نگاهی به مصاحبه سید محمد خامنهای با رمز عبور -بخش نهایی
اگر رفسنجانی از منظر سید محمد خامنهای، مهره آمریکاییها بود و یا طبق ادعای او، بیت آیتالله منتظری تحت هدایت آمریکاییها بود چرا باید با فرستادن مک فارلین به تهران آنها را بسوزانند! هیچ حکومت و دستگاه امنیتی کوچکی چنین خبطی را انجام نمیدهد چه برسد به دولت آمریکا. درادامه توضیح داده میشود که اساسا موقعی سید مهدی هاشمی به افشاگری در مورد مذاکرات فوق پرداخت که ماهها بود گفتگوهایی که بعدها به «ایران کنترا» مشهور شد، به بن بست رسیده بود.
هنوز ابعاد کامل ماجرای مک فارلین روشن نشده است. در مورد چگونگی شروع آن اتفاق نظر وجود ندارد. محسن کنگرلو که یکی از اعضاء مهم در جریان فوق بوده و با مک فارلین نیز دیدار کرده است میگوید: «ابتکار مذاکره مستقیم با مقامات آمریکایی ابتدا در حلقه امنیتی دولت و مشاوران موسوی تصمیمگیری شده و سپس رفسنجانی در جریان قرار گرفته است.» کنگرلو خود قبول میکند که این کار به صورت موازی با دیگر قوا و نهادهای مسوول صورت گرفته است. او البته مدعی است بر اساس درخواست مهندس موسوی، به رفسنجانی گزارش داده و با وزارت اطلاعات و خارجه هماهنگیهای لازم را انجام داده است اما وزرای دیگر و رئیس جمهور وقت در جریان نبودند. کنگرلو از نیروهای سپاه، در مقطع فوق مشاور امنیتی مهندس موسوی بود. وی بعدها به رفسنجانی نزدیک شد.
اما سردار محسن رشید، رئیس سابق مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه و از راویان جنگ و اعضای دفتر سیاسی سپاه پاسداران در زمان جنگ هشت ساله با عراق ریشههای ماجرا را دورتر دانسته و ابعاد آن را فراتر از تامین سلاح و تجهیزات نظامی میداند. او همچنین اطلاع میدهد آیتالله خمینی از ابتدا در جریان بوده و مذاکرات تحت هدایت او صورت میگرفته است. همچنین بر اساس ادعای وی، سپاه پاسداران نیز در مذاکرات مشارکت داشته است و فریدون وردینژاد نماینده محسن رضائی بوده است.
مرکز نشر آثار آیت الله خمینی و سید حسن خمینی نیز تاکنون ادعای سردار رشید و رفسنجانی را تکذیب نکرده و نوعی همراهی تلویحی را نشان دادهاند. روایت رشید بهشرح زیر است:
«مذاکرات مک فارلین از سال ۶۲ همزمان با تحرکاتی از سوی آیتالله هاشمی که منجر به سفر نخست وزیر ترکیه و وزیر خارجه آلمان به نمایندگی از هفت کشور صنعتی به ایران شد، زمینهسازی شد. از سوی دیگر، آقای هاشمی سفرهایی به ژاپن، لیبی و سوریه داشتند که در آن زمان اخبار دال بر این بود که هنری کسینجر وزیر خارجه[اسبق] آمریکا در ژاپن بسر میبرد، تمامی این مسائل را میتوان مقدمه ورود مک فارلین به ایران تصور کرد…با این حال، کلید گفتگوهای سیاسی در اصل از سوی امام زده و با هدایت ایشان آغاز شد. امام خمینی در در تاریخ ۶ آبان ۶۳، در گفتگویی با سفرای خارجی بیان داشتند که باید همانگونه که در زمان صدر اسلام پیامبر سفیر به این طرف و آن طرف، میفرستادند که روابط درست کنند عمل کنیم. کلید مذاکرات را امام زد. … مذاکرات سیاسی به مدیریت آقای هاشمی و اجازه کلان امام انجام میشد و خود آقای هاشمی نیز گفتهاند که همه اقدامات در این زمینه را با مجوز امام انجام میدادند…در ماجرای مک فارلین، آقای هاشمی و محسن رضایی با هم هماهنگ بودند، البته بدنه سپاه از این مساله آگاه نبود. آقای هاشمی و محسن رضایی هر دو در مذاکرات مک فارلین نماینده داشتند، که فریدون وردینژاد از سوی آقای رضایی و دکترهادی نجف آبادی و آقای روحانی نماینده آقای هاشمی بودند، این تیم، تیم اصلی مذاکره کننده ایران در مقابل آمریکاییها بود.»
