قریب به دو هفته از فاجعه دلخراش حمله تررویستی به نشریه شارلی ابدو می گذرد که برادران کواشی با ماموریت از سوی القاعده یمن دفتر نشریه طنز فرانسوی را به حمام خون تبدیل کردند. این جرکت جنایت بار وجدان جامعه جهانی و بخصوص باور مندان به آزادی فعالیت رسانه ای را جریحه دار ساخت. اگر چه بخش های دیگر جهان و بخصوص خاور میانه سال ها است در ابعاد وسیع تری قربانی خشونت نفرت برانگیز اسلام گرایان افراطی و جهادی است. اما حمله مرگبار به دفتر نشریه و کشتن روزنامه نگاران بی سلاح قبح و پلشتی ویژه ای دارد که در هر جای جهان رخ دهد واکنش های گسترده ای را در بر خواهد داشت.
اما اکنون پس از گذشت دو هفته می توان بهتر به ریشه یابی این رویداد تلخ پرداخت و همچنین واکنش ها در ایران و جهان را در بوته نقد قرار داد. عکس العمل هایی که در دو سوی میدان در فضای عمومی ایران بروز یافتند عمدتا دو گانه افراط و تفریط را بازتاب دادند و اصل مسئله تحت الشعاع پیش فرض ها و شکاف مذهب و غیر مذهب قرار گرفت. قائلان به سکولاریزم ستیزه جو از یکسو فرصت را برای برجسته ساختن گفتمان خود در نفی کلیت اسلام و معادل قرار دادن آن با ترور و خشونت مساعد یافتند. پاره ای از غرب ستیزان نیز با اتخاذ رویکرد مشابهی به گسترش تبلیغ غرب ستیزی پرداختند. بنیاد گرایان ایرانی نیز به صورت تلویحی از عاملان ترور و محکومیت یک طرفه نشریه شارلی ابدو حمایت کردند. اگر چه دولت به نحو صریح فاجعه را محکوم کرد و جواد ظریف در اقدامی مناسب و بجا در پاریس حضور یافت و جنایت رخ داده را در دیدار با وزیر خارجه فرانسه تفبیح نمود.
اما در مجموع فضای رسانه ای و مجازی ایران تحت الشعاع رویارویی های ایدئولوژیک و برخورد با مسئله از زاویه پیش فرض ها و رویکرد های هویت طلبانه قرار گرفت. به طور نسبی واکنش ها در کشور های توسعه یافته بهتر بود و درجات بیشتری از شکیبایی را نشان داد.
حمله مرگبار به نشریه شارلی ابدو و اتفاقات مشابه در پاریس که منجر به کشته شدن ۱۷ نفر فرد بیگناه شد به معنای واقعی کلمه یک حرکت تروریستی بود که بستر اصلی وقوع آن جنگ قدرت در خاور میانه است. بنیاد گرایی اسلامی در مقوله مذهب- قدرت می گنجد. از این رو عامل مستقیم و انگیزه اصلی در ارتکاب جنایت جنگ اسلام گرایان جهادی و غرب است. استناد به توهین یه پیامبر اسلام و حکم ساب النبی و انتخاب سوژه امر ثانوی برای توجیه عمل تروریستی بوده است.
قرار دادن این حادثه در سیاق واکنش به اقدامات غرب در خاور میانه نیز با واقعیت تطبیق نمی کند. واکنش خشونت آمیز بر علیه مخالفت و سلب حق حیات برای دگر اندیشان عنصری کلیدی در هویت اسلام گرایان افراطی است و در این مسیر غرب، اسلام و هموطن نمی شناسند و هر کس که در نقطه مقابل هویت آنها قرار بگیرد را با بی رحمی مورد حمله قرار می دهند. اکثریت قربانیان گرو ههای اسلام گرای افراطی از جمله داعش و القاعده و طالبان مردم مسلمان هستند. از دید آنها که مبتنی بر دکترین محمد عبدالوهاب است تنها یک قرائت از اسلام رسمیت دارد و دیدگاه های بدیل دست کمی از کفر نداشته و مشمول شدت عمل و برخورد های سخت هستند.
بنابراین عامل اصلی و مستقیم حادثه مرگبار و تکان دهنده حمله مسلحانه به شارلی ابدو عملیات القاعده یمن برای ایجاد بازدارندگی در برابر اقدامات سیاسی و نظامی غرب در جهان اسلام بود. اما مثل هر پدیده دیگری عوامل و بستر های تسهیل کننده ای را می توان در نظر گرفت و مورد توجه قرار داد با توجه به این مقدمه نکاتی در ادامه شرح داده می شوند.
