خامنه‌ای و مهار حاکمیت دوگانه هسته‌ای

واکنش‌ها و تفاسیر از سخنان رهبری در خصوص مذاکرات هسته‌ای در دوران دولت اعتدال متفاوت است. در یک دسته‌بندی کلی می‌توان دو نوع تفسیر موافقت و یا مخالفت با رویکرد روحانی به مذاکرات هسته‌ای را مشاهده کرد. حامیان دولت و تیم مذاکره کننده هسته‌ای همچون خود حسن روحانی مدعی هستند که با پشتیبانی و هدایت خامنه‌ای برنامه‌ها و اقدامات خود را جلو می‌برند. در مقابل اصول‌گرایان افراطی و مدافعان ماجراجویی هسته‌ای و خط تقابل نیز نظر مساعد رهبری را پشتوانه فعالیت‌های قرار می‌دهند. حال این سوال پیش می‌آید موضع خامنه‌ای نسبت به مذاکرات هسته‌ای چیست؟ آیا او واقعا پذیرفته که مصالحه‌ای در حد مقدورات و با رعایت حداقلی خطوط قرمز حاصل شود؟ یا اینکه نگاه تاکتیکی به مذاکرات داشته و آن را مرحله‌ای از عظمت طلبی اتمی خود می‌داند. در عین حال این تحلیل هم قابل توجه است که در چارچوب موازنه قوای موجود داخل حکومت سعی می‌کند با برخورد دو پهلو در نقطه وسط روحانی و دلواپسان عمل نماید که به قول سید احمد خاتمی موفقیت در مذاکرات فتح الفتوح نیست و تلاش برای رسیدن به آن نیز خیانت محسوب نمی‌شود.

0,,17628343_303,00

تحلیل‌های فوق هر کدام بخش‌هایی از واقعیت‌ها را بازتاب می‌دهند اما بررسی همه جانبه ، نگاه راهبردی و ژرف کاوی تاریخی مواضع خامنه‌ای این فرضیه را قوت می‌بخشد که خامنه‌ای با حفظ راهبرد برخورد تقابلی می‌کوشد تا جلوی شکل گیری حاکمیت دوگانه در رویکرد هسته‌ای حکومت را بگیرد.

برای شناخت بهتر این فرضیه نخست باید آرایش قوای داخل نظام سیاسی در خصوص برنامه هسته‌ای را در نظر گرفت. چهار نوع دیدگاه کلی داخل نظام وجود دارد که همین تقسیم بندی تا حدودی در بین نیرو‌های جامعه مدنی و اپوزیسیون سیاسی هم قابل مشاهده است.

نخست نیروهایی هستند که در حاشیه نظام قرار دارند اما معتقد به سازگاری با غرب و حرکت در چارچوب نظم مستقر جهانی هستند. انها انقلابی‌گری و سیاست خصمانه با غرب را رد می‌کنند. همچنین منفعتی در ادامه برنامه هسته‌ای به قیمت تحریم‌ها و آسیب دیدن زیر ساخت‌های اقتصادی قائل نیستند. همچنین جایگاهی برای توسعه فناوری هسته‌ای در اولویت‌های بالای توسعه‌ای کشور قائل نیستند و ایستادگی بر روی حفظ و گسترش توانایی‌های هسته‌ای به قمیت افزایش انزوای کشور و تقابل مخرب با جامعه جهانی را مضر می‌دانند. قائلان به این نگرش هم در سطح نظری فعال هستند وهم در حوزه پراتیک سیاسی.

دسته دوم معتقد به گسترش فناوری هسته‌ای به هر قیمتی هستند و از این حربه برای اهداف امنیتی و ایجاد بازدارندگی در برابر توسعه طلبی غرب استفاده می‌کنند. در نگاه آنها اهداف ایدئولوژیک و در راس آن غرب ستیزی باید سرلوحه سیاست خارجی نظام باشد. آنها برای ماجرا جویی هسته‌ای ارزش استراتژیک قائل هستند. این جریان از ابتدا با مذاکرات هسته‌ای برخورد منفی نمود و خروجی این مذاکرات و رفتار دیپلماتیک هسته‌ای را «وطن فروشی» و «عزت فروشی» تلقی می‌کرد. تعابیری چون «ترکمن‌چای هسته‌ای» و «جام زهر دوم» در انتقادات همین جریان به کار گرفته شد و نام دلواپسان را بر خود نهادند.

اما دسته سوم اصول‌گرایان میانه و پراگماتیست هستند با دیدگاه ایدئولوژیک و غرب‌ستیزانه همراهی دارند اما مرز و محدودیتی برای آن قائل هستند. به باور آنها برنامه هسته‌ای باید تا جایی ادامه پیدا کند که منجر به رویارویی خطرناک دول قدرتمند جهان با حکومت نشود. آنها از قرائت محافظه کارانه از سیاست خارجی ستیزه جویانه و ایدئولوژیک دارند. اما مدافع مذاکرات هسته‌ای و هدایت آن در چارچوب نظام هستند.

دسته چهارم نزدیکان به دولت روحانی و هاشمی رفسنجانی هستند. آنها به دنبال تنش‌زدایی و خارج کردن ایدئولوژی‌گرایی و انقلابی‌گری از سیاست خارجی هستند. این جریان نیز به دنبال بهبود گسترده روابط با غرب و برقراری اتحاد استراتژیک نیست اما دشمنی را نیز بیهوده دانسته ودر پی تنش‌زدایی است. منتها این جریان خود را متعهد به فعالیت در چارچوب رعایت خطوط قرمز خامنه‌ای می‌داند. ازاین‌رو اگرچه از مبانی تئوریک جریان اول استفاده می‌کند اما در عمل تفاوت‌هایی را نیز بروز می‌دهد و در حد وسط جریان اول و سوم قرار می‌گیرد. در واقع این دسته نماینده واقعی جریان خواهان روابط سازنده با غرب و سیاست خارجی آشتی جو نیستند بلکه قرائت پراگماتیستی و محتاطانه از سیاست خارجی تقابلی را دنبال می‌کنند.

حال با این توضیحات می‌توان بهتر راهبرد خامنه‌ای در ایجاد بازدارندگی در برابر حاکمیت دوگانه هسته‌ای را دریافت. رصد کردن مواضع و تصمیم گیری‌های اتمی رهبری روشن می‌سازد که وی ارزش راهبردی برای ماجراجوئی هسته‌ای قائل است و با هدف بازدارندگی و در عین حال افزایش نفوذ حکومت در منطقه و جهان برنامه هسته‌ای را تا کنون مدیریت کرده است.

اما وی همواره کوشیده سرعت حرکت هسته‌ای نظام در حدی باشد که با تحمیل هزینه‌های کمرشکن مشکل ساز نشود و به نقطه جوش نزدیک نشود. بنابراین نرمش‌های تاکتیکی و تعدیل‌های مقطعی مورد توجه او بوده اند. اما همواره در رویکرد به مذاکرات خواهان دریافت امتیازات بیشتر بوده است. از اینرو با شدت گرفتن شکاف هسته‌ای بین ایران و غرب در دور دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد خامنه‌ای به سمت راه اندازی مذاکرات مخفی برای کاهش سطح خصومت رفت. در عین حال او از درون و بیرون حکومت با انتقاد و اعتراض مواجه بود که با درگیری با آمریکا مسیر دست‌یابی به مصالحه هسته‌ای را مسدود کرده است.

ریاست جمهوری روحانی فرصتی شد تا هم خامنه‌ای فاز مخفی نرمش قهرمانانه را پایان داده و با علنی کردن به دست تیم جدید هسته‌ای بسپرد که در فن مذاکره قوی‌تر از تیم پیشین بودند. همچنین نشان دهد که مذاکره و تنش زدایی با آمریکا کارساز نیست و مساله غرب با جمهوری اسلامی برنامه هسته‌ای نیست بلکه تضاد ماهوی دارد.

از این‌رو خامنه‌ای ظاهرا دست جریان معتقد به تعامل با غرب را باز گذاشت و در عین حال به ابراز بدبینی نسبت به فرجام مذاکرات پرداخت. اما در پشت پرده با برجسته‌سازی حفظ خطوط قرمز و امکان بالقوه ماجراجوئی هسته‌ای و اصرار بر کوتاه بودن مسیر بازگشت به فعالیت‌های حساس اتمی عملا حوزه انعطاف و مانور مذاکره کنندگان هسته‌ای ایران را کاهش داد. او همچنین اجازه گسترش مذاکرات با آمریکا به موضوعات فراتر از برنامه هسته‌ای و عادی سازی روابط با دولت آمریکا را نداد.

برنامه خامنه‌ای در صورت شکست مذاکرات تعمیم این ناکامی به اصل دیدگاه معتقد به تعامل با غرب و ناتوانی ذاتی این رویکرد در حل مشکلات کشور است. او نمی‌خواهد شکست فقط به معنای ناکامی روحانی باشد. بلکه روحانی و ظریف این کار را انجام دهند اما تبعات ان گریان‌گیر هر نگاهی باشد که تنش‌زدایی و دیدگاه‌های آشتی جویانه در سیاست خارجی را تجویز می‌نماید. البته اگر در چارچوب فعلی و مطابق تعریف توافق خوب مد نظر خامنه‌ای موافقت حاصل شود او استقبال می‌کند چون این امر به معنای پیشروی بیشتر وی و عقب نشینی غرب خواهد بود و در نهایت حالت برد- باخت برای آمریکا و کشور‌های اروپایی پیدا می‌کند. در واقع او به توافقی با دشمن روی خوش نشان می‌دهد که موقعیت بهتر وی را تضمین می‌کند.

بنابراین در این چارچوب خامنه‌ای می‌کوشد ضمن مدیریت مذاکرات هسته‌ای جلوی بروز حاکمیت دوگانه را بگیرد. دلیل مهم دیگر نگرانی خامنه‌ای ازتبعات حاکمیت دوگانه در رویکرد دول غربی است. او در دیدار با مراجع در قم در گذشته این ترس خود را آشکار کرد که در تجلیل از احمدی نژاد گفته بود من بر خلاف دو رئیس جمهور قبلی هر وقت او به خارج می‌رفت نگران نمی‌شدم.

خامنه‌ای به دلیل سوء ظن به توطئه کشور‌های غربی برای ساقط کردن وی مراقب است که آنها به بهره برداری از شکاف‌های داخل حکومت نپردازند. از این رو با حمایت انتقادی از سیاست هسته‌ای دولت روحانی و در عین حال تمایز دیدگاه سیاست خارجی خود از جایگاه یک فرد انقلابی کوشد دولت را راضی گرداند. همچنین با بیان سخنانی در تقویت رویکرد مخالفان تعامل با غرب کنترل رفتار و انتقاد‌های آنها تقویت می‌کند تا تحرکات تهاجمی آنها تعدیل و مهارشود.

خامنه‌ای دیدگاه برد- برد مد نظر دولت را محصول انفعال در برابر مدل غربی ارزیابی می‌کند که بر اساس دکترین و دیدگاه اجتماعی ساخته شده توسط غرب و نظم موجود جهانی ساخته شده است. اما او در عین حال به آرمان گرایی بدون توجه به واقعیت‌ها را نیز رد می‌کند. سخنان زیر در بازخوانی هندسه دیدگاه هسته‌ای او مفید است: «باید به معنا و عمق آرمانگرایی توجه کرد و ضمن پرهیز از تندروی با ملاحظه واقعیات و مصالح، تصمیم گرفت و اقدام کرد و همیشه به یاد داشت که آرمان‌گرایی یعنی پایبندی به اصول و ارزش‌ها و آرمان‌ها، تأثیرگذاری بر جهت مخالف و تأثیر ناپذیری از آن».

بدین‌ترتیب وی بر حفظ بنیاد نگاه بدبینانه و خصومت محور به غرب و عمل کردن خارج از دیدگاه‌ها و بنیاد‌های حاکم بر مناسبات اصرار دارد و از مخالفت‌ها و فعالیت‌های اعتراضی اصول‌گرایان تندرو به عنوان اهرم فشار استفاده می‌کند. در عین حال همان‌گونه که سید احمد خاتمی در نماز جمعه اخیر تهران مدعی شد این پیام را به منتقدان و جماعت موسوم به دلواپسان می‌دهد که با وجود ولی‌فقیه خیانتی در سیاست خارجی صورت نمی‌گیرد. اما توجه اصلی خامنه‌ای در سیاست هسته‌ای، ظرفیت‌های دییپلماسی نیست بلکه توان نیرو‌های نظامی و قدرت آنها در برهم زدم توازن استراژیک در مناسبات حاکم بر منطقه است.

دیدگاه خامنه‌ای بسته به تحولاتی که در عرصه سیاست داخلی و خارجی ممکن است پیش بیاید، تغییر می‌کند اما این تغییر در راهبرد تقابلی و دشمن محور او در مواجهه با غرب ، عدم تغییر فضا به سمت دوستی و حفظ ساختار لازم برای عظمت طلبی اتمی تفاوتی ایجاد نمی‌کند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.