راهکار مناسب در مواجهه با توهین به باور‌های مقدس اسلام

ماجرای نشریه شارلی ابدو و اصرار گردانندگان این نشریه در انتشار مطالب موهن نسبت به پیامبر گرامی اسلام بار دیگر چگونگی واکنش در برابر این اقدامات در جهان اسلام را در کانون توجه قرار داد.

برای اکثر مسلمانان دنیا توهین و انتشار مطالب هجو نسبت به حضرت محمد تابو و خط قرمز تحمل نا شدنی است. رابطه عمیق عاطفی و جایگاه محوری پیامبر در تعالیم و هویت اسلامی باعث جریحه دار شدن احساسات مسلمانان می شود. همچنین در مقایسه با ادیان مسیحیت و یهود این کار در اسلام قبح و جنبه آزار دهنده بیشتری دارد.

5

اما برخورد خشونت آمیز و سلب حق حیات آمران و عاملان جدا از اینکه عملی جنایت بار و در خور محکومیت بدون قید و شرط است ،با روح تعالیم اسلامی و معنای عدالت و حریت در زیست زمانه نیز مغایرت دارد.این برخورد‌ها نتیجه‌ای کاملا منفی برای اسلام به بار می آورد . تبعات منفی آن بسیار بیشتر از کاریکاتور‌های توهین آمیز است و تنور اسلام ستیزی و اسلام هراسی را گرم می سازد.

حال این سئوال پیش می آید که مسلمانان چه کار باید بکنند؟ طبیعی است که نمی توان اننظار داشت مسلمانان در قبال تعرض به ارزش‌های‌شان واکنشی نداشته باشند . در این راستا چه بسا افزایش مدارا و شکیبایی و استناد به گفتمان مدرنیته کار گشا به نظر برسد. اما صرفنظر از جنبه مهم این ظرفیت که بیشتر در چارچوب سرمشق نو گرایی دینی می گنجد و بر راهکار مواجه مدنی استوار است ظرفیت‌ها و منابعی در سنت نیز می توان یافت که کمک می کند تا برخورد‌های خشونت بار و مروج اسلام هراسی منتفی گردد.

البته لازم به ذکر است جریان هایی که به واکنش‌های افراطی و مغایر با حقوق بشر می پردازند بیشتر در قلمرو بنیاد گرایی قرار داشته و معادلات قدرت- مذهب انگیزه عمل آنان را تشکیل می دهد اگر چه وجود احکامی چون ساب النبی به لحاظ نظری و اعتقادی راه را برای آنها هموار می سازد.

اگر فقط جنبه اعتقادی در نظر گرفته شود و وجه سیاسی قضیه نادیده گرفته شود آنگاه می توان عناصری را در نظر گرفت که مواجه مدنی و موثر را تقویت نماید.

باید توجه داشت که حامیان هجو و تمسخر باور‌های عقیدتی و از جمله مقدسات اسلامی می کوشند از این طریق بر افکار عمومی تاثیر گذاری کرده و با حساسیت زدائی گفتمان‌های مورد نظر خود را به پیش ببرند. حال اگر بتوان شیوه هایی را بکار گرفت که موازنه قوا در افکار عمومی به ضرر آنها جریان یابد آنگاه بازدارندگی قوی در برابر آنها ایجاد می شود.

راه انداختن کمپین و تلاش نظری و فرهنگی در نفی و مذمت تمسخر و توهین به باور هایی که برای جمع بزرگی از انسان ها مهم و ارزشمند هستند اقدامی کارگشا است. تمرکز اصلی این رویکرد بر روی ارزش زدائی از تمسخر نظام‌های عقیدتی و اثبات دلایل و براهین مبنی بر جدایی آن از شمول مصادیق آزادی بیان و سکولاریسم در معنای معقول است. به سخره گرفتن نماد های قدسی مسلمانان و کلا ادیان ابراهیمی مصداقی از سکولاریزم ستیزه جو است .

طرح این مباحت در عرصه عمومی و تشریح این مدعا که حرکت فوق منجر به گسترش آزادی‌ها و خیر عمومی نمی شود بلکه بر عکس با نفرت پراکنی زمینه تشدید درگیری‌ها و آسیب روانی به جمع زیادی از انسان‌ها را فراهم ساخته و تنش‌های غیر ضروری را بر جامعه تحمیل می سازد ، به مراتب نتایج بهتری دارد. هر چه تلاش نظری و سیاسی و استدلال‌های مطرح شده در زمینه عدم ارتباط منطقی و موجه بین آزادی بیان و سکولاریسم با تمسخر باور‌های مذهبی و طرح مطالب هجو آمیز به پیامبر اسلام و دیگر شخصیت‌های مهم و پر طرفدار در افکار عمومی قوی تر عرضه شود ،جامعه مخاطب برای طرح مطالب تحریک کننده از جنس آثار شارلی ابدو کمتر گشته و از تقاضا برای چنین فعالیت هایی کاسته می شود.