تمایز اسلام و ترور
فاجعه شارلی ابدو ارتباطی با اصل اسلام نداشت. تنها گرایش افراطی از اسلام که بیشتر با مقوله هویت و کسب قدرت در آمیخته است از آن پشتیبانی کرد. اکثر گرایش های شناخته شده اسلامی یا این واقعه را محکوم کردند ویا به حمایت از کار عاملان و آمران برنخواستند. اقدامات قبلی موهن شارلو ابدو نیز توجه هیچ جریان معتبر اسلامی را بر نیانگیخته بود. نگهبان نشریه شارلی ابدو که جان باخت نیز مسلمان بود. لاسانا بالیسی که با نجات دادن جان چند نفر در فروشگاه یهودی به فهرمان فرانسه مشهور شد نیز مسلمان بود. ده ها مفتی و کارشناس که در رسانه های فرانسه حضور یافتند و جنایت رخ داده را محکوم کردند نیز مسلمان بودند. انصاف و واقع گرایی حکم می کند این تنوع در بین مسلمانان را دید و دریافت که تنها اقلیتی محض در جهان اسلام وجود دارند که دست به اقدامات خشن بر علیه دیگران و صلح جهانی می زنند. آنچه رویداد سیاه پاریس را شکل داد خرافه، تعصب و قدرت طلبی در پوشش بر آشفتگی نسبت به توهین به پیامبر اسلام بود. اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان فرانسه قربانی این اتفاق شدند و هزینه های این حرکت و بخصوص تقویت راست گرایان افراطی و ضد مهاجر گریبان آنها را در آینده می گیرد.
تمایز آزادی بیان و دفاع از محتوی بیان
اگر چه تفاوت بین آزادی بیان و دفاع از محتوی بیان امر آشکاری به نظر می رسد اما در خلال بحث ها و واکنش های داخلی و جهانی می توان نتیجه گرفت که این اصل بدیهی هنوز جا نیفتاده است. دفاع از آزادی بیان ویا استیفای حقوق افراد لزوما به معنی دفاع از عقاید و اعمال آنان نیست. اقدامات نویسندگان و مسئولان نشریه شارلی ابدو نوعی نفرت پراکنی و ایجاد تنش و در گیری است. اعمال خشونت بر علیه آنها محکوم است. اما اعلام اینکه من شارلی هستم امر مثبت و حاوی ارزش والای اخلاقی و رهایی بخش نیست. آنچه مهم است و در چارچوب ارزش های اخلاقی و انسانی می گنجد محکومیت بی قید و شرط و مطلق خشونت نفرت برانگیز بر علیه نویسندگان نشریه شارلی ابدو هست. اما می توان از حق حیات و فعالیت آنها در چارچوب حق نا حق بودن دفاع کرد و در عین حال مخالف محتوی و مطالب این نشریه و بخصوص تعارض آن با اخلاق و مدنیت بود. آزادی بیان از حقوق مطلقه نیست و در همه جا و در اسناد معتبر از حقوق مقیده است. هر حرفی را نمی توان منتشر کرد. امنیت ملی، مصلحت جمعی و موازین اخلاقی قیودی هستند که فعالیت رسانه ها را محدود می سازند. توهین و تمسخر پیامبر اسلام که برای مسلمانان تابو و امر غیر قابل پذیرشی محسوب می شود زمینه را برای اقدامات تند و خشن و رفتار های نا متعارف و گسترش جو تقابل و تصادم مساعد می سازد. البته باید توجه داشت که نشریه فوق و اساسا جریانی در غرب که این روش ر ابرای حساسیت زدایی و گسترش محدوده های آزادی بیان دنبال می کند تنها به طرح مباحت تحریک کننده برای مسلمانان نمی پردازند بلکه کل ادیان و ایدئولوژی ها آماج نیش قلم های آنها قرار می گیرند. در اصل سیاست از سوی دولت های غربی برای تمسخر ادیان ابراهیمی و از جمله اسلام وجود ندارد بلکه آنها در چارجوب قوانین امکان مجازات و پیگرد قضائی ندارند. از این رو مقایسه این مسئله با هولوکاست امری خطا است. محدودیت ها در خصوص هولوکاست به دلیل جلوگیری از گسترش ایده هایی است که قبح یهودی ستیزی و کشتار یهودیان را از بین می برد و گرنه دین یهود و گفتمان های یهودیان از موضوعاتی است که بار ها سوژه نویسندگان شارلی ابدو قرار گرفته اند.
اما نویسندگان شارلی ابدو و کسانی که رویکرد مشابهی دارند مجاز هستند در چارچوب حق ناحق بودن که کفر گویی قرائتی از آن است نظرات شان را بدور از واکنش ها و تبعات خشونت آمیز و مجازات های فیزیکی منتشر کنند و حق حیات و فعالیت رسانه ای آنها به خطر نیفتد. اما تحقق این حالت ارتباط منطقی با آزادی بیان ندارد و نمی توان دیدگاه شارلی ابدو و مشی آن در تمسخر و استهزاء باور های مقدس آئین های گوناگون را مصداق آزادی بیان و نماد آن بشمار آورد.
منابع سنت و تشویق به خشونت
در کنار محکومیت فاجعه شارلی ابدو و کلیه حرکت های تروریستی در دنیا و بخصوص خاور میانه ضرورت دارد الغاء و بلا موضوع شدن احکامی در سنت اسلام مورد توجه قرار گیرد که منجر به ترویج خشونت و سلب حق حیات انسان ها می گردد. اما در عین حال باید توجه داشت که در ارزیابی وزن و نقش این عنصر که در احکامی چون ارتداد و ساب النبی بیشتر ظهور پیدا می کند واقع گرا بود و در بیراهه افراط و تفریط نیفتاد. اغلب قریب به اتفاق کسانی که در حال حاضر در دنیا بر تنور اجرای احکام اسلامی از طریق خشونت می کوبند اساسا آگاهی و درکی حداقلی از فقه اسلامی ندارند. به عنوان نمونه عاملان فاجعه پاریس کاری به نظر فقها نداشتند و اساسا میزان تقید آنها به شریعت اسلامی نیز مشخص نیست. آنها عمل شان را در چارچوب دستور سازمانی جلو بردند که مدت ها است درگیر جنگ و درگیری نظامی با غرب است. اجرای احکامی چون ساب النبی و ارتداد در قرائت اسلام فقاهتی تابع تشریفاتی است و قواعدی دارد که افراد فوق آن را رعایت نکردند. نقش احکام فوق در فاجعه پاریس غیر مستقیم بود و نقش زیادی حداقل بر مبنای اطلاعات موجود برای آن نمی توان متصور بود.
ولی این ارزیابی دلیل نمی شود که چشم بر روی مخاطرات وجود این احکام بست. مفاد خشونت آمیز در سنت اسلامی که محصول شرایط زیست در اعصار سپری شده هستند و با ذات اسلام ارتباطی ندارند از منابع اصلی بالقوه خشونت پراکنی است. شایسته است تا با مطالبه گسترده در کشور های اسلامی این احکام هر چه زود تر از سوی مراجع مربوطه ملغی و منسوخ گردند. روشنگری پیرامون مضرات این احکام از حوزه های مهم اصلاح دینی است. در تاریخ معاصر تشیع مراجع اعلم و فقهای برجسته از آخوند خراسانی به بعد حکمی در خصوص ارتداد و ساب النبی نداده اند. البته احکام فوق در رساله ها و توضیح المسائل آنها وجود دارد. آیت الله خمینی تنها استثنا بود. ولی وی مرجع اعلم نبود و انگیزه های سیاسی در اقدامات او پر رنگ تر از دلایل مذهبی بود. این رویکرد ناشی از عدم اطلاع انها از توهین به باور های اسلامی نبود بلکه در عمل صدور این احکام را به مصلحت ندیده اند. بنابراین عدم اجرای این احکام به صورت دو فاکتو فضا را برای الغای کامل آنها و نفی نظری شان نیز مساعد می سازد.
مشکل انزوای مسلمانان در غرب
عدم انتگره شدن و زیست جزیره گونه مسلمانان در کشور های اروپایی واقعیتی مشهود است که با توجه به نا برابری ها بخشی از جوانان مسلمان را به سمت سرخوردگی وسپس تنفر از جوامع غربی سوق می دهد. تداوم این روند منجر به جذب آنها به گرایش های افراطی می شود. منتها این واقعیت و کم کاری دولت های غربی ارتکاب جنایت وترور را توجیه نمی کند. همچنین این مساله یک بعد از معادله چند بعدی هویت اسلام گرایی افراطی است و نمی توان هویت و موجودیت آن را به این مساله فرو کاست. غرب ستیزی اسلام گرایی جهادی سویه تهاجمی دارد و دفاعی نیست. دولت فرانسه و دیگر کشور های اروپایی نیاز دارند تا مطالعه کنند چرا جوانی مثل شریف گواشی که در دوره از زندگی اش رپ خوان بوده و سبک زندگی مانند جوانان مدرن فرانسوی داشته است جذب تند رو های اسلامی می شود. ریشه یابی عوامل و دلایل اهمیتی بیشتر بر برخورد های امنیتی و سخت افزاری با سلول های ترور اسلام گرایان افراطی دارد.
نکات پیرامون ریشه یابی حمله مرگبار به نشریه شارلی ابدو و واکنش های ایجاد شده گسترده تر از نکات شرح داده شده است. اما طرح این نکات تلاشی است تا برجسته ترین تبعات ماجرا مورد توجه و بحث قرار بگیرند.