورد توجه قرار دهد.

روحانی در سخنان خود سعی کرد فضای امید را زنده نگاه دارد و سیمای موفقیت‌آمیزی از فعالیت دولت یازدهم ترسیم کند. او مانند گذشته در برخورد با منتقدان خویشتن‌داری را از دست داد و سخنان تندی را بر زبان آورد. او گفت :«اقلیتی خوشحال نیستند، بروند خوشحالی‌شان را جای دیگر جبران کنند» این سخنان شبیه حرف قبلی او بود که به دلواپس‌ها گفت بروید جهنم. همچنین در فرازی دیگر از سخنانش گفت: «عده‌ای تازه به دوران رسیده که ما هم به آنها احترام می‌گذاریم لازم نیست نسبت به آینده و ارزش‌های اسلام و انقلاب دل‌نگران باشند.»

این برخورد روحانی عصبیت وی از شرایط و کارشکنی ها را نشان می‌دهد. از رئیس جمهور انتظار نمی‌رود از چنین واژه‌هایی استفاده کند. منتقدان او فقط اصول‌گرایان افراطی نیستند هر چند آنها نیز حق انتقاد دارند. مشکل زمانی شروع می‌شود که خواسته‌های آنها فراتر از وزن اجتماعی برود و به دنبال تمامیت‌خواهی باشند.روحانی خود در خصوص انتقاد گفت: «دانشجو باید منتقد،‌دیده‌بان و ناظر باشد. اگر نگذاشتند دانشجو انتقاد کند، لااقل نسبت به دولت انتقاد کند. دیوار دولت فعلا” از همه کوتاه‌تر است. هر کسی به هر بهانه‌ای از گوجه فرنگی گرفته تا مسائل هسته‌ای دولت را نقد می‌کند. دولت به انتقاد دلسوزانه و شرافتمندانه افتخار می‌کند، زیرا بدون نقد ما نمی‌توانیم پیشرفت کنیم. انتقاد، علم و پژوهش دو روی یک سکه هستند.»

او تاکید کرد که دولت از انتقاد و تخریب و فریاد و از هیچ سر و صدایی باک ندارد و از حاضران خواست دولت را نقد و حمایت کنند.

اظهارات یادشده نشان می‌دهد روحانی نقد را امتیاز و موهبتی می‌داند که از سوی دولت به مردم و گروه های سیاسی و اجتماعی داده شده. در حالی که انتقاد، نقد و اعتراض حق مردم است. در سایه نقد است که سیاست‌ها و تصمیمات درست اتخاذ می‌شود.روحانی در بخش های دیگر سخنانش به بزرگنمایی موفقیت‌های دولت پرداخت و مواردی را مطرح کرد که با واقعیت‌ها تطبیق نمی‌کنند. او مدعی شد که امروز همگان جمهوری اسلام را به عنوان مخالف خشونت و افراط می‌شناسند در حالی که در نگاه بخش غالب افکار عمومی دنیا عکس تصور ادعایی روحانی وجود دارد و جمهوری اسلامی متغیر اصلی معادله خشونت و افراط در منطقه خاورمیانه محسوب می‌شود.

روحانی روندی را که از سوی دولت منجر به انتخاب محمد فرهادی شد، یکسان توصیف کرد و گفت همه گزینه‌های یاد شده برنامه واحدی را جلو می‌برند. اما تفاوت‌های فرهادی با گزینه‌هایی که از مجلس رای عدم اعتماد نگرفتند، قابل انکار نیست و تفاوت رفتار مجلس هم سندی گویا و محکم در این زمینه بود.به نظر می‌رسد برخورد عصبی روحانی در مواجهه با مخالفان، بی ارتباط با تنگناهای دولت در اداره بودجه سال آینده و مشکلات اقتصادی نباشد. کاهش قیمت نفت باعث شده تا افت ۶۰۰۰ میلیارد تومانی درآمد ایران به ۷۳هزار میلیارد تومان برسد. همچنین اعتبارات یارانه‌ای نیز کاهش یافته‌اند. از سوی دیگر رکود در بخش صنعت، مسکن و مبادلات تجاری تهدید جدی برای دولت است.

در این شرایط تعمیق رکود و افزایش بیکاری می‌تواند اثرات مثبت کاهش تورم را خنثی سازد. این وضعیت اجرای وعده‌های اقتصادی و رفاهی را که روحانی به مردم داده است، با دشواری های زیادی مواجه می‌سازد. ناکامی روحانی در تحقق وعده‌های فوق هزینه حیثیتی سنگینی برای وی خواهد داشت و می‌تواند باعث شدت گرفتن تحرکات مخالفان اصولگرای وی شود.

از اینرو اتفاقات ناخوشایند و دور از انتظار، روحانی را به سمت برخورد های پرخاشگرانه سوق داده که بعید به نظر می‌رسد نتیجه‌بخش باشد و تنها بهانه به دست اصولگرایان افراطی می‌دهد.

در مجموع مراسم ۱۶ آذر سال ۱۳۹۳ برنامه‌ای متعارف و بهداشتی بود. سخنان روحانی نیز چشم‌انداز امیدوار کننده‌ای برای بهبود وضعیت دانشجویان و دانشگاهیان و همچنین حل مشکلات اقتصادی و تهدیدات جدید ترسیم نکرد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.