بدینترتیب احتمال بالایی وجود دارد که رفسنجانی در پی گشودن راهی برای آب کردن یخ روابط ایران و آمریکا بوده است. اما مذاکرات با نظارت خود آیت الله خمینی و نقش آفرینی بیت وی، رفسنجانی، میر حسین موسوی و محسن رضائی شکل گرفته و فصل مشترک آنها، تامین نیازمندیهای تسلیحاتی جنگ بوده است.
به دلیل اطلاع آیت الله خمینی و موافقت وی با محرمانه نگاه داشتن موضوع، او واکنش خشمگینانه و تند در برابر هشت نماینده انجام داد. همچنین دلیل اصلی برخورد با سید مهدی هاشمی و به جریان انداختن پرونده قدیمی وی که در ابتدای انقلاب بسته شده بود، نیز با همین قضیه ارتباط دارد. آیت الله خمینی رادیوهای فارسی زبان خارجی از جمله بیبیسی را گوش میداد و بنابراین امکان فریب وی در این خصوص وجود نداشته است، بهخصوص اگر بزرگان جناح چپ، سید احمد خمینی و مسوولان سپاه در جریان نبودند آنگاه بعید به نظر میرسید رفسنجانی میتوانست از بحران عبور نماید.
اما مهمترین بخش مطالب خلاف واقع سید محمد خامنهای، اتهاماتی است که به بیت آیتالله منتظری میزند. به نظر میرسد او با آگاهی از اینکه برچسب وابستگی به آمریکا به آیتالله منتظری نمیچسبد، ایشان را تبرئه ساخته و اتهامات را متوجه بیت وی میکند که به احتمال زیاد منظور او برادران هاشمی هستند.
اما بررسی کارنامه و مواضع سید هادی و سید مهدی هاشمی نشان میدهد که آنها و بهخصوص سید مهدی هاشمی مواضع ضد آمریکایی پررنگی داشتهاند. سید مهدی هاشمی مسوول نهضتهای آزادیبخش در جهان اسلام بود و دیدگاههای افراطی در این زمینه داشت و از صدور انقلاب دفاع میکرد. دولت آمریکا این گروهها را تروریست میدانست. طبیعی بود اگر مذاکرات یاد شده به نتیجه میرسید، دیگر زمینهای برای ادامه فعالیت نهضتهای آزادی بخش نمیماند و این فعالیتها مجبور به تعطیلی بودند.
آیتالله منتظری نیز در آن مقطع معتقد به تداوم عدم رابطه با آمریکا و برخورد تقابلی بود. از این رو سید مهدی هاشمی با افشاگری خود میخواست این پروژه را بسوزاند. هدف آنها فراتر از برخورد با رفسنجانی بود. البته روابط سید مهدی هاشمی پیشتر از این ماجرا با رفسنجانی و سید احمد خمینی تیره شده بود. از سال ۱۳۶۴ در بین خط سوم که احمد خمینی در راس آن بود اختلاف ایجاد شد و اکثر اعضای این گروه بر علیه سید مهدی هاشمی موضع گرفتند. هادی نجفآبادی که از مذاکره کنندگان اصلی با مک فارلین، با سید مهدی هاشمی درگیر شده بود.
بنابراین، این گروه پیش از ماجرای مک فارلین به رویارویی و محدود کردن سید مهدی هاشمی پرداخته بود. افشاگری سید مهدی هاشمی بر شدت تیره بودن روابط افزود. هاشمی رفسنجانی نیز از ناحیه وی احساس خطر کرد، اما هنوز رشته روابط بین آنها کاملا نگسسته بود. سید مهدی هاشمی قبل از بازداشت به توصیه آیتالله منتظری دیدارهای جداگانهای با رفسنجانی و سید احمد خمینی انجام داد تا مشکلات حل و فصل شود، اما وی در گزارشی مکتوب به آیت الله منتظری مینویسد دیدارها، موفق نبوده وهر کدام حل مشکل را به دیگری احاله میدهد که معنای آن این است که هیچوقت این مشکل حل نمیشود.