دیگر رویکرد که می تواند مکمل رویکرد قبلی باشد برخورد ایجابی برای افزایش تکریم و بزرگداشت پیامبر گرامی اسلام و کار‌های تبلیغاتی و ایضاحی برای بیان فضائل وی و به خصوص گذشت و مدارا در برابر مخالفان و همچنین دعوت به صلح و همزیستی مسالمت آمیز است.

به عنوان نمونه حرکت هایی در فضای مجازی راه افتاد که افراد علاقه و شیفتگی خود به نبی الرحمه را به نمایش گذاشتند. آیت الله وحید نیز در زمانی که واکنش‌ها نسبت به آهنگ آی نقی بالا گرفته بود به جای صدور حکم تکفیر و یا احکام خشونت آمیز از شیعیان خواست تا مراسم میلاد امام نقی را با شکوه تر برگزار کنند.

چنین روش‌های تاثیرگذاری، حرکات تحریک کننده قائلان به طرح مطالب هجو آمیز و طنز‌های گزنده بر علیه مذاهب را با چالش مواجه می سازد و فایده مندی آنها را زیر سئوال می برد.

در عین حال تنها راهکار مواجه موثر انجام عمل نیست برخی مواقع بی‌اعتنایی نیز ابزار موثر است. استناد به رویه مطرح در سنت تحت عنوان مذمت اشاعه فحشا و منکر و یا اصل مصلحت می تواند پاسخ مناسب و در عین حال با نتیجه بهتری را بازتاب دهد.

قبح اشاعه فحشا که معمولا در بستر تاریخی ناظر به مسائل مربوط به جرائم جنسی بوده به این معنا است که مسلمانان نباید اخبار زشت و داستان‌های مربوط به عمل فحشا را در جامعه نشر دهند تا بدینترتیب هم زشتی‌ها در سطح گسترده پخش نشود و هم قبح اعمال ناپسند در جامعه نریزد.

می توان این رویه را در خصوص مطالب نشریه شارلی ابدو و فعالیت‌های مشابه در پیش گرفت. نشریه شارلی ابدو تا پیش از کشته شدن نویسندگانش تیراژ بالایی در فرانسه نداشت . اما اولین شماره آن بعد از حمله تروریستی در حدود سه میلیون فروش رفت. تعداد کسانی که متوجه کاریکاتور‌های موهن و تحریک کننده شدند صد‌ها برابر بیشتر از افرادی بوند که پیشتر در جریان کار‌های این نشریه قرار می گرفتند. اینک وزن شارلی ابدو در افکار عمومی و رسانه‌های دنیا افزایش یافته و شهید دادگی نیز فضا را برای اثرگذاری بیشتر محصولات آن مساعد می نماید.

اگر انگیزه‌های سیاسی ترویست‌ها را کنار بگذاریم و فرض کنیم صرفا بر اساس غیرت و تعصب دینی به این کار مبادرت ورزیده باشد اقدام آنها در عمل نتیجه معکوس به بار آورده و باعث شده تا حرمت پیامبر بیشتر در معرض تعرض قرار بگیرد.

عدم تطابق بین هدف و وسیله مقابله خشونت امیز را بلا موضوع می گرداند. سخن درستی است که وجود احکام خشونت آمیز در متنون فقهی زمینه را برای ارتکاب جنایت مساعد کرده و برخورد‌های خشونت آمیز را پیشاپیش موجه می سازند. اما شمول و اجرای احکام تشریفات و قواعدی دارد که عمل اجرای آنها را ممتنع می سازد. یکی از پیش نیاز‌های اجرای احکام شرعی در اسلام فقاهتی بحث مصلحت است. اگر مفسده و تبعات منفی اجرای حکمی زیاد باشد و بر منافع احتمالی آن افزونی داشته باشد آنگاه آن حکم باید به تعلیق در آمده و اجرا نگردد.

حال در چارچوب قبح اشاعه فحشا و ضرورت رعایت اصل مصلحت، بی‌اعتنایی راهکار مناسبی به نظر می رسد. شمار مخاطبان و تعداد کسانی که در معرض آگاهی و اطلاع از انتشار مطالب موهن نسیت به پیامبر اسلام قرار می گیرند محدود هستند. واکنش ‌های پر هیاهو و تند نسبت به آنها باعث می شود تا میزان توجهات به نحو چشمگیری افزایش یابد.

بنابراین در مواجهه با اتفاقاتی مانند نشریه شالی ابدو راه اندازی کمپین‌های تبلیغاتی برای پیامبر اسلام و تشریح تبعات منفی ترویج نفرت پراکنی عقیدتی و یا عبور از مسائل و ابراز بی‌اعتنایی راهکار‌های مناسب و موثری به نظر می رسند. شخصیت‌ها و گروه‌های مرجع در جهان اسلام می بایست به این حوزه‌ها توجه نشان داده و همچنین در زمینه محکومیت مطلق واکنش‌های خشونت آمیز کوشا باشند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.