سید مهدی هاشمی ارتباطی با منوچهر قربانیفر دلال اسلحه و یکی از واسطههای بهبود رابطه ایران و آمریکا نداشت. امید نجف آبادی به دلیل ارتباط پیش از انقلاب او را میشناخت. طبق ادعای آیتالله منتظری، قربانیفر پیش از انقلاب به روحانیت انقلابی و از جمله آیت الله خمینی کمک مالی میکرده و وجوهات شرعی میداده است. آیتالله منتظری در کتاب خاطراتش ماجرا را این چنین شرح میدهد:
«این ماجرا یک جریان سری بود، شخصی به اسم “منوچهر قربانیفر” اهل ایران دلال و واسطه خرید اسلحه و آدم ثروتمندی بود، این شخص رفته بود خارج و با همه اینها مربوط بود، با آمریکا و کشورهای خارج ارتباط داشت. این شخص با مک فارلین نماینده ریگان آمده بود ایران، این طور که من شنیدم دکتر محمدعلی هادی هم از طرف مسوولین با آنان تماس میگیرد، من اینها را خبر نداشتم، مامور خرید اسلحه هم یک نفر به اسم “محسن کنگرلو” یکی از اعضای سپاه بود، او واسطه بوده که منوچهر قربانیفر برای آنها اسلحه و قطعات خریداری کند، این اسلحه و قطعات را آمریکا داشته، و آمریکا میخواسته بدین وسیله با ایران رابطه برقرار کند. قربانیفر به ضمانت کنگرلو پول اجناس را داده بوده و کنگرلو در وقتی که میبایست پول را بدهد نداده بود و کار آنان به مشاجره کشیده بود. بعد آقای قربانی فر دوتا نامه به آقای کنگرلو مینویسد که یکی ده صفحه و دیگری نوزده صفحه بود و فتوکپی آنها را خود آقای قربانیفر به عنوان اینکه من قائم مقام رهبری هستم به وسیله مرحوم آقای امید نجف آبادی برای من فرستاد و در واقع با نوشتن این دو نامه جریان را لو داد، چون آقای محسن کنگرلو به وعدههایی که به او داده بود عمل نکرده بود، البته محسن کنگرلو هم یک واسطه بوده؛ بعد از اینکه این نامهها دست من رسید تازه فهمیدم که یک چنین جریان و قرارداد و ارتباطی بوده است و مک فارلین و هیات آمریکایی با قربانیفر به تهران آمدهاند و سلاح آوردهاند.»
آیتالله منتظری همچنین میگوید رفسنجانی و احمد خمینی از اینکه وی متوجه جریان شده متعجب و در عین حال ناراحت شده بودند.
بنابراین ادعای سید محمد خامنهای جز اتهامی بیاساس و دروغی فاحش، نیست. آیتالله منتظری و بیت او، در آن مقطع به دلیل گرایش ضد آمریکائی و همچنین خرید مهمات و اسلحه از اسرائیل بهشدت به مذاکرات سری فوق اعتراض کردند. بر مبنای مستندات هیچگونه ارتباط و تمایلی بین آنها و مقامات وقت دولت آمریکا وجود نداشت. دیدگاه سید مهدی هاشمی کاملا بر عکس رفسنجانی در چارچوب تداوم خصومت با آمریکا قرار داشت. البته رفسنجانی و احمد خمینی رقابتی با بیت آیتالله منتظری داشتند، منتها این رقابت و یا به معنای دقیقتر نگرانی، بر سر آینده نظام بعد از آیت الله خمینی بود. آنها دریافته بودند که آیتالله منتظری شخصیت مستقل وغیر قابل نفوذی است و این دو موقعیتی که داشتند را در صورت رهبری وی در خطر میدیدند. همچنین تصور میکردند که برادران هاشمی توانایی اداره بیت آیتالله منتظری را دارند و از ناحیه آنها نیز احساس خطر میکردند. ولی این مسائل مربوط به حوزه سیاست داخلی بود و ارتباطی با خارج نداشت. در آن مقطع نیروهای نزدیک به آیتالله منتظری از دید غربیها رادیکال و تند قلمداد میشدند.
در مجموع حرفهای سید محمد خامنهای عمدتا با ترکیب راست و دروغ با هدف تامین خوراک برای سناریوی بیت رهبری و دستگاه امنیتی انجام شده است. نقاط کانونی این مصاحبه وابسته نشان دادن رفسنجانی به آمریکا و اثبات اینکه خط تمایل به آمریکا از ابتدای انقلاب در نظام رخنه کرده است و همچنین تداوم پروپاگاندای حکومت در تخریب شخصیت آیتالله منتظری است. اما حرفهای سست بنیاد او پیشاپیش ناکام از رسیدن به اهداف فوق